kayhan.ir

کد خبر: ۹۳۴۱۹
تاریخ انتشار : ۰۴ دی ۱۳۹۵ - ۱۸:۱۷

شعر


دو سروده از رضا نیکوکار
اعجاز
بی‌نظیر تو
عشق است
غزل تقدیم شده
 به ساحت نورانی
 پیامبر گرامی اسلام
 
 
 
 گفتند از شراب تو میخانه‌ها به هم
خُم‌ها به وقت خوردن پیمانه‌ها به هم

تو آن حقیقتی که تو را مژده می‌دهند
اسطوره‌های خفته در افسانه‌ها به هم

هر خانه‌ای منارة الله‌اکبر است
این‌گونه می‌رسند همه خانه‌ها به هم

وقتی که شمعِ جمع تو باشی چه دیدنی‌ست
دل دادن دوباره پروانه‌ها به هم

چون دانه‌های رشته تسبیح با همیم
در هم تنیده سلسله دانه‌ها به هم

اعجاز بی‌نظیر تو عشق است و عشق تو
ما را رسانده از دل ویرانه‌ها به هم



زائر بارانیم آقا به دادم میرسی


زائری بارانی ام، آقـا بـه دادم مـی رسی؟
بی پناهم، خسته ام، تنها؛ به دادم می‌رسی؟

گـرچـه آهـو نیـستـم؛ اما پر از دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوهـا، بـه دادم می‌رسی؟

از کبوترها کـه می‌پـرسم، نشانـم می‌دهند
گنبد و گلدسته هایت را، به دادم می‌رسی؟

ماهـی افـتاده بر خـاکم، لبـالـب تشنـگـی
پـهنه آبی تـرین دریـا؛ به دادم می‌رسی؟

مـاهِ نـورانیِ شب هـای سیـاهِ عـمرِ مـن
ماهِ من،‌ای ماهِ من؛ آیا به دادم می‌رسی؟

من دخیل التماسم را بـه چشمت بستـه ام
هشتمین دردانه زهرا(س)، به دادم می‌رسی؟
***


بهانه
فاضل نظری

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند
تا کاج جشنهای زمستانی‌ات کنند
پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی
شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند