نگاهی مستند به بزرگترین جنایتجنگی انگلستان در ایران- ۲
دلیل اصلی انگلیسیها برای تحمیل دیکتاتوری رضا خان به ایرانیان چه بود؟
در هر دو جنگ جهانی اول و دوم بریتانیا و روسیه به ایران هجوم برده و آن را اشغال کردند. در هر دو جنگ روسیه شمال ایران را از هر دو سوی خزر و نیز در طول ساحل خزر مورد تهاجم قرار داد. به طور مشابه، در هر دو جنگ، بریتانیا نیز به ایران از غرب و جنوب و از عراق و خلیجفارس یورش برد. به طور مشابه بریتانیا در هر دو جنگ عراق را نیز از جنوب مورد تهاجم قرار داد و آن را اشغال کرد. انگلیس به سبب سلطه بر هندوستان توانست در هر دو جنگ به سرعت قوای زیادی را از هندوستان به خاور نزدیک منتقل کند اما سرنوشت یورش به ایران و عراق و اشغال آنها در دو جنگ بسیار متفاوت بود. بریتانیا در طول چهار سال جنگ اغلب وحشیانه در 1914-1918 توانست عراق را از دست عثمانی بگیرد و بر آن کشور چیره شود. اما در جنگ جهانی دوم بریتانیا برای ساقط کردن دولت متخاصم عراق و چیرگی بر آن کشور، تنها به یک ماه بمباران مداوم در می 1941 نیاز داشت. به طور مشابه، یورش انگلیس و روسیه به ایران در 25 اوت 1941 حملهای برقآسا بود که دو متفق نیروی بزرگی را بر ضد ایران به کار بستند و تنها در چهار روز کشور را اشغال کردند.
در واقع، در خاک ایران نبردی کوچک و محدود روی داد و «جنگ» در ایران در 28 اوت 1941 به پایان رسید. دولت ایران یکجانبه اعلام «پایان مقاومت»کرد و سه روز بعد ارتشهای پیروز روسیه و انگلیس در قزوین به یکدیگر رسیدند و جشن گرفتند. اما در جنگ جهانی اول، ایران عرصه نبردی بود که عملا در طول چهار سال، هر گوشهاش در مقطعی شاهد درگیری میان ارتشهای مهاجم با ایرانیان و مهاجمان بود. مناطق بزرگی از غرب و جنوب ایران در اثر جنگ ویران شد.
برای تحلیل تاریخ ایران در جنگ جهانی اول، مفید است که سه مرحله مشخص جنگ را در ایران بشناسیم. مرحله نخست از نوامبر 1914 تا مارس 1917 است. سه همسایه به ایران یورش برده و آن را اشغال میکنند؛ بریتانیا و روسیه به یک توافق پنهانی تازه برای تقسیم ایران دست مییابند و به سادگی تمام تلاشها برای منصرف کردن آنها را ناکام میگذارند. تا مارس 1917، که انگلیسیها بغداد را تصرف کردند و روسها ترکها را از غرب ایران بیرون راندند، روسیه و انگلیس صاحبان بلامنازع بخشهایی از ایران بودند و به استثناء دوره کوتاه می تا سپتامبر 1918، جنگ به معنای نبرد میان طرفهای درگیر در جنگ در خاک ایران به پایان رسید. از آن پس تقریبا تمام عملیات نظامی بریتانیا مشتمل بر اعمال «تنبیه» و «برقراری نظم و قانون» در میان ایلاتی بود که علیه اشغال انگلیس مقاومت میکردند.
مرحله دوم از آوریل 1917 تا ژانویه 1918 است. در این دوره، ایالات متحده رسما به نفع متفقین وارد جنگ شد و پیامدهای سیاسی و نظامی انقلاب روسیه رفته رفته خود را نشان داد. اما ایرانیان سرخوش از سقوط روسیه تزاری با آغاز قحطی در کشور روبرو شده بودند. انقلاب روسیه و ورود آمریکا به جنگ برای بریتانیا فرصتی تاریخی فراهم آورد تا تمام خاورمیانه را تسخیر کند. از خوشاقبالی بسیار انگلیس، به زودی روشن شد که روسیه قادر نیست به حضور نظامی موثر در نیمه شمالی ایران ادامه دهد و پیشروی به سوی عراق را وانهاد. با از دست رفتن ظرفیت روسیه، انگلیسیها توجه خود را به تسخیر فلسطین برگرداندند و متوجه سرکوب ایلات جنوب ایران شدند. در همین زمان، با انقلاب بلشویکی اکتبر 1917، روسیه خروج نیروهای خود را از ایران آغاز کرده بود.
مرحله سوم جنگ از ژانویه تا نوامبر 1917 است. در پی تسخیر بیتالمقدس در دسامبر 1917، انگلیسیها بار دیگر متوجه ایران شدند و به سرعت عازم اشغال شمال ایران شدند که روسها آن را در می 1918 به طور کامل ترک کرده بودند. همچنین در آغاز می 1918 انگلیسیها سرکوب بقیه ایلات جنوب ایران را آغاز کردند. جنگ با ایلات، بسیار بیش از آن چه که انتظار میرفت تا اکتبر 1918 ادامه یافت. در تابستان 1918، ترکها آذربایجان را اشغال کرده بودند و به این ترتیب خطوط ارتباطی انگلیسیها با دریای خزر را تهدید میکردند. در پی شکست ترکها در فلسطین در سپتامبر 1918 و در عراق در اکتبر 1918، آنها از ایران خارج شدند و تا پایان 1918 خاک ایران را به کلی ترک کردند. به این ترتیب با آغاز آتشبس در 11 نوامبر 1918، منطقه بزرگی به گستردگی مصر تا هندوستان، شامل ایران، عراق، فلسطین و عربستان در اشغال انگلیسها بود. شیر بریتانیا، ایران رها شده از چنگال خرس روسیه را بلعید. علاوه بر این، همانطور که در این پژوهش تشریح شده است، از بهار 1917 یا آغاز مرحله دوم جنگ، ایران به کام قحطی فرو رفته بود.
