تبری؛ حقیقت و طریقت-بخش نخست
عباسعلی مشکانی سبزواری
موضوع اصلی مقاله حاضر تبیین و تشریح لعن صریح و با نام و نشان بزرگان اهل سنت، خصوصاً خلیفه اول و دوم است. براساس این تحقیق، غالب روایات دال بر جواز لعن صریح و با نام و نشان بزرگان اهل سنت، مورد مناقشه و خدشه رجالی و درایی بوده و قابل استناد نیستند. بر فرض چشمپوشی از مناقشات و خدشههای وارد بر این روایات، درباره آنها دو احتمال وجود دارد. اول اینکه براساس روایات مختلف، خصوصاً روایت امام رضا(ع)، این نوع روایات ساخته و پرداخته دشمنان اهلبیت(ع) برای مشوه ساختن چهره ایشان در میان امت بزرگ اسلامی است. احتمال دیگر این است که این روایات واکنش و عکسالعمل پیروان اهلبیت(ع) در مقابل بدعتی است که بنیامیه درباره لعن حضرت علی(ع) و شیعیان ایشان گذاشته بودند و شیعیان برای مقابله به مثل به لعن بزرگان آنها، خصوصاً خلیفه اول و دوم پرداختند. در هر صورت استناد به این روایات برای لعن صریح و با نام نشان بزرگان اهل سنت، خصوصاً خلیفه اول و دوم، وجهی وجود ندارد و در مقابل روایات فراوانی از خاندان اهلبیت(ع) در نهی از لعن و توهین صریح و علنی نسبت به آنها وجود دارد. بر این اساس، مقاله حاضر عهدهدار تعریف و تبیین مقوله تبری بوده، موضوع سب و لعن را که از مسائل نخستين در جهان اسلام است و در درون جامعه اسلامى و در برخورد با پيروان مذاهب و مسالك مختلف مطرح و مورد ابتلاء بوده و نیازمند تبیینی نوین است، مورد تحقیق و کاوش قرار داده است.
***
دوستیها و دشمنیها، از مهمترین مباحث اعتقادی مکتب تشیع به شمار می آید و جایگاه ویژهای را در اندیشه دینی ما به خود اختصاص داده است. این مرتبة والا، تا حدّی است که وقتی از امام صادق(ع) دربارة دوستیها و دشمنیها میپرسند، پاسخ میشنوند که: «هل الایمان الا الحبّ و البغض» «آیا ایمان به جز دوستی و دشمنی است». (الکافی، ج 2، ص 124) این دوستی و دشمنیهای مقدس، در سه بعد قلب، زبان و عمل مطرح است و وقتی جامة عمل میپوشد و بدان ترتیب اثر داده میشود، «تولّی و تبرّی» خوانده میشود.
تولّی و تبرّی دو آموزه شاخص از آموزههای اسلامی در زمینه روابط مسلمانان با همدیگر و با غیرمسلمانان است که میتوان از آن دو به عنوان دکترین اسلامی در روابط اجتماعی- سیاسی با همدیگر و غیرمسلمانان تعبیر کرد. در ضرورت پرداختن به این مسئله همین بس که اگر تولی و تبری در سیاست اجتماعی به کار گرفته شود، میتواند مسائل اجتماعی مسلمانان را در داخل جامعة اسلامی در رابطه با دیگر حکومت ها و جامعهها متناسب با آرمان اسلامی سامان دهد و بسیاری از گرفتاریهای اجتماعی کنونی مسلمانان را اصلاح کند.
اين در حالي است كه در طول تاریخ پرفراز و نشیب تشیّع -که بدین مسئله اهمیت والائی داده است- شاهد هجمههای بیسابقة مخالفان مکتب تشیّع هستیم که شیعه را به واسطة این عقیده، گاه به شرک و زمانی به خشونتگرایی متهم کردهاند! از طرف دیگر برخی از عوام و عالمنمایان عوام صفت، با زیادهروی در سویی شیعه را متهم به شرک و غلو نموده و با افراط در سوی دیگر و با اصرارِ خارج از ضابطه و بر خلاف سیره عملی اهلبیت عصمت و طهارت(ع) بر تبری زبانی از افرادی خاص، عِرض، نفوس و دماء شیعه را در معرض هتک و هدر قرار دادهاند. آن موضع تفریطی و این کردار افراطی، تبیین علمي و تحقيقي این مقوله را ضروری مینماید.
