به انگیزه بزرگداشت شاعر انقلاب «حمیدرضا شکارسری»
شاعری خلاق، منتقدی دقیقهیاب
رضا اسماعیلی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، شعر و ادبیات – همچون سایر عرصهها – دستخوش تکانه شدیدی شد. شاعران، نویسندگان و ادیبان پیش از انقلاب از فردای پیروزی بر اساس این ذهنیت غلط که اسلام و انقلاب اسلامی با هنر و ادبیات همخوانی و همخونی ندارد، از انقلاب بریدند و روی در هم کشیدند. از همین رو انقلاب اسلامی با نوعی «قهر فرهنگی» مواجه شد و در این عرصه تنها ماند. از همین جا بود که برای پاسخگویی به مطالبات فرهنگی جامعه انقلابی، اندیشه تاسیس حوزه اندیشه و هنر اسلامی (حوزه هنری فعلی) به ابتکار طاهره صفارزاده و با حضور چهرههای شاخصی همچون مهرداد اوستا، علی موسوی گرمارودی، مرتضی آوینی، امیرحسین فردی، ابوالفضل عالی، محمد کاسبی، رسول ملاقلیپور، فرجالله سلحشور، حسین خسروجردی و نسلی از شاعران و نویسندگان جوان انقلابی شکل گرفت.
آری، در کوران قهر و بیمهری شاعران دهههای چهل و پنجاه، نسل اول شاعران و نویسندگان انقلاب با شور انقلابی و سرمایه «عشق و ایمان» به صحنه آمدند و مولود مبارکی به نام «ادبیات انقلاب» متولد شد. نهال خجستهای که با همت بلند طلایهدارانی که از آنها نام برده شد، در طول چهار دهه گذشته از سرچشمه عشق و ایمان آبیاری شد و امروز به درخت تناور و سایهگستری تبدیل شده است که همه ما به آن میبالیم.
و اما این مقدمه یا براعت استهلال، بهانهای برای پرداختن به جایگاه ادبی دوست شاعرم حمیدرضا شکارسری است که از شاعران و منتقدان خوب، پرکار و خلاق انقلاب اسلامی است. شاعری که به خاطر برخورداری از دانش و بینش ادبی، در ایجاد پیوند میان شعر «گذشته» و « امروز» موفق بوده است .
نه، اصلا قصد ندارم در مورد شکارسری عزیز به سبک و سیاق تذکرهنویسان به مسائلی از قبیل نام و نام خانوادگی، سال و محل تولد، تحصیلات و... بپردازم که جز ملال حاصل دیگری ندارد. قصدم در این یادداشت کوتاه - با توجه به شناختی که از او در طول این سالها پیدا کردهام - بیشتر پاسخ گفتن به این سؤال است که شکارسری چگونه «شکارسری» شد؟
حمیدرضا شکارسری در شمار شاعرانی ست که در دهه اول انقلاب با چاپ و انتشار اولین سرودههای خود پا به وادی ادبیات گذاشت. البته او در آن سالها همچون بسیاری از شاعران نسل اول انقلاب گرایش به قالبهای کلاسیک و سنتی داشت و شعرهای خود را در مطبوعات با تخلص «حامد» چاپ و منتشر میکرد.
و اما رمز موفقیت شکارسری در چهار حرف خلاصه میشود: «عشق، مطالعه، پشتکار و نظم». شکارسری عاشق ادبیات است و برای رسیدن به قله همتی بلند دارد (پشتکار) و برای آن که «فرزند زمان خویش» باشد، از مطالعه غافل نمیشود. صد البته عاشق بودن، پشتکار داشتن و مطالعه بدون «نظم» به نتیجه نمیرسد. به نظر من رمز موفقیت انسانهای بزرگ - پیش و بیش از هر چیز – برنامهریزی و انضباط کاریست. چنان که دکتر شفیعی کدکنی گفته است: «من نمیدانم این فرهنگ یا تلقی یا برداشت از کجا آمده است که شاعر و هنرمند باید شلخته، بینظم و... باشد! شما نگاه کنید امثال تیاس الیوت، پل والری، ریلکه و... اینها بزرگان شعر جهان هستند و من زندگی و آثار همه اینها را مطالعه کردهام.
پل والری یا الیوت مانند یک ساعت منظم بودند و شبیه یک مدیر وزارتخانه برای هر دقیقهشان برنامه داشتند.»
اگر بخواهم برای گفته استاد شفیعی کدکنی از بین شاعران انقلاب شاهد مثالی بیاورم، بیشک از شکارسری عزیز نام میبرم. شاعر سختکوش و دقیقهیابی که ارزش زمان را میداند و وقت خود را به خوبی مدیریت میکند. او خود در مصاحبهای در پاسخ به این سؤال که اوقات خود را چگونه میگذراند؟ گفته است: «در درجه اول به سراغ برنامههایم میروم. برخی از مطالعاتم به برنامههایم مربوط است. اما به طور کلی دغدغه من نظریههای ادبی، آموزههای فلسفی - تا حدی که بتوانم از آن در نقد ادبی بهره گیرم - و خواندن شعرهای خوب از تمامی صنف و جریانها اوقات فراغت مرا به خود اختصاص میدهد.»
استمرار و پیوستگی در فعالیتهای ادبی یکی دیگر از ویژگیهای این شاعر ارجمند است. شکارسری علیرغم بسیاری از شاعران جوان روزگار ما که یک شبه میخواهند راه صد ساله را طی کنند! یک شبه به چنین جایگاه شایستهای در عرصه ادبیات دست پیدا نکرده است. او در مسیر خدمت به شعر و ادب پارسی - عاشقانه و مومنانه – چهل منزل، یک نفس دویده است و این دوندگی و پرندگی همچنان ادامه دارد. به قول صائب:
به مطلب میرسد جویای کام، آهسته آهسته
ز دریا میکشد صیاد دام، آهسته آهسته
به مغرب میتواند رفت در یک روز از مشرق
گذارد هر که چون خورشید گام، آهسته آهسته
حضور فعال و پیوسته شکارسری در سالهای پس از انقلاب در عرصههای شعر، نقد، آموزش، و... گواه خوبی بر این ادعاست. بدون شک همین ویژگیهاست که از او شاعری خلاق و منتقدی فکور ساخته است.
با آرزوی موفقیت و درخششهای بیشتر برای دوست شاعرم حمیدرضا شکارسری، این یادداشت را با شعری کوتاه از او به پایان میبرم:
این برف تمام مدارس را تعطیل میکند
این برف تمام راهها را میبندد
این برف تمام دیدارها را به عقب میاندازد
این برف تمام پروازها را لغو میکند
این برف اما
با تمام سپیدی
هیچ جنگی را به تأخیر نمیاندازد!