جنگ جهانی اول بیش از هر رویداد دیگری تاریخ خاور نزدیک جدید را شکل داده است. در دوران بلافاصله پس از جنگ، بریتانیا تلاش کرد از طریق قرارداد ننگین بدفرجام 9 اوت 1919 میان انگلیس و ایران یک چارچوب حقوقی برای کنترل رسمی ایران به وجود آورد. موضوع پیچیده آن بود که انگلیس با رقابت ایالات متحده بر سر نفت خاور نزدیک نیز روبرو بود. بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی اول، شرکتهای نفتی آمریکایی تلاش کردند به میادین نفتی پولساز خاور نزدیک وارد شوند. تلاشهای اولیه انگلیس برای کوتاه کردن دست آمریکا از منافع نفتی ایران و عراق خشم جدی آمریکا و مبادلات دیپلماتیک بسیار، از جمله یادداشتهای رسمی متعدد را به دنبال داشت. علاوه بر این دولت آمریکا ایرانیان را تشویق کرد که در برابر تلاش انگلیسیها برای تحمیل قرارداد ننگین مقاومت کنند. سرانجام پس از مذاکرات بسیار، در پاییز 1920 «تفاهم نفتی» میان آمریکا و انگلیس حاصل شد و در اثر آن شرکتهای آمریکایی به میدانهای نفتی عراق را یافتند. در مقابل، آمریکا تلویحا به انحصار کنترل انگلیس بر نفت و عرصه سیاسی ایران رضایت داد. به این شکل زمینه برای کودتای 21 فوریه 1921 که رضاشاه پهلوی آینده را به قدرت رساند، فراهم شد و در دسامبر 1925 او با کمک انگلیسیها به تاج و تخت رسید.
در نگاه به گذشته، آشکار است یک دلیل اصلی انگلیسیها برای تحمیل دیکتاتوری نظامی بر ایران پس از جنگ جهانی اول، مخفی نگاه داشتن قحطی بزرگ 1917-1919 تا هر زمان ممکن بود و این به خوبی محقق شد: نزدیک به 60 سال ایران به یک دیکتاتوری نظامی تبدیل شد و این امکان فراهم شد که اطلاعات مربوطه فاش نشود و بزرگترین فاجعه کشور تا 80 سال پوشیده بماند. جالب توجه است که آرشیو وزارت خارجه آمریکا درباره ایران در جنگ جهانی اول، از جمله اسناد قحطی بزرگ، در اواخر دهه 1950 از طبقهبندی خارج شد، اما باز هم تا حدود پنجاه سال بعد که نگارنده به سراغ آنها رفت، مورد توجه قرار نگرفت.
قطحی بزرگ 1917-1919
این کتاب بازبینی و تکمیل شده کتاب نخست من درباره قحطی بزرگ 1917-1919 است که در 2003 منتشر شد. جرقه اولیه علاقه من به این موضوع نخستینبار با خواندن گزارشی مربوط به سال 1925 از والس اسمیت ماری، شارژدافر آمریکا در تهران، درباره وضعیت آذوقه در ایران زده شد. ماری هنگام بحث درباره وضعیت آذوقه به قحطی 1917-1919 اشاره کرده و مینویسد که یک سوم جمعیت ایران در اثر گرسنگی و مرض «از میان رفته اند». باور کردن آنچه دیدم برایم ممکن نبود. من اشاراتی به این قحطی در گزارشهای قدیمیتر دیده بودم و اجمالا میدانستم که قحطی سختی بوده است. اما تلفاتی با این ابعاد، این که میلیونها تن هلاک شدهاند، موضوعی کاملا متفاوت بود. این موضوع مرا واداشت تا به جستوجوی دقیق اسناد وزارت خارجه آمریکا درباره ایران در دوره 1914-1919 بپردازم. این کار به یک افشاگری بدل شد. اسناد بسیار غنی هستند و پیشتر استفاده نشدهاند. به زودی دریافتم گفته ماری که یکسوم جمعیت ایران «از میان رفتهاند» تخمینی کمتر از واقع بوده است. آمارها به وضوح تکاندهنده است و در فصل چهارم درباره آنها بحث شده است. همان طور که در آرشیو دیپلماتیک آمریکا گزارش شده، جمعیت ایران در سال1900، دوازده میلیون نفر بوده و در 1910 به پانزده میلیون نفر رسیده است. این رقم با رشد طبیعی در 1920 میباید 18-20 میلیون نفر بوده باشد. ولی جمعیت واقعی در 1920 ده میلیون گزارش شده که نشان میدهد هشت میلیون تا ده میلیون ایرانی در اثر قحطی و مرض از میان رفتهاند؛ قحطیای در ابعاد عظیم. دیگر نشانه میزان تلفات قحطی، کاهش جمعیت تهران است.