علامه عسکری(ره) ضمن برشمردن «لعن خلفا و صحابه» به عنوان یکی از موانع اتحاد مسلمانان، پیرامون ضرورت تحقیق درباره این مسئله میفرماید: «درد در دل هر مسلمانی میپیچد هرگاه بشنود که برادر مسلمانش مقدسات و ائمه او را به باد لعن و ناسزا گرفته است. آیا در چنین صورتی بین این دو مسلمان اتحاد و هماهنگی به وجود میآید؟ آری اگر به ژرفی دشمنی و جنگ سرنوشتسازی که دشمنان اسلام علیه ما پایهگذاری کردهاند برسیم، و دست از تعصب برداشته، نیت خود را در حلّ گرفتاریهای خودمان خالص گردانیم، و سپس به بررسی تاریخ این لعن و ناسزا و موجبات آن بپردازیم، با خواست خدا به راهحل مسالمتآمیزی خواهیم رسید.» (علامه عسگری، ویژگیها و دیدگاههای دو مکتب در اسلام، ترجمه سردار نیا، ج 1، مقدمه، ص 4)
فصل اول: حقيقت تبری
تبری از منظر شیعه جزو فروع دین قلمداد شده (علوى، سيد عادل؛ القول الرشيد في الاجتهاد و التقليد، ج 2، ص363)، مکمل و یار دیرپای تولی به حساب آمده است. گرچه در گذشته و در میراث فقهی و کلامی شیعی کمتر به این مهم پرداخته شده است و این امر ناشی از برکنار بودن فقهای شیعی از اجتماع، قدرت و حکومت بوده است، اما امروزه و با تشکیل حکومت دینی، مقوله «تولی و تبری» به مثابه قاعدهای فقهی، در اعداد دیگر قواعد فقه مورد بحث قرار گرفته است. (ن.ک. شریعتی، روحالله، قواعد فقه سیاسی، ص 339) بطور کلی دو رویکرد نسبت به مقوله تبری وجوددارد:
1) در یک رویکرد با نگاهی قاعدهمحور، کلان و اجتماعی تبری به مثابه معیار و دکترین روابط فردی و اجتماعی در سطح ملی، بینالمللی و جهانی مورد اقبال است. (در مورد این رویکرد: ر.ک. اسماعیلی، مهدی؛ تولی و تبری از نگاهی دیگر)
2) در رویکردی دیگر اما، با نگاهی جزءبین و فردینگر، مقوله تبری به حضیض فحش، سب و لعن نسبت به اشخاصی خاص و مرتبط با وقایع صدر اسلام اختصاص یافته است. (در مورد این رویکرد: ر.ک. هدایی، ابوتراب و صادق میرشاه ولد، ترجمه نفحات اللاهوت فی لعن الجبت و الطاغوت) تحقیق حاضر به بررسی و نقد نگاه دوم به مقوله تبری است.
