نگاهی به چیستی هواهای نفسانی و دیدگاه قرآن درباره آن
بت درونی به نام هوای نفس
برخی از مردم وقتی در برابر این پرسش قرار میگیرند که چرا این کار را میکنی و یا چرا چنین کردی؟ میگویند: دلم میخواست و میخواهد. این دلبخواهیهای بیمنطق و بیبرهان، همان هوی و هوسی است که انسان را از انسانیت دور میکند و به سمت و سوی حیوانیت سوق میدهد؛ زیرا تفاوت انسان با حیوان در همین انتخاب عالمانه و آگاهانه با منطق و برهان است. نویسنده در مطلب حاضر به تبیین چیستی هوای نفس و تأثیر هوی و هوس پرستی در سقوط انسان و برخی پیامدهای پیروی از خواستههای نفسانی پرداخته است.
***
هوی و هوس، میل به سقوط آزاد
واژه هوی در زبان عربی دارای معانی چندی است. هوی به معنای گرایش و میل، عاشق و دوستدار، افتادن و سقوط، فرود، خیال، وهم، تصور، قوه مخیله، هوس، علاقه داشتن به چیز یا کسی، زنگ گوش و پیچیدن هوا در آن و مانند آنها آمده است. هوه نیز به زمین فرو رفته، دره سخت و پرتگاه، فضای میان آسمان و زمین گفته میشود. هاویه به معنای دوزخ آمده است؛ زیرا گودالی است که در آن سقوط میکنند (نگاه کنید: لسان العرب، مفردات الفاظ قرآن کریم، و دیگر منابع لغوی)
علامه طباطبایی در ذیل آیه 37 سوره ابراهیم درباره واژه هوی مینویسد: کلمه «هوی» به معنای سقوط است، و آیه «تهوی الیهم» به معنای این است که دلهای مردم متمایل به سوی ذریه او شود به طوری که وطنهای خود را رها کرده بیایند و پیرامون آنها منزل گزینند و یا حداقل به زیارت خانه بیایند و قهراً با ایشان هم انس بگیرند.
حضرت علامه هر چند که هوی را به معنای سقوط گرفته ولی در ادامه بیان میکند که «تهوی الیهم» به معنای گرایش و میل دلهاست. وی همچنین در آیه 31 سوره حج، هوی را به معنای افکندن و پرتاب کردن معنا کرده است. یعنی تندبادی، کس یا چیزی را برگیرد و به جای دور پرتاب کند خداوند در این جمله مشرک را در شرک ورزیدن و سقوطش از درجات انسانیت به هاویه ضلالت و شکار شیطان شدنش را به کسی تشبیه کرده که دارد از آسمان سقوط میکند و عقاب و لاشخور او را به سرعت میگیرد.
هوای نفس به معنای گرایش و میل نفس انسان به چیزی یا کسی است. این گرایش اگر به دور از عقل و شرع باشد و حتی آنها به کناری گذاشته شوند همواره با سقوط انسان همراه است. در چنین صورتی هوای نفس به گرایشهای مثبت و متعالی اطلاق نمیشود و معمولاً مفهوم منفی از آن فهمیده میشود.
علامه طباطبایی در ذیل آیه 43 سوره فرقان مینویسد: أرأیت من اتخذ الهه هواه؛ کلمه «هوی» به معنای میل نفس به سوی شهوت است، بدون اینکه آن شهوات را با عقل خودتعدیل کرده باشد؛ و مراد از «معبود گرفتن هوای نفس» اطاعت و پیروی کردن آن است، بدون اینکه خدا را رعایت کند. خدای تعالی در کلام خود مکرر پیروی هوی نفس را مذمت کرده و اطاعت از هر چیزی را عبادت آن چیز خوانده و فرموده است: الم اعهد الیکم یا بنی آدم أن لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی؛ ای بنی آدم آیا با شما عهد نکردم که شیطان را نپرستید؟ که او برای شما دشمنی است آشکار و اینکه مرا بپرستید؟ (یس، آیه 60 و 61)
گامهای سقوط از انسانیت
براساس آموزههای قرآنی، انسان در یک درجه اعتدالی آفریده میشود. نفس انسانی در حالت اعتدال و استوا خیر و شر را به الهامات الهی و فطرت میشناسد و به همان دلایل به خیر و تقوا گرایش دارد و از شر و فجور گریزان است. (شمس، آیات 7 تا 10) اما پس از مدتی به اسباب درونی و بیرونی میتواند وضعیتش بهتر و یا بدتر شود به طوری که فطرت و چراغ عقل و قلب را خاموش کرده و آن را دفن کند. (همان)
امیر مؤمنان علی(ع) میفرماید: «طاعهًْ الهوی تفسد العقل، هوا پرستی عقل انسان را فاسد میکند.» (شرح غرر الحکم، حدیث 5983) چرا که غلبه هوا و هوس، سبب بسته شدن راههای سعادت بشری شده و او را در گمراهی نگاه میدارد.
بسیاری از مردم گرفتار هواهای نفسانی هستند و عقلشان در بند هواهای نفس است. از این رو رفتار بسیاری از مردم غیرعقلانی و بر پایه دلبخواهیها و هواسهای نفسانی است. امیر مؤمنان در جایی میفرماید: «و کم من عقل اسیر تحت هوی امیر، چه بسیار عقلها که شهوات بر آن حکومت میکند.» (نهجالبلاغه، کلمات قصار، حدیث 211)
صعود و سقوط انسانی معمولاً در یک فرآیند زمانی و رفتاری شکل میگیرد. قرآن بیان میکند که انتخاب درست و نادرست انسان نقش اساسی دارد؛ زیرا در برابر انسان دو راه است که میتواند هر یک را انتخاب کند. (بلد، آیه 10؛ انسان، آیه 3) اگر انتخابی نادرست داشته باشد، کمکم ابزارهای ادراکی و شعوری خودرا از دست میدهدو حقایق برای او وارونه میشود و در نهایت بر قلب و ابزارهای ادراکی پرده کشیده میشود و دیگر قدرت ادراکی نخواهد داشت (بقره، آیات 8 تا 12).
البته انسان تا زمانی که در دنیاست در خطر است؛ زیرا هواهای نفسانی از یکسو و وسوسههای شیطانی از سوی دیگر همواره در کار است تا او را به سقوط کشاند. خداوند در آیات قرآن داستان دو نفر از اهل بصیرت به نامهای بلعم باعورا و سامری را بیان میکند که در نهایت به دلیل متقی و مخلص نبودن سقوط میکنند.
خداوند در آیات 175 و 176 سوره اعراف میفرماید: و خبر آن کس را که آیات خود را به او داده بودیم، برای آنان بخوان که از آن عاری گشت، آنگاه شیطان، او را دنبال کرد و از گمراهان شد و اگر میخواستیم، قدر او را به وسیله آن آیات بالا میبردیم، اما او به زمین و دنیا گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد.
از این آیات به دست میآید که حتی انسانهای دارای مقامات انسانی و اهل بصیرت نیز در خطر هستند. علامه طباطبایی با توجه به سیاق آیه میفرماید که بلعم باعورا دارای کرامات بود ولی به سبب پیروی از هوای نفس سقوط کرد (المیزان، ذیل آیه)
از آیه 28 سوره کهف به دست میآید که پیروی از هواهای نفسانی، روش افراطی و خروج از اعتدال و استوایی است که خداوند نفس انسانی را بر آن آفریده است؛ زیرا کسی که پیرو هواهای نفسانی خودش میشود و طبق آنچه نفس فرمان میدهد عمل میکند، دیگر به عقل توجهی نداشته و آن را کنار میگذارد و نفس گرایش و میل به اموری پیدا میکند که لذت آفرین باشد هرچند که دوامی نداشته و موجبات تلخکامی او در دنیا و آخرت شود.این پیروی زمانی رخ میدهد که انسان به زینتهای زندگی دنیا دلبسته شود و از حدود فطرت و عقل تجاوز کند. (کهف، آیه 28) در این زمان قلب از حقیقت و آخرت غافل میشود و دیگر ذکر خدا در دل او نیست تا متوجه کمالات و آخرت باشد؛ البته در آیه از اغفال قلب، سخن رفته است که این اغفال الهی به سبب مجازات پدید میآید؛ زیرا شخصی که به دنیا و زینتهای آن گرایش یافته نمیخواهد به خدا و آخرت توجهی داشته باشد، پس خداوند با مجازات او را گرفتار غفلت از خود میکند و نتیجه این غفلت از خدا پیروی از هواهای نفسانی و گرایش افراطی به آن است. (همان)کسانی که پیروی هواهای نفس میکنند دیگر به دنیا و زینتهای آن گرایش مییابند و هیچ ایمان و اعتقادی به معاد و قیامت نخواهند داشت. چنین افرادی خودشان تردید دارند و دیگران را نیز منحرف میکنند. (طه، آیه 15؛ المیزان، ذیل آیه)
هوی پرستی و پیامدهای دردناک آن
بر اساس آموزههای اسلام، گرایش به دلبخواهیهای نفسانی و دور از عقل، مهمترین عامل درونی در سقوط انسان است. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: ما تحت ظل السماء من اله یعبد من دونالله اعظم عندالله من هوی متبع، در زیر آسمان معبودی جز خدا پرستیده نشده است که در پیشگاه خدا، بدتر از هوی و هوسی باشد که انسان را به دنبال خود میکشاند. (الدر المنثور، ج 6، ص 261 به نقل از میزان الحکمه، ج 4، ص 3478، شماره 21400)
به این ترتیب، روشن میشود که هوای نفس از خطرناکترین عوامل انحراف انسان به سوی بندگی غیرخدا و گرایش زشتیها و پلیدیهاست و هوای نفس در یک کلام یعنی آنچه دلم میخواهد انجام میدهم و کاری ندارم که موافق خواست خدا و عقل هست یا نه.البته باید توجه داشت که انسان نیاز به چیزهایی دارد که به عنوان شهوت و امور نفسانی شناخته میشود؛ زیرا بقای انسان به این امور وابسته است. اینها همان چیزهایی است که به عنوان غرائز و امیال گوناگون مطرح است. اموری چون خشم، علاقه به خویشتن، علاقه به مال و زندگی مادی و امثال اینها از ضرورتهای زندگی دنیاست و بدون تردید دستگاه آفرینش همه اینها را برای همان هدف تکاملی آفریده است.
اما مهم این است که گاه اینها از حدود خود تجاوز کرده و پا را از گلیمشان فراتر مینهند و از صورت یک ابزار مطیع در دست عقل بیرون میآیند و بنای طغیان و یاغیگری میگذارند و نقش اول را در زندگی انسان بازی میکنند. در صورت افراط در این امور و غرایز است که سخن از هواهای نفسانی میشود؛ زیرا هوی چنانکه گفته شد به معنای گرایش سقوطآمیز و افتادن است. پس وقتی این غرایز میل شدید به خودنمایی میکنند عقل را زندانی کرده و بر کل وجود انسان حاکم میشوند و زمام اختیار او را در دست میگیرند. این همان چیزی است که از آن به هواپرستی تعبیر میکنند. این نوع پیروی و اطاعت از غرایز نفسانی از تمام انواع بتپرستی خطرناکتر بوده و حتی میتوان گفت که ریشه بتپرستیهای دیگر است. بیجهت نیست که پیامبر گرامی اسلام(ص) بت هوی و هوس را برترین و بدترین بتها شمرده است.
