کاسبان ترحیم (نگاه)
محمدهادی صحرایی
یکشنبه هفته گذشته بود که خبری مهم به سرعت در فضای افکار عمومی پیچید و به ناگاه همه را از روزمرگی و عادت زدگی به در آورد و متوجه واقعیتی کرد که به انتظار همه نشسته است. واقعیتی کهگریزی از آن نیست و هر نفسی طعم آن را خواهد چشید. پس از آن خبر تا چند روز امور کشور و مطالب رسانهها و حتی رویکردهای بسیاری را به خود مشغول نمود. آن خبر این بود وقتی که رسما اعلام شد «آیتالله هاشمی رفسنجانی یاردیرین انقلاب و امام و رهبری دار فانی را وداع گفت.» این خبر اگرچه حاکی از مرسوم زندگانی فانی است ولی خبر وفات بزرگان جور دیگری است و همین کافی بود که آرامش جامعه را به هم زند و گروهها و افراد مختلف را در بهت و فکر فرو برد و به واکنش بکشاند. موافقان و مخالفان و منتقدان آیتالله همگی از این خبر ناگهانی شوکه شدند. همکاران آقای هاشمی از روحیه خوب و خندان مرحوم در همان روز وفات میگفتند و ... ولی به هر حال آنچه واقعیت بود همان بود که اعلام شد که باید کشت و هِشت و شد از این دشت.
از راست ودروغ و دوغ و دوشابی که متأسفانه در شبکههای اجتماعیselect و forward میشود اگر بشود فعلا گذشت و لقای نظارت شورای عالی فضای مجازی را به عطای سایر خدماتش بخشید، دیگر نمیتوان از آنان که این دروغها و تحلیلهای بودار را میپراکنند و اذهان را به انحراف میکشانند، به راحتی گذشت و آنها را نادیده گرفت. در میان انبوه اخبار و محتواهایی که جابجا میشود گاهی میتوان رد پای دشمنان را دید که دائماً مترصدند و مدام نقشه میکشند که بتوانند در میان صفوف مردم ایران رخنه کنند و در جمعشان نفوذ نمایند که شاید بشود تفرقه اندازند. اینکه در توانایی دشمن اغراق شود کار ناپسندی است و کسانی که دل دوستان را از ابهت پوشالی دشمنان خالی میکنند خیانت میکنند ولی اگر هوشیار بود و مراقب که مبادا در تلهای از مکر آنان گرفتار شویم، کار معقول و پسندیدهای است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: « مَن نامَ لَم یُنَم عَنه»(1) به این معنی که هر که به خواب رود، دشمنش به خواب نرفته است.
روزی که خبر درگذشت یار دیرین انقلاب، امام و رهبری منتشر شد، علاوه بر دوستداران انقلاب و مردم و کشور، دشمنان نیز متحیر ماندند و از این خبر جاخوردند. اما با این تفاوت که دشمنان علاوه بر این حیرت، سردرگم نیز شدند. همیشه دشمنان حتی باهوشمان از این ویژگی ایرانیان ضربه خوردهاند و از درک آن عاجز آمدهاند و مدام در برخورد با آن اشتباه میکنند که ایرانیان با توجه به همه اختلاف نظرهایی که دارند و انتقادهایی که به هم میکنند، در اینگونه اتفاقات ناگوار و نیز زمانی که احساس کنند گرگانی در کمین نشستهاند که سوءاستفاده کنند، به سرعت متحد شده و میتوانند به راحتی دشمن را دور بزنند. این ویژگی را اگر برخی به اشتباه مردهپرستی مینامند در اصل نشانه نوعی اصالت و شعور درستی است که با آنچه از مرده پرستی گفته شده تفاوت دارد. مرده پرستی سیاست معاویه است و همان است که از بنی امیه نقل شد « أُذکرو مَوتاکم بالخیر».
این سخن زیبا و فریبا و به ظاهر درست به این مفهوم استفاده میشد که گذشتهها گذشته است و نباید اشتباهات را پیگیر شد و نباید از ظلمها و ستمها و ... سخنی گفت. اینان که این سخن را ترویج میکردند منظورشان آن بود که دیگر شیعیان به دنبال فدک و غصب و خونخواهی علی و حسن و حسین علیهم السلام و بسط عدالت مبارزه با اشرافیت نباشند و با بنی امیه کنار بیایند که گذشتهها گذشته است و نباید اهل کینه بود و ... . شیادان اموی در مقابل مردم به شیعیان باحیا و نجیب، اینگونه سنت مرسوم علویان را به خودشان گوشزد میکردند درست مثل محصل تخسی که به استاد خود درس بگوید. دیگر نمیگفتند که بنی امیه اصل کینه و حقد و دشمنی و مادر همه دشمنیها و انحرافات است و علویان پیرو همان پیغمبری هستند که خون عموی عزیزش حمزه سیدالشهداء را با شهادتینی بخشود و خاندان علی همچون باغ و دشت پر از گل و ریحان، پر است از ایثار و نثار و عفو و گذشت امور شخصیشان که در مخیله دشمنان نیز نمیآید. ولی حساب حساب است و از حق مردم گذشتن، نیست و علی نسبت به امور الهی سختگیر و جدي و سازشناپذير است.(2)
این منطق درست، دقیقاً همان است که جمهوری اسلامی دارد و رهبران راحل و حاضر آن، مردم خود را بر آن رهنمون کردهاند که موقعشناس باشند و اهل جوانمردی. بدانند آنانکه پیش دشمن از دوست مینالند، نادانند و مروت نمیدانند. مردم انتقاد دارند و امربه معروف و نهی از منکر میکنند و طبق دستور، النصیحهللملوک را سرلوحه دارند ولی در مقابل دشمنان مکار و کمین گرفته، جانب دوست غافل و یا کم لطف را زمین نمیگذارند و حتی فریب دشمن خوش اخلاق را نمیخورند. مردم نجیب ایران با همه کمبودها و نقدها، دوست را به دشمن نمیفروشند و دشمن را هزار حیله پیله کرده به برخی را دلشاد نمیکنند. راه را میشناسند و از بیراه تشخیص میدهند و حتی اگر نخبگان فریب بخورند و سادگی کنند و گول لفظ قلم و گفت و خند دشمن را بخورند و به جای دوست به او اعتماد کنند، جانب دوست بیوفا نمینهند. میدانند دست شیطان اگر مخملی هم بشود همان دست کج و کرختی است که قابل اطمینان نیست و همینگونه است رفتار با روباه پیر و انگلیس خبیث.
آیتالله هاشمی رفسنجانی شخصیتی بود و هست که هیچگاه نمیتوان خدماتش را نادیده گرفت. از شروع نهضت که یار خمینی کبیر بود تا دوران تثبیت انقلاب که تکیهگاه انقلابیون بود و تا دوران ثبات جمهوری مقتدر اسلامی، که یار و رفیق قدیم رهبری بود. اما آنچه مهم است و محل تفاوت با دگر اندیشان، این است که هیچ شخصی در نظام را نمیتوان سفید و سیاه دید و برای نگاه منصفانه چارهای نیست از اینکه معدل افراد گرفته شود و خدمات و اشتباهات و یا لطمات افراد با هم دیده و محاسبه گردد. دستکم در مورد مرحوم هاشمی میتوان دید آنانکه برای جلوگیری از راهیابی او به مجلس ششم از هیچ پرده دری و بیحرمتی به او و خانواده اش فرو نگذاشتند، چگونه یقهدرانی سال 84 خود برای ایشان را توجیه نمودند و در دهه گذشته نام او را از دهان نینداختند. کتابها و گزارشهایی که علیه او نوشته شده بود همانهایی است که برخی سینه چاکان امروزش مرتکب شدهاند. مطبوعاتی که بعضاً در این چند ساله اخیر تصویر ایشان را با اندازهها و القاب و عناوین مختلف و همچون تکلیف روزانه منتشر میکردند همانها بودند که در دوره اصلاحات، کاریکاتورش را به قلمهای مختلف میکشیدند.
این نگاه افراطی و به دور از نقد منصفانه و منطق صحیح، هم اکنون نیز در دوران پس از هاشمی دامنگیر افراطیون است و بیهیچ ملاحظهای تمام منتقدان هاشمی را در یک صف میگذارند و مینوازند. گویی عالیجناب سرخپوش را انقلابیون گفته بودند و قس علی هذا. امروزه در کنار نام هاشمی برخی کسانی عکس میگیرند و او را تحریف میکنند که سالها او را تخریب میکردند. این جمعیت افراطی که دائماً مترصدند که نانشان را به نرخ روز بخورند، به واقع نه دوستدار هاشمی هستند و نه منتقد حکومت، اینها کاسبان ترحیمند که به دنبال رأی و راهی هستند که در قدرت باشند یا به آن راه باز کنند. روزی در رحلت یادگار امام بر یار امام عیب میجویند و روزی که او در مجلس ششم منتخب میشود انتخابات را مخدوش و مهندسی شده میدانند و با فشار رسانهای او را مجبور به استعفا میکنند و زمانی که دست خالی خود را میبینند، برای حضورش در انتخابات 84 پشت در خانه او صف میکشند و دست توبه بالا میبرند ... و زمانی نیز دیده میشود بیش از صاحب عزا ضجه میزنند و برای مظلومیت آیتالله که خودشان مسبب آن بودهاند، اقامه دعوی میکنند.
با نزدیک شدن به ایام انتخابات و گرم شدن بازار وعده و شعار، مدتی است در فضای مجازی و رسانه ای، گروهی جویای نام و نان و نشان برای آنکه مردم را از مسائل اصلی روز و ناکامیهای مکرر دوستانشان و لگدزنیهای پی درپی اوبامای باادب غافل کنند، نشانی غلط میدهند و سخنان بیربط میزنند تا شاید بتوانند از وفات آیتالله، محملی بجویند و محفلی بسازند و رأیی بگیرند و فرصتی را ذخیره کنند. آنها که حیاتشان با غوغازیستی و غوغاسالاری است، آرامش و اتحاد و انتخاب مردم را نشانه رفتهاند و هرگز ارادتی واقعی به مرحوم هاشمی نداشته و ندارند و تنها نام ایشان را برای خوش یمنی به زبان دارند. جدای از این گروه کاسبکار، دشمنانی نیز هستند که پس از گذشت یک هفته از بدرقهای که مردم از یار دیرین انقلاب کردند، تازه از گیجی درآمدهاند و دست و پای خود پیدا میکنند. آنها نمیتوانند رمز تجلیل بزرگوارانه مردم را تحلیل کنند. نمیدانند چه شده است و باید چگونه رفتار کنند. چون نمیدانند اینگونه چون معاویه به دنبال انشقاق ملی هستند. تا هم بتوانند اتحاد را بشکنند و هم ارادتمندانی جور کنند و دیگر اینکه بتوانند فرصتی برای کدخدا ترامپ بسازند تا دست چپ و راست خود را بازشناسد.
ــــــــــــــــ
1-نهجالبلاغه نامه 62
2- انه (علی) ممسوس فیذاتالله بحارالانوار ج 39 ص 313