kayhan.ir

کد خبر: ۹۶۸۴۹
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۱:۵۶

سیاست تعدیل اقتصادی در تضاد با عدالت اجتماعی بود(خبر ویژه)

ابراهیم اصغرزاده گفت: به رغم تصویری که از چپ وجود دارد چندان هم مخالف سیاست‌های هاشمی نبودیم.


وی در گفت‌وگو با شرق اظهار داشت: ما از تلاش ایشان برای بازسازی اقتصاد، صنعت‌گرایی، نوسازی درهم شکسته و به خصوص کوتاه شدن دست بازار سنتی و جریان موتلفه از اقتصاد در طرح‌هایی مانند ایجاد هزار فروشگاه زنجیره‌ای رفاه یا کنترل بانک مرکزی بر مجموعه صندوق‌های قرض‌الحسنه استقبال می‌کردیم.
سردار سازندگی عنوانی بود که برای توصیف کارنامه اقتصادی هاشمی به‌کار گرفته شد. ما هم آن را به کار می‌بردیم.
اصغرزاده تصریح کرد: نوع اجرای سیاست تعدیل اقتصادی منجر به شکاف شد. از نظر ما دولت نیروی محرکه اقتصاد بود. اختلاف اساسی با آقای هاشمی بر سر مسائل سیاسی بود. البته بعدها اقتصادی هم شد چون سیاست تعدیل اقتصادی در تضاد با عدالت اجتماعی شد که خود ایشان قبل از ریاست جمهوری در خطبه‌های نماز جمعه مطرح می‌کرد. شوک ارزی دولت به سونامی تورمی نزدیک 50 درصد و رشد بی‌سابقه قیمت‌ها انجامید. نرخ رسمی دلار با رشدی نزدیک به 20 برابر از 9 تومان به 175 تومان رسید و در بازار آزاد نیز حدودا چهارونیم برابر شد. احساس فقر و حس تنگدستی دامن همه به‌خصوص طبقه متوسط وفادار به دولت را گرفت. بعد از چند شورش خیابانی ماه عسل جناح راست با هاشمی خاتمه یافت و سیاست تعدیل نیمه تمام رها شد. حتی ژنرال‌های تعدیل نیز هر کدام به نوعی از دولت دوم هاشمی رانده شدند.
در مجلس سوم هرگاه نقدی بر رویکرد اقتصادی دولت مانند سقف یا حجم استقراض خارجی صورت می‌گرفت اغلب با واکنش عتاب‌آلود دولت مواجه می‌شد. کوچک‌ترین انتقادی از طرف ما تحمل نمی‌شد.
وی همچنین گفت: ضمن رعایت انصاف نباید گرفتار افسانه‌پردازی شویم. برخی دوستان ما معتقدند اصلاحات محصول و معلول سیاست و برنامه‌های آقای هاشمی است. این گزاره بخشی از حقیقت را نشان می‌دهد. فلسفه اصلاحات بر پایه بسط جامعه مدنی و توسعه سیاسی است. در حالی که فلسفه سیاسی آقای هاشمی در بنیاد ریشه در نخبه‌گرایی صرف و تمرکز قدرت داشت یعنی انجام اصلاحات با تکیه بر تکنوکراسی و بوروکراسی از بالا آن هم به منظور حفظ وضع موجود.
اصغرزاده همچنین درباره انتخابات سال 84 و حضور هاشمی گفت: در آخرین سال دولت اصلاحات یعنی سال 1383 که کشور آماده انتخابات ریاست جمهوری می‌شد، به رغم وجود چهره‌های سیاسی و فرهنگی جوانتر و حزبی‌تر آقای هاشمی مجددا اعلام کرد شایسته‌ترین فرد برای مملکت‌داری است. ایشان اواخر شهریور 83 گفت «اگر همه به این نتیجه برسند که من برای ریاست جمهوری بهترینم، برای حضور در انتخابات تصمیم می‌گیرم» آن زمان ایشان بارها از احتمال عدم حضور خود در انتخابات خبر داد و تصریح کرد تنها اگر به این نتیجه برسد که فرد دیگری شایسته نباشد به خاطر منافع اسلام و انقلاب به صحنه خواهد آمد. اما در کمال تعجب در آستانه انتخابات 84 به رغم وجود اجماع بر سر ایشان چون گروه‌ها و احزاب چه اصلاح‌طلب چه اصولگرا کاندیداهای خود را اتفاقا از میان سرشناس‌ترین و برجسته‌ترین چهره‌های سیاسی معرفی کرده بودند باز از نظر ایشان آن فرد دیگری که شایسته‌تر باشد پیدا نشد و ایشان ناچار شد بیاید و شد آنچه نباید می‌شد.