kayhan.ir

کد خبر: ۹۷۵۴۲
تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۱:۳۷

آن شب غم گرفته(به جای گفت و شنود)


امروز که با شهادت بانوی بزرگوار اسلام حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها همزمان است، این ستون را به گونه‌ای متفاوت با همیشه می‌نگاریم.
***
 در آن نیمه شب تاریک و غم گرفته مدینه که فاطمه (س) را مظلومانه و دور از چشم این و آن به خاک می‌سپردند و تربت پاکش را به وصیت خود او از دیده‌ها پنهان می‌داشتند، شاید غیر از علی(ع) کسی نمی‌دانست که زهرا(س)  در «بی‌نشانی» مدفن خویش، «نشانه»ای برای آیندگان برجای می‌گذارد تا ره‌‌ گم نکنند و خوش به نشان در پی او راه بسپارند. آن شب بعد از دفن فاطمه(س)، موجی بلند از دل دریایی علی(ع) به فراز آمد و بر زبان مبارکش نشست که؛ «ای رسول‌خدا... سلام من و دخترت را که به دیدار تو آمده و در جوار تو به خاک رفته، پذیرا باش... اکنون امانت به صاحبش رسیده، زهرا از کنار من دامن کشیده و نزد تو آرمیده است... بعد از او، آسمان و زمین زشت می‌نماید و اندوه دلم، هرگز نمی‌گشاید... رفتن فاطمه، دلم را خسته و غصه‌ام را پیوسته کرد و چه زود جمع ما به پریشانی کشید... شکایت خود به خدا می‌برم و دخترت را به تو می‌سپارم. زهرا خواهد گفت که پس از تو چه ستم‌ها بر او روا داشتند... آنچه می‌خواهی از او بجوی و هرچی خواهی با او بگوی، تا راز دل نزد تو بگشاید و خون دلی که فرو داده است، برون آید... ای پیامبر خدا... دخترت زهرا، پنهانی به خاک می‌رود و حال آنکه، هنوز چند روزی بیش، از رحلت تو سپری نشده و هنوز نامت از زبان‌ها نیافتاده است... درد دل، با تو در میان می‌گذارم و دل خویش به یاد تو خوش می‌دارم که درود خدا بر تو باد و سلام و رضوا‌ن او، بر فاطمه... ای رسول خدا... اگر می‌روم، نه ملول و خسته‌‌جانم و اگر می‌مانم، نه آنکه به وعده خدا بدگمانم، چون صبرکنندگان را وعده داده است در انتظار پاداش او می‌مانم که هر چه هست از اوست و شکیبایی نیکوست.»