قطعنامه پارلمان اروپا و رسواییهای چند جانبه
چندی پیش پارلمان اتحادیهی اروپا، قطعنامهی ضد ایرانی و مداخلهجویانهای را صادر کرد که محوریت آن را موضوعات حقوق بشری تشکیل میداد.
رسول سنایی راد
جالب اینکه در این قطعنامه ادعای مضحک روابط بهتر با جمهوری اسلامی و اصلاحات داخلی و استفاده از فرصت مذاکرات هستهای و توسعه ی داخلی ایران هم مطرح شده بود که البته همزمانی آن با دور جدید مذاکرات ژنو اهداف اصلی طراحان آن را بر ملا میساخت. اختصاص 8 بند از این قطعنامهی 23 بندی به مسائل به اصطلاح حقوق بشری همچون آزادی زندانیان سیاسی، تعهد به دیدار با فعالان جامعهی مدنی، حمایت از سران فتنه در کنار دفاع از حقوق همجنس بازان و حمایت از بهائیان به بهانهی دفاع از آزادی مذهبی در کنار تاکید بر افتتاح دفتر نمایندگی اتحادیهی اروپا در تهران، گویای گشودن مسیر جدیدی برای فضا سازی و فشار علیه جمهوری اسلامی ایران از سوی اتحادیه اروپا است که گر چه بخشی از عملیات مربوط به راهبرد دائمی غرب یعنی خط فشار و مذاکره برای واداشتن جمهوری اسلامی به پذیرش خواستههای غیر منطقی و نامشروعشان میباشد، اما تنظیم آن برای مرحلهی جدید مذاکرات ژنو معنی دار به حساب میآید.
دور جدید مذاکرات هر چند که در سکوت رسانهای دنبال میشود اما یک مقام آمریکایی پیش از این به فرارسیدن زمان اتخاذ تصمیمات سخت ورود به مرحلهی سختتر مذاکرات اشاره کرده بود که به طور طبیعی طرفهای غربی برای دستیابی به اهداف مطلوب خود نیازمند وارد کردن فشار بیشتر برای نتیجهگیری در چانهزنیها هستند. با چنین هدفی است که اتحادیه ی اروپا به نیابت از آمریکا به ایفای نقش پرداخته و با فراموشی موقعیت فلاکت بار خویش و شاید هم برای پوشاندن شرایط آسیبی پدید آورده از ورود نسنجیده در ماجرای اوکراین به بندبازی سیاسی خطرناکی رو آورده که علاوه بر منافع، حتی حیثیت و اعتبار خود را نیز به خطر انداخته است. البته شاید آمریکاییها علاوه بر نیاز به استفاده ابزاری از اروپا، برای فشار بر جمهوری اسلامی به دنبال فراهم ساختن شرایط ویژه و انحصار تامین انرژی کشورهای اروپایی در شرایط تحریم روسها، هستند، مشوق سران برخی کشورهای اروپایی بوده و در شرایط بیماری و رنج اقتصادی این کشورها، آنان را خام کرده باشند. لذا صدور این قطعنامه نشانگر دنباله روی ذلیلانهی این کشورها از کاخ سفید و نه تنها هزینه کردن منافع اروپا به نفع آمریکا و صهیونیستها بلکه افتادن به دام فریب و اشتباهات محاسباتی بزرگ و گرفتار شدن به تله ی فریب آمریکاییها در شرایطی است که به آینده نگری سران اروپا نیاز دارد.به عبارتی کاخ سفید با کشاندن دولتهای اروپایی به این بازی نه تنها توانسته، اتحادیه ی اروپا را در شرایط فعلی ابزاری برای فشار بر جمهوری اسلامی و بهره برداری از آن در میز مذاکره قرار دهد بلکه با ضربه زدن به مناسبات آتی اتحادیه اروپا و جمهوری اسلامی ایران، از الان بازار انرژی اروپا را که با توجه به درگیری اروپائیان با روسیه در ماجرای اوکراین در شرایط آسیبی قرار دارند، به طور انحصاری به نفع خود مدیریت نماید.
این اقدام نیابتی اتحادیه اروپا به قدری شتابزده صورت گرفت که بی اعتباری اروپاییان در داخل کشورمان نیز تشدید شد. چرا که نه تنها لحن به دور از نزاکت و مداخله جویانهی این قطعنامه حامیان نظام را رنجاند، بلکه حمایت از سران فتنه و فعالان به اصطلاح مدنی در کنار همجنس بازان و بهائیان دیگر هیچ حیثیتی برای فتنه گران نزد مردم شریف ایران اسلامی، اعم از مسلمان و سایر اقلیتهای قومی پای بند به اخلاق و عقاید دینی باقی نگذاشت و به علاوه وابستگی فتنهگران و بهائیان را به بیگانگان مسجل کرد. همچنین رویهی خوش بینانهی دولتمردان آقای روحانی در مماشات با هیاتهای اروپایی هم با سوال جدی مواجه شد و ضرورت بازنگری قطعی نسبت به آن برای سد مسیر مداخله جویانه و بی ادبی سران مغرور و متوهم اروپایی فراهم کرد. چرا که معلوم شد، تساهل و مماشات نسبت به دیدارهای خارج از عرف دیپلماتیک هیاتهای اروپایی با برخی چهرههای ضد انقلاب و فتنه گر در مراحل قبلی و کنار آمدن با رفتارهای مغایر نزاکت سیاسی در پدید آمدن توهمات و اشتباه در محاسبات آنان احتمالا موثر بوده است. گویا سران اروپایی، آن تسامح را ناشی از نیاز کشورمان به تقویت مناسبات به هر قیمت تلقی و لذا اجازهی تشدید بی ادبی و گستاخی را به آن پایه به خود دادهاند که به ادعای تعهد به حمایت از فعالان به اصطلاح مدنی درخواست افتتاح دفتر نمایندگی در تهران را نمایند. اما باید یاد آور شد که جمهوری اسلامی ایران، اوکراین نیست که یک جریان تحت حمایت غرب بتواند با تکیه بر لمپنیسم و آشوبگری به براندازی دست یابد و زمان استفاده از شیوههای نخ نما و تکراری برای تولید فشار برای مذاکره و چانه زنی هم سپری شده است. تکرار این شیوهها تنها جا ماندن سران اروپا از مسیر تحولات و حتی عقبگرد ارتجاعی آنان به مناسبات قرون استعماری گذشته و توهمات تاریخی شان را بر ملا میسازد که باز هم مغایر با اعتبار مورد ادعا اروپا به حساب میآید.آخر اینکه این اقدام اتحادیه اروپا، بی اعتباری جریان شبه روشنفکر وابسته به اروپا را در داخل کشور نیز مضاعف ساخت که وقیحانه استقلال را زیر سوال برده و در عین حال ضرورت رویکرد به اروپا را دنبال میکرد جریانی که سبد اروپا را از آمریکا جدا دانسته و در عین دفاع از وابستگی و به سخره گرفتن استقلال اروپا را از آمریکا مستقل میداشت گویا این خود زنی اتحادیه اروپا دامن گیر وابستگان داخلی آنان هم شده است. اقدامی که گر چه کار کرد ظاهری آن علیه کشور ما است اما به طور ضمنی کارکردهای مفیدی به نفع ما نیز داشته است.