kayhan.ir

کد خبر: ۹۷۶۱۴
تاریخ انتشار : ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۲:۳۵

هجرت از پلیدی‌ها(خوان حکمت)



اصرار قرآن کريم اين است که جامعه را جامعه فرشتگي کند، از حد متعارف بالا بياورد. وقتي قصص انبيا را نقل مي‌کند، هم براي تبشير است، هم براي إنذار، ولي وقتي قصص فرشته‌‌ها را نقل مي‌کند، فقط صبغه تبشير دارد؛ چون در آنجا عصياني نيست، عذابي نيست و طوري قصه‌‌های قرآني را براي ما ارائه مي‌کند که انسان‌های صالح را در کنار فرشته ذکر مي‌کند، اين يک تقارن لفظي محض نيست، اين يک همساني دو تا کلمه نيست، اين يک مجاورت ايماني است؛ گو‌شه‌ای از اسرار اين مجاورت را وجود مبارک امام سجاد و ساير ائمه (عَلَيْهِمُ السَّلام) بيان کردند. ما گاهي يک مقارنت لفظي بين انسان‌ها و فرشته‌‌ها مي‌بينيم که در برخي از موارد هم يک قِراني بين برخي از افراد و دام مي‌بينيم، ما خيال مي‌کنيم اينکه با «واو» عطف شده است، هيچ ارتباطي بين «معطوف و معطوف‌عليه» نيست! اما آن‌که قرآن ناطق است؛ يعني امام معصوم، از اين مقارنت‌‌ها و عطف‌ها پرده بر‌مي‌دارد.
 وجود مبارک امام سجاد(ع) فرمود؛ در فضل علم و معرفت توحيدي همين بس که خداي سبحان، علما را با فرشته يکجا ذکر مي‌کند. در اوايل سوره مبارکه «آل‌عمران» چنين اين آمده: (شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَهًُْ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْط)،[1] استدلال امام سجاد(ع) اين است که ذات أقدس اله، نام مبارک خود را در آن قلّه مطرح کرد، بعد علما و فرشتگان را در کنار هم ذکر کرد. فرمود عالمان دين و فرشته‌‌ها شهادت به توحيد مي‌دهند،[2] اين قران يک اصل کلي و يک کلمه کليدي است براي بهره‌برداري از قرآن.
جایگاه مومنان صالح
 در بخش‌‌های ديگري هم قرآن کريم مي‌فرمايد خداي سبحان پيامبر خود را فرستاد؛ اما جبرئيل ملائکه و (صالِحُ الْمُؤْمِنين‏)،[3] مؤيد پيغمبر هستند، تأیيد مي‌کنند، تسديد مي‌کنند، حمايت مي‌کنند. اينکه فرمود: (صالِحُ الْمُؤْمِنين‏)؛ يعني مؤمنان صالح و ملائکه، پيغمبر(ص) را تأیيد مي‌کنند؛ اين يک مقارنتي است بين افراد صالح و فرشته‌ها؛ خواه با مسئله جبهه؛ خواه با مسئله حوزه؛ خواه با مسئله دانشگاه؛ خواه با مسئله توليد؛ خواه با مسئله اشتغال، هرکس کاري بکند که نظام اسلامي را تأیيد کند، اين شخص جزء مؤمنان صالح است، همسايگي با فرشته‌‌ها مخصوص به علماي توحيد نيست. اگر در سوره «آل‌عمران» علماي توحيدي را با ملائکه طبق بيان امام سجاد(ع) يکجا ذکر مي‌کند، اين کار مخصوص علما و دانشمندان حوزه و دانشگاه نيست، در سطح جامعه هر کسي که اهل صلاح و فلاح بود، هر کاري که داشت با امنيت و امانت انجام داد، اين در رديف فرشته‌‌ها قرار مي‌گيرد. فرمود پيغمبر را ملائکه و مؤمنان صالح ياري مي‌کنند؛ البته ائمه (عَلَيْهِمُ‌السَّلام) قرآن ناطق هستند، معادل قرآن هستند و طبق بيان لطيف مرحوم کاشف الغطاي بزرگ، قرآن از امام بالاتر نيست، اینها همتاي هم هستند، اگر قرآن بالاتر از امام معصوم باشد، بخشي از معارف توحيدي و حقايق در قرآن باشد که امام - مَعَاذَالله - به آن دسترسي نداشته باشد؛ اين طليعه إفتراق است، در حالي که حديث معتبر و مسلسل و متواتر «لَنْ يَفْتَرِقَا»[4] جلوي اين را مي‌گيرد؛ البته امام که قرآن ناطق است، بدنش را فداي قرآن مي‌کند؛ اما حقيقت امام، روح مطهر امام، همتاي قرآن است، اين يک اصل اول.
 اصل ديگر اين است که بخشي از آيات قرآن کريم، منحصراً برای اهل بيت است، برای خاندان عصمت و طهارت است؛ مثل آيه تطهير، آيه غدير، آيه مباهله، اما بخش سوم مربوط به آياتي است که مصداق کاملش ائمه هستند، اگر گفته شد که (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون‏)،[5] بر اهل بيت تطبيق شد؛ يعني مصداق کامل اين آيه، آنها هستند، وگرنه پيروان آنها، شيعيان آنها، شاگردان اينها، هر کدام که به نوبه خود به اين آيه عمل کنند، اهل فلاح هستند.
 در جريان (صالِحُ الْمُؤْمِنين‏) بر وجود مبارک حضرت امير تطبيق شده است؛[6] اما اين مثل جريان غدير و جريان مباهله و جريان آيه تطهير و جريان آيه «الْيَوْمَ أَكْمَلْت‏»[7] نيست که منحصراً براي آن حضرت باشد. مؤمنان صالح مي‌توانند يار و ياور پيغمبر باشند، اين کم مقامي نيست! آنگاه همانند پيغمبر قدم برمي‌دارند. در قرآن کريم فرمود: اینها قدم صدق دارند؛ يعني نزد خدا جايگاه ثابتي دارند، شاگردان اینها يعني شاگردان ائمه، آنها هم قدم صدق دارند. اين مقام را خداي سبحان در قرآن وقف کسي نکرده است، اگر در اين جمله که فرمود مؤمنان صالح، مثل ملائکه، يار و ياور پيغمبر هستند، حتماً در معاد، مسئله «شفاعت» هم بهره اینها خواهد شد.
ضرورت هجرت از پلیدی‌ها
مطلب ديگر آن است که راهش چيست؟ اين قله را چه کسي مي‌تواند فتح کند؟ يک بيان نوراني از وجود مبارک پيغمبر(ص) رسيد، اين به عنوان تمثيل است نه به عنوان تعيين. آن بيان را وجود مبارک حضرت امير(ع) در نهج‌البلاغه نقل کرد، آن بيان اين است که وجود مبارک پيغمبر فرمود، خداي سبحان، يک چشمه شفاف و زلال و آب صافي را در دمِ منزل همه شما قرار داد که شبانه‌روز، پنج بار در آن چشمه شنا کنيد و خود را نظيف کنيد و تطهير کنيد و آن نماز پنجگانه است؛ اين بيان نوراني را حضرت امير در نهج البلاغه از وجود مبارک پيغمبر(عَلَيْهِما السَّلام) نقل کرده است،[8] آيا اين تمثيل است يا تعيين؟ يعني در بين عبادات فقط نماز اين خصوصيت را دارد، روزه و حج و زکات و امثال آن، اين خصيصه را ندارند يا نماز يک چشمه جوشانتري است، چون عمود دين است، ساير عبادات هم چشمه هستند، تطهير هستند. همه اين آيات، دستورات ديني، زير مجموعه (يُطَهِّرَكُم‏) است، در مسئله وضو و امثال وضو، ذات أقدس الهي دستور داد خدا مي‌خواهد بشر را پاک کند، نه اينکه با يک مختصر وضو، اين تمام بدن پاک بشود، گاهي به جاي وضو انسان تيمم مي‌کند، صورت را خاکمالي مي‌کند، اين‌طور نيست که منظور، طهارت ظاهري باشد، بلکه ما را از آن غرور و خودخواهي که غدّه علاج‌ناپذير است، درمان مي‌کند. فرمود اين تيمّم و این خاک «أَحَدُ الطَّهُورَيْن»[9] است، اين روايت «التُّراب أَحَدُ الطَّهُورَيْن»[10] هم در دستورات فقهي ماست. اگر کسي وضو گرفتن براي او مشکل باشد، تيمم مي‌کند، خاک هم انسان را پاک مي‌کند، معلوم مي‌شود آنچه را که ما بايد از آن پرهيز کنيم، فرمود: (وَ الرُّجْزَ فَاهْجُر)،[11] از پليدي بپرهيز! اين هجرت تا آخر قيامت هست، ممکن است در يک عصر ما جهاد نداشته باشيم، جهاد بيروني نداشته باشيم؛ اما جهاد دروني تا قيامت هست، هجرت هم تا قيامت هست، فرمود از هر پليدي مهاجرت کن! ما انسان‌‌ها دلمان مي‌خواهد پاک باشيم و در وسوسه‌‌ها پيروز باشيم، اين اوايل ممکن است، يک مقداري سخت باشد، بعد يک مقدار که جلو رفتيم به آساني از گزند وسوسه حفظ مي‌شويم، قصص انبيا را که خدا نقل مي‌کند، به ما راهکار نشان مي‌دهد که اين راه رفتني است؛ منتها آنها جلوتر، شما دنبال. گاهي انسان به جايي مي‌رسد که کار براي او آسان مي‌شود، گاهي از اين فراتر قدم بر‌مي‌دارد به آساني کار از او صادر مي‌شود، خيلي فرق است؛ بين دعاي کليم حق و دعاي حبيب حق(عَلَيْهِما‌السَّلام)، درباره موسي خداي سبحان ديد دعاي کليم حق اين است که (رَبِّ اشْرَحْ‌لي‏ صَدْري‏) تا به آنجا مي‌رسد که (وَ يَسِّرْلي‏ أَمْري‏)؛[12] يعني کار مرا براي من آسان کن! اين خواسته کليم حق است. در قبال خواسته‌‌های ديگر ذات أقدس الهي فرمود: (قَدْ أُوتيتَ سُؤْلَكَ يا مُوسی)،[13] به همه خواسته‌هايت رسيدي، ما اجابت کرديم، اين براي کليم حق؛ اما درباره حبيب حق، فرمود: (وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْری)،[14] ما آنقدر عظمت به تو داديم که کار‌ها از تو به آساني صادر مي‌شود، نه کار را براي تو آسان کرديم، فرمود ما تو را مصدر امور قرار داديم که به آساني کار از تو صادر مي‌شود، آن مقام کجا، اين مقام کجا؟! ولي به هر حال راه باز است. ما مي‌خواهيم خيرات به آساني به ما برسد، اگر حوزوي هستيم به آساني به مقام اجتهاد برسيم، اگر دانشگاهي هستيم به آساني به مقام استادي برسيم، اين راه شدني است، شوق ايجاد مي‌کند، استعداد عطا مي‌کند، موانع را بر طرف مي‌کند، طولي نمي‌کشد که اين در حوزه مي‌شود مجتهد، آن در دانشگاه مي‌شود استاد، هر کسي در هر سمت و سويي هم که باشد، اين راه براي او باز است.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام‌ظله) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از دانشجويان ، طلاب و پرسنل نیروی انتظامی، قم؛ 7/11/1395
مرکز اطلاع‌رسانی اسرا

[1]- آل‌عمران، 18.   [2]- بحار الأنوار(ط - بيروت)، ج1، ص180.     [3]- تحريم، 4.
[4]- وسائل‌الشيعه، ج27، ص34.     [5]- مؤمنون، 1. [6]- بحار‌الأنوار(ط ـ بيروت)، ج1، ص180.     [7]- مائده، 3.     [8]- نهج‌البلاغه صبحي صالح، خ199.
[9]- الکافي(ط -   الإسلاميه)، ج3 ، ص64.    [10]- تهذيب الأحکام، ج1، ص197.
[11]- مدثر، 5.      [12]- طه، 25 و 26.     [13]- طه، 36 . [14]- أعلی، 8 .