کدام نخبه و نخبگان؟!(نگاه)
پژمان کریمی
هر ساله، جمعی از اهالی رسانه و بطور ویژه منتقدان فیلم، در تالاری گرد هم میآیند و در کنار هم به تماشای فیلمهای جشنواره فیلم فجر مینشینند.
به نظر، محل تالار ویژه اصحاب رسانه، محل گردهمایی بخشی از جامعه نخبگان کشور است! تکرار میکنم: جمعی از نخبگان کشور با هرگونه فکر و سلیقهای!
خب؛ یک شهروند یا یک شاهد معمولی، چه تصوری از محل گردهمایی برگزیدگانی از جامعه نخبگان مملکت دارد؟
پاسخ دادن به پرسش یاد شده، پیچیده نیست:
تعدادی انسان علاقهمند به فرهنگ و هنر، چه بسا هنرمند، با آرمان و هدف مصلحانه، هضم در فرهنگ ملی و دینی، در تلاش برای گسترش ارزشهای خودی، در کنار هم آمدهاند تا ضمن همدلی، تحکیم پیوندهای صنفی، تبادل آراء و دانش، از راه انتشار اخبار و دیدگاه و نقد، گامی در مسیر ارتقاء هنر سینما و فرهنگ کشورمان بردارند!
اما آیا این تصور مبتنی بر واقعیت است؟
آیا این تصور درست است و یک شهروند عادی، حق دارد به همگی حاضران در گردهمایی یاد شده، به عنوان نخبگان کشورش ببالد و آنان را به تمامی منشأ اثر در حیطه فرهنگ قلمداد کند؟
بنده عرض میکنم؛ خیر! متاسفانه تصور بیرونی از گردهمایی اهالی رسانه، نادرست است!
در کنار جمعی بزرگ از فرهیختگان، متاسفانه طیفی از اهالی رسانه وجود دارد که:
از ضرورت آزادی بیان حرف میزند و مینویسد.
از ضرورت آزادی قلم حرف میزند و مینویسد.
جریان آزاد اطلاعات را در گفتار و نوشته، هدف تکریم قرار میدهد.
دموکراسی را یگانه راه برونرفت از مشکلات دیروز و امروز و آینده، در ایران و جهان معرفی میکند.
به ایرانی بودن خود میبالد.
گاه خود را مصداق یک مسلمان کامل توصیف میکند.
از ضرورت وجود و احترام به قانون دم میزند.
تحمل مخالف را اصل خدشهناپذیر و نشانه روشنفکری وصف میکند.
خود را مزین به نگین ادب میداند.
تعامل با دیگران را تجویز میکند.
گفتار درمانی را یک ابزار برای جلوگیری از خشونت تصویر میسازد.
اما...
اما اینها همه، در اندازه «ادعا» است.ادعاهایی که از قالب و بستر «گفتار» و «نوشته» طیف پرمدعای پرحرف مذبذب مدعی نخبگی، فراتر نمیرود.
این طیف، میگوید:
آزادی بیان و قلم و جریان آزاد اطلاعات و دموکراسی و ایران و دین و قانون و ادب و تعامل و گفتار و گفتوگو، برای من شعارهای جاذب و ابزار توجیه فکر و اراده و عمل باطل من است.
این طیف دچار تفرعن، با هر آنچه او را متقید به غیر باطل کند و توصیه نماید، سر ناسازگاری دارد.
این طیف کمسواد، که بخشی از رسانههای دولتی و غیر دولتی را به تملک خود درآورده است، در عرصه سینما، هنر دینی و متعهد به ارزشهای الهی را به رسمیت نمیشناسد!
هنرمند دینی و حزباللهی را با ناجوانمردی، هدف ناسزا و تهمت قرار میدهد تا فکر دینی را منزوی کند.
چون دین و نظام دینی را برنمیتابد، مروج آنارشیسم رسانهای است.
مجذوب غرب است و اراده و نگاه غربی را ولو به بهای وطن فروشی، ولو به بهای دینفروشی، ولو به بهای بیمروتی، تقدیس میکند.
سراغ نوشتههای آنان نمیروم. از سخنان منتسبان این طیف مسموم در گوشه و کنار مصداق نمیآورم که مثنوی هفتاد من کاغذ است.
با دو مثال، ادعای خود را ثابت میکنم!
در قاب جشنواره فیلم فجر؛ در سال 90 فیلم «قلادههای طلا» در تالار برج میلاد به نمایش در آمد!
خب طیف مدعی، فیلم مدافع انقلاب و ایران را که بر نمیتابد. پس چه کرد؟... در هنگام نمایش فیلم، مدعیان دموکراسی و آزادی مخالف و وطندوستی و ...شروع به لاتبازی و عربدهکشی کردند تا نمایش فیلم تعطیل شود.
هر کسی که در فیلم قلادههای طلا حاضر شده بود و در هر جایگاهی اعم از بازیگر و غیربازیگر بود، حکم تکفیر دریافت کرد. فشارها چنان شد که برخی بازیگران این فیلم را به توبهنامه نوشتن واداشتند!
امسال در جشنواره سی و پنج، همان طیف، همان اراذل و اوباش، باز هم - به تعبیری - تالار برج میلاد را با عرصه لاتبازی اشتباه گرفتند.
فیلم «ماهگرفتگی» که در مذمت فتنهگران و وطنفروشان بود، طیف لاتهای قلم بدست را عصبانی کرد. باز هم مدعیان روشنفکری و ادب و متانت و گفتوگو، عربده کشیدند. جیغ زدند. کف زدند تا بگویند:
«کدام فرهنگ؟ کدام هنر؟ کدام رسالت و کدام ادعا؟ برای ما قلم همان دشنه است. یکی زورگیری میکند و پول مردم را به چنگ میآورد، ما با قلم و عربده و جیغ و مجلس بهم زدن، باج فرهنگی میگیریم تا کسی جرات نکند حرفی جز حرف ما به زبان براند»!
میبینید وقاحت و دیکتاتوری شبه روشنفکری جماعت مفلس بیفرهنگ و دور از ادب را؟!
میدانید چند نفر از همین قماش در چند رسانه دولتی میپلکند؟
میدانید چند نفر از همین عربدهکشان، مشاور این مقام و آن مقام فرهنگیاند؟
میدانید چند نفر از همین طیف،مسند تدریس دارند؟
یکی از همین مفلسان فکری، در شورایی در صدا و سیما تصمیم میگرفت و یا میگیرد ؛چه کسی ادارهکننده برنامههای سینمایی رسانه ملی باشد؟!... جالب است نه؟
بیچاره آن شهروند عادی که تصور میکند محل نمایش فیلمهای جشنواره برای اهالی رسانه یعنی محل گردهمایی نخبگان،
یعنی فرهنگ ،یعنی هنر!