1) تبري در لغت: تبری از ریشه برائت و به معنای دوری جستن از یک چیز و حالت برکنار بودن از چیزی است. (انیس ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، ص 46) راغب اصفهانی در تشریح این لغت مینویسد: أصل البُرْءِ و البَرَاءِ و التَبَرِّي: التقصّي مما يكره مجاورته، و لذلك قيل: بَرَأْتُ من المرض و بَرِئْتُ من فلان؛ اصل تبري به معناي دوري جستن و جدا شدن از چيزي است كه از مجاورت آن كراهت وجود دارد و به همين خاطر است كه گفته ميشود از مريضي جدا شدم و از فلاني دوري جستم. (راغب اصفهانى، المفردات في غريب القرآن، ص 121)
2) تبري در اصطلاح: تبری، اصطلاحی کلامی در برابر تولی و به معنای «بیزاری جستن از دشمنان خدا» میباشد. (فرهنگ فقه مطابق مذهب اهلبیت(ع)، ج 2، ص 337) این واژه در زبان فارسى بيشتر به صورت «تبرّا» به كار مىرود. تبرّى ريشه در قرآن كريم دارد و «برائت» نام يك سورۀ قرآن است كه با برائت خدا و پيامبرش از مشركان آغاز میشود. در روايات نيز بر اهميّت مسئلۀ تبرّى، فراوان تأكيد شده است. در حديثى از پيامبر اكرم(ص) تبرّى از مهمترين و استوارترين رشتههاى ايمان ذكر شده است. (وسائل الشیعه، ج 16، ص 177) در منابع روایی در بابهایی تحت عنوان «الحب و البغض فی الله» روایات فراوانی در باب وجوب برائت از مخالفان دین خدا و نیز دوستان دشمنان خدا وارد شده است. (اصول کافی، ج 1، ص 264، باب 34)
در برخی از منابع که از تبری به عنوان قاعده فقهی یاد شده است، در تعریف آن میخوانیم: «تبري در اصطلاح فرهنگ مذهبي و عقيدتي اسلام، به معناي كينه داشتن در دل و بركنار بودن از دشمنان خدا، پيامبر(ص)، ائمه اطهار(ع) و مومنان است؛ به گونهاي كه اين كينه داشتن نسبت به آنان در عمل هم به محدوديتهايي در رابطه با آنها ميانجامد. به عبارت ديگر تبري داشتن، یعنی روح و قلب آدمی باید حالتی پویا و تحریکپذیر داشته باشد و همواره نسبت به دشمنان خدا و اولياي پاك او، مصداقی واقعی یافته، و در دو مرتبه دروني (قلبي) و بيروني(عملي) از آنان بیزار و برکنار باشد.» (فقه سياسي اسلام، ص 342)
3) فلسفه تبری: اعلان برائت و تبری از دشمنان و مخالفان، یکی از اصول ثابت و دائمی دین مبین اسلام است که با آن مرز میان خودی و غیرخودی شناخته شده و مسلمانان هویتی مستقل از سایر ملل و آئینها پیدا میکنند. تبری نقش کارساز و مؤثری در تبیین مواضع و اعلام هویت رسمی و مستقل اسلام و مسلمانی دارد و به شفافیت دیدگاهها و اعتقادات و هنجارها کمک میکند. اگر تبری از دشمنان خدا وجود نداشته باشد، مرزهای دوستی و دشمنی به هم میریزد، حق و باطل درهم میآمیزد و پلورالیزم دینی پدید میآید. اگر باطل و اهل آن منفور نباشند، اگر ظلم و ظالمان مطرود نشوند، اگر گمراهی نکوهیده نشود و بزهکاران مورد عداوت قرار نگیرند، تباهی نهادینه میشود و فساد مقبول میافتد و تبهکاران بیپروا میشوند و ارزشها به ورطه نابودی کشیده میشوند.
از طرف دیگر تبری نجستن از دشمنان، عامل همگرایی، تقلید و تشبه و ذوب شدن در فرهنگ دشمنان و مخالفان و در نتیجه امتزاج حق و باطل، سره و ناسره و اضمحلال حقیقتها و ارزشهاست. همچنین تبری بهترین عامل حفظ هویتهاست. در آسیب شناسی علل بحران هویت کنونی ملتها و دینباوران، به مسئله غفلت از مقوله تبری برمیخوریم. اعلان رسمی و علنی تبری و برائت جویی از افکار و اعمال نابهنجار و زشت و ناپسند، به این معناست که در جامعه افراد نیکوکار و مومن و صالح از اشخاص نابکار و بزهکار و کافر و مشرک باز شناخته شوند و مرزهای میان خودی و غیرخودی به روشنی مشخص شود.
خداوند حضرت ابراهیم(ع) را به جهت اعلان رسمی و علنی برائت و انزجار از مشرکان به عنوان انسانهایی با اندیشه و رفتار زشت و ناپسند، مورد ستایش قرار میدهد و او را به عنوان الگو معرفی میکند: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ» «برای شما در ابراهیم و همراهان او سرمشقی نیکوست. آنگاه که به قوم خود گفتند ما از شما و آنچه جای خدا میپرستید، بیزار و برکناریم» (ممتحنه ـ4)، همچنین پیامبر(ص) را مامور میکند که بطور رسمی و علنی بینش و نگرش توحیدی خویش را بیان کرده و از مشرکان اعلان بیزاری نماید: «قلْ إِنَّمَا هُوَ إِلهٌ وَاحِدٌ وَ إِنَّنِي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ» بگو: «اوست تنها معبود يگانه؛ و من از آنچه براى او شريك قرار مىدهيد، بيزارم!» (انعام ـ 19)
4) مراتب تبري: همانگونه كه ايمان و تولي داراي سه مرحلة اعتقاد قلبي، اقرار به زبان و عمل به جوارح ميباشد،(معانیالاخبار، ص186)تبري نيز در يك تقسيمبندي، به سه مرحله و جايگاه تقسيم ميشود:
الف) مرتبه قلبي كه همان احساس تنفر و دوري از دشمنان خدا و اولياي برحق او ميباشد. در اهميت اين مرحله از تبري ميتوان چنين استدلال نمود: اصولاً قلب آدمي، كانون تمايلات، مهرورزيها و كينهتوزي و زايشگاه گرايشهاست. از اين روست كه تبري قلبي، نقشي سرنوشتساز در زندگي انسانها دارد. بايد به دشمنان اولياي خداوند مهر نورزيد و از آنان در دل بغض داشت (و) بايد از عملكرد بزهكاران ناخشنود بود، اين سنت خداوند متعال و پيامبران اوست، (چنانكه) حضرت علي(ع) فرمود: الراضي بفعل قوم كداخل فيه معهم؛ كسي كه از عملكرد جامعهاي خشنود باشد، گويا با آنان همكار بوده است. (تبری و جلوههای آن، ص 14)
ب) مرتبه عملي كه در آن همين احساس دروني و عاطفي منفي نسبت به دشمنان الهي به ظهور ميرسد و نمودهاي عملي خود را در روابط فردي و اجتماعي به بار ميآورد. مرتبه عملي تبري، مهمترين مراتب آن ميباشد، چه اينكه نفرت قلبي داشتن بدون اينكه اثري در عرصه عملي و اجتماعي داشته باشد، هيچ فائدتي را به دنبال نخواهد داشت و اين مرتبه عمل است كه فرد را از دشمنان الهي و اهل باطل متمايز ساخته و او را در جبهه مقابل آنان قرارميدهد.
اين مرتبه چنان در اوج اهميت قرار دارد كه اگر فلسفه تشريع فرعي به نام تبري را همين جنبه آن بدانيم، سخن به گزاف نگفتهايم. نكتهاي كه در بحث جايگاه قلبي تبري وجود دارد، اين است كه اين احساس نفرت از شخص يا چيزي چرا و چگونه در درون آدمي نطفه ميبندد و منشأ آن چيست؟ جواب اين سوال از قرار ذيل است: داشتن احساس انزجار دروني از باطل و دشمنان خداوند به صورت طبيعي، پس از قرار گرفتن در مسير حق، هويدا و نمايان ميشود. يعني اگر فردي به درستيِ راهي كه در آن طي طريق ميكند، اعتقاد داشته و از روي فهم و درك درست، حق و اهل آن را برگزيده باشد، به صورت ناخودآگاه از اهل باطل بيزار و منزجر میشود. دليل اين مسئله نيز ريشه در پليدي و بدسرشتي باