انگلیس جزیره ناامن و ایران فلات ثبات(نگاه)
محمدهادی صحرایی
حدود صد سال پیش در ایران آباد و آرامی که امروز داریم وقایعی رخ داد که تاکنون هیچ اثر قابلتوجهی تاریخی به آن نپرداخته است. وقایعی که هر کدام به تنهایی میتوانند تاریخی را بسازند یا بسوزند. این غفلت ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد که هر کدام در جای خود قابل عرضه و ملاحظه است. از جمله وضعیت اسفبار حاکمیت وارفته قجر که نسل اندیشمندان واقعی را تا حد بسیار زیادی منقرض یا منزوی نمود و موجود بیمار جریان روشنفکری را متولد نمود. جریانی خودفروخته و خودکمبین که جز توجیه بیخیالی شاهان متأخر قاجار و تحمیل بیدینی غربی به ایران در دوران پهلوی اول و نیزتحقیر روحیه خودباوری و استقلال در دوره پهلوی دوم، اقدام مؤثری صورت نداد. در زمان رضاشاه نیز نمیتوان توقع پرداختن به وقایع مهم تاریخی را داشت چرا که در این دوره همان نسل باقیمانده از انقراض، هم منفعل شد و هم مشکلات متنوع و متناوبی که پیشآمد باعث شد که دیگر رمقی بر اندیشه رنجور بزرگان و علما و مصلحان نگذارد که به آن بپردازند. به یقین در دوران وابستگی مفرط پهلوی کوچک به غرب نیز نباید هیچ توقعی برای به میان کشیدن موضوعی به این مهمی را داشت. این دوران تار و تاریک پیدرپی که بر این مرز پرگهر رفت آن قدر غمناک بود که اشکی برای گریستن بر گرسنگان ایرانی بعد از جنگ جهانی اول نمانده بود.
در بین سالهای 1295 تا 1297 خورشیدی که مصادف با حکومت احمدشاه قاجار است، در ایران مظلوم، قحطی بینظیری ایجاد می شود که در آن حدود 9 میلیون نفر از مردمانمان که بیش از 40 درصد از جمعیت ایران است، به قتل میرسند. در این کشتار دستهجمعی یا هولوکاست که پس از اشغال ایران توسط ارتش بریتانیا اتفاق افتاد، علاوه بر کمبود شدید مواد غذایی، بیماری آنفلوانزا و وبا به مردم هجوم آورد. مسبب اصلی آن انگلیس بود؛ کشوری که تار و پود تاریخش را با ظلم و ستم و دوز و دروغ بافتهاند و در جهان، واحد سنجش میزان حقهبازی و مزوری را با نامش می سنجند، هنوز رمانهای پرفروش و کارتونهای پربیننده جهان همانهایی است که به گذشته اینان پرداخته است. نسل قبلی به خوبی الیورتویست و پیرمرد یهودی این رمان را که کودکان را برای دزدی آموزش میداد میشناسد که شبکه کودکان دزد به راه انداخته و آن را مدیریت میکرد. این شاهکار ادبی، چهره واقعی انگلیس را نشان میدهد که امروزه زیرپوست مخملی سیاستمداران این کشور پنهان شده است با این تفاوت که الیور آن روز، مردم مظلوم امروزند و پیرمرد دزد یهودی نیز میتواند رژیم پوسیده صهیونی یا ملکه رو به مرگ انگلیس باشد و هولوکاست واقعی آن است که در ایران به وجود آوردند و توانستند با افسانه هولوکاست یهودی آن را از تاریخ محو نمایند.
رؤسای بزک کرده و اودکلن زده امروز انگلیس که آب از دهان خودکمبینان جاری کردهاند، نوادگان دزدان دریایی بیرحم چند سده پیش هستند که به خاطر زندگی در جزیره و کمبود منابع و پایین بودن فرهنگ، با رهزنی امرار معاش میکردند. این دزدان دریانورد کمکم، قارهنوردان مکتشفی شدند که دیگر به جای کشتی، مملکتی را میدزدیدند. به راحتی میتوان در نقطه نقطه جهان، رد پای این روباه پیر را پیگیر شد. هر جا که بوی گنج و ثروت به مشامش رسیده، حفرهای برای نفوذ به آنجا باز کرده است. این رهزنان دیروز و مکتشف امروز، به ثروتی رسیدند که در خواب هم نمیدیدند و برای حفظ دستاوردهای خود و کمکردن هزینه جنگ و خونریزی و راضی نمودن مردم ناراضی و خشمگین، به دوز و دروغ و دیپلماسی روی آوردند و سعی کردند مطامع خود را در میان کلمات بپوشانند و دستکج خود را به جای مبارزه با شمشیر به میز مذاکره با تدبیر برسانند. با پول دزدی مستعمرات، دانشگاه ساختند و پولدارها یا نخبهها را برای خالی کردن جیب و پرکردن مغز به کشورشان بردند و حسرتزدگان تفاخر را که نه این بودند و نه آن نیز به آن جزیره راه دادند. به تاریخسازی روی آوردند و تند تند در ظاهرسازی و تزیین کشورشان کوشیدند و همان را که بودند آکادمیک نمودند.
امروزه شاید هیچ کشوری را جز انگلیس نتوان یافت که مردمش را با دوربینهای کمین گرفته در گوشه و کنار کوچه و خیابان، مراقبت کندگویی که این کاخنشینان به مردم خود نیز مشکوکند. نسلهای پیشین ایران که نور به قبرشان بتابد خوب عفریته بریتانیا را میشناختند که خر خباثتی را از گور انگلیس میدانستند. این دزدان شیکپوش، سالهاست به تربیت دانشجویان و مهرههایی پرداختهاند که قرار است در کشورهاشان سیاستمدار و اقتصاددان و عالم دینی و فرهنگی و... جاسوس شوند و با هر حیله که در قوطی دارند به دنبال نفوذ در مغزها و قلبها و ارادهها هستند. عالمسازی برای مذهبسازی، مذهبسازی برای تفرقه، بهاییت در شیعه، وهابیت در سنی، تولید مرجع انگلیسی برای مقابله با مفتی انگلیسی، فروش سلاح برای جنگ، شروع جنگ برای تجزیه، مرزکشی برای تنشزایی دائمی و... همه و همه برای آن است که چون موش و مورچگانی که اهل نفوذ و حرصند، بتوانند با دزدی ثروت مردمان جهان، بر ثروت ملکه مفتخوار و دیکتاتور خود بیفزایند و سلطه شیطانی خود را بر کشورها بگسترانند و منافع صهیونیزم مسیحی را که همان پیرمرد یهودی رمان الیورتویست است تامین کنند.
اگر چه تاریخسازی شیوه این مزوران است ولی در کنار آن تاکنون کلی تاریخ سوزاندهاند. عجیب نیست که در بحبوحه جریان روشنفکری در اواخر قاجار و اوایل پهلوی اول و ثبات آن در زمان پهلوی دوم و نفوذ آنان در ارکان انقلاب اسلامی و در دوران زایش دوباره آنان در دوره سازندگی و اصلاحات و حتی امروز، هیچ اثر درخور و قابل توجهی از هولوکاست ایرانی در تاریخ این مملکت نیست. عجیب نیست که ملکه متکبر بریتانیا مدال شوالیه به افرادی بذل و بخشش کند تا آنچه منافع او میخواهد بگویند و مردمان را به دروغی بفریبند یا به دروغی سرگرم کنند. عجیب نیست که شهادت امیر کبیر و رئیسعلی دلواری، کودتای 28 مرداد و سقوط مصدق، شهادت سه دانشجوی شهید 16 آذر و... صفحه کتاب درسی و غیردرسی تاریخ این مملکت را به خود ندیدهاند و همچنان در هالهای از ابهامند و در میان اسناد انگلیسی هنوز جزء اطلاعات فوق سری به حساب میآیند. به مردم اینگونه گفتهاند که امیر کبیری که مقابل بابیت قامت افراشت و روح خودباوری در کالبد بیجان مردم دمید را کینه زنانه مادر ناصرالدین شاه کشت. رئیسعلی دلواری را اختلاف با سربازانش به کشتن داد. دولت مصدق به خاطر مخالفت کاشانی سقوط کرد. دانشجویان شهید 16 آذر، تودهای بودند و به خاطر سفر نیکسون کشته شدند و... و حقیقت چیز دیگری است.
فیلم فاخر «یتیمخانه ایران» که امروز بعد از صد سال به آن واقعه تلخ پرداخته اگر چه خوشیمن و مبارک ولی روایت یکی از هزاران جنایت انگلستان در ایران است. جنایتی که پس از خروج روسیه و ماندن انگلیس به عنوان قدرت غالب در ایران بیصاحب آن روز، نیمی از مردم ایران را به کام مرگ فرستاد و با گرسنگی از هستی ساقط کرد و زمینه تسلیم در برابر کودتای انگلیسی رضاخان را به وجود آورد. این اگر جنایت جنگی نباشد یک نسلکشی عریان است که خونبارتر از حمله اسکندر و مغول است. اشغال نظامی و سپس خرید و انباشت غلات مردم، جلوگیری از فروش غلات و اقلام خوراکی و درمانی سایر کشورها به ایران، شیوع بیماری توسط نظامیان کثیف بریتانیا، جمع کردن دوا و دارو از سطح جامعه، جلوگیری از پرداخت پول فروش نفت به دولت بیعرضه وقت و... تنها گوشهای از این داستان غمباری است که اجداد ما آن را با تمام وجود درک کردهاند. اگر آن اتفاق نیفتاده بود چه بسا اکنون جمعیت ایران 150 میلیون نفر بود و بسیاری از خلقیاتی که از آن بلاعارض اجتماع شده است در بینمان نبود. منابع و ثروتها هدر نرفته بود و زمینه خفقان رضاخانی فراهم نشده بود و هیچگاه دوره به پهلویهای کشورسوز نرسیده بود.
سخنان اخیر پیرزن انگلیسی در مورد ایران، اگر چه چون سنگاندازی کودکانه است ولی نکاتی دارد که قابل اعتنا است. شاید بتوان این درشتگوییها را در ادامه لگدزنی آمریکا به اعتماد دولت امید و تشکر انگلیسی از بازگشایی سفارتش در ایران که از گشایشهای پیدرپی برجام است دانست و یا از رودربایستی دولت تدبیر با روباه پیر و یا در ادامه تحمیق و سرکیسه کردن دولتهای مرتجع منطقه برای خرید سلاح و نجات صنعت کشتار جمعی انگلیس از ورشکستگی، ولی شاید مهمتر از همه اینها مقابله با پیروزیهای حیرتآور سپاهیان اسلام باشد که توانستهاند در هفته وحدت، با وحدت تاریخی خود، دستپروردگان شیاطین را به خفت اندازند و حلب؛ پل پیروزیهای بزرگ را به اذن خدا آزاد کنند و اثبات کنند در روزگاری که حامیان تروریست در منجلاب بدبختی و نکبت افتادهاند و جزیره انگلیس از ترس فرزندان تروریستش خواب راحت ندارد، این ایران مظلوم و سرافراز است که فلات ثبات است و پرچمدار تغییرات خدامحور در معادلات و ایجاد وحدت در قلوب مسلمین جهان. تازه حساب و کتاب ما با دشمنان شروع شده است.