آثاری که برای هواپرستی بیان شده عبارتند از:
1- بتپرستی: در تفسیرنمونه آمده است که گرایش و میل شدید به هواهای نفسانی و خواستههای باطنی عامل سقوط انسان است. از همین رو مبغوضترین بتی است که انسان میپرستد. در حدیث دیگری از بعضی پیشوایان اسلام میخوانیم: ابغضاله عبد علی وجه الارض الهوی؛ مبغوضترین و منفورترین بتی که در زمین پرستش شده است بت هوی است! (تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۱۰۴)
2- کفر و بیایمانی، هواپرستی سرچشمه کفر و بیایمانی است، چنانکه قرآن گوید: فلا یصدنک عنها من لا یؤمن بها و اتبع هواه؛ تو را از ایمان به قیامت باز ندارد کسی که ایمان به آن ندارد و پیرو هوای خویش است. (طه، آیه 16)
3- بدترین گمراهی: هواپرستی بدترین گمراهی است، قرآن میگوید و من اضل ممن اتبع هواه بغیر هدی من الله: چه کسی گمراهتر است از آن کس که از خواسته نفس خویش پیروی میکند و هدایت الهی نیافت است. (قصص، آیه 50)
4- باطلگرایی و گمراهکردن دیگران: هواپرستی نقطه مقابل حقطلبی است و انسان را از راه خدا بیرون میبرد، چنانکه در قرآن میخوانیم: فاحکم بینالناس بالحق و لا تتبع الهوی فیضلک عن سبیلالله: در میان مردم به حق داوری کن و پیرو خواستههای دل مباش که تو را از راه خدا گمراه میکند. (ص، آیه 26)
5- بیعدالتی و ظلم، هواپرستی مانع عدالت و دادگری است، چنانکه در قرآن میخوانیم: فلا تتبع الهوی ان تعدلو؛ پیروی هوی مانع اجرای عدالت شما نشود. (نساء، آیه 135)
6- فساد: اگر نظام آسمان و زمین بر محور هوی و هوس مردم بگردد فساد سرتاسر پهنه هستی را خواهد گرفت: ولو اتبع الحق اهوائهم لفسدت السماوات و الارض و من فیهن؛ اگر حق از هوی و هوس آنها پیروی کند آسمانها و زمین و تمام کسانی که در آنها هستند فاسد میشوند. (مؤمنون، آیه 71)
7- بستن راه حق: پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع) میفرمایند: خطرناکترین پرتگاهی که برسر راه سعادت شما قرار گرفته هواپرستی و آرزوهای دور و دراز است چرا که پیروی از هوی، شما را از حق باز میدارد و آرزوهای دراز آخرت را به دست فراموشی میسپارد. (الدر المنثور، جلد 6، صفحه 261)
8- بیدینی: حضرت(ع) میفرماید: لادین مع هوی، با وجود هواپرستی دینی نیست. (غررالحکم، 348) یعنی هرگز دین با هواپرستی جمع نمیشود چنان که عقل و هواپرستی با هم جمع نمیشود.
9- دوری از بهشت: خداوند میفرماید: و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی؛ اما کسی که از مقام پروردگار بترسد و نفس خویش را از هواپرستی نهی کند، بهشت جایگاه او است. (نازعات، آیه 40) پس کسی که با نفس خویش مبارزه نمیکند و پیروی هوای نفس میکند از بهشت دور شده و به دوزخ میرود. البته مبارزه با هواهای نفسانی شجاعت میخواهد که از عهده هر کسی برنمیآید.
10- ضد بینات: از نظر قرآن میان هواپرستی و برهانهای روشن و بینات تقابل است. خداوند می فرماید: أفمن کان علی بینه من ربه کمن زین له سوء عمله و اتبعوا أهواءهم؛ آیا کسی که بر بینهای از سوی پروردگارش است همانند کسی است که عمل بدش برای او تزیین داده شده و از هواهای نفسانیاش پیروی میکند. (محمد، آیه 14)
با توجه به آنچه گفته شد، نتیجه گرفته میشود که هوای نفس به تمام امیال و گرایشهای درونی انسان گفته میشود که اگر این امیال خارج از چارچوب عقل و شرع و منطق و بالاتر از آن باشد خطرناک بوده و موجب سقوط انسان میشود. اگر انسان در شرایطی قرار بگیرد که میان تمایل قلبی و نفسانی و دستورات عقل و خداوند تعارض وجود داشته باشد، چنانچه خواسته دل و نفس را ترجیح دهد، به نوعی پیروی از نفس کرده و آن را بت خویش قرار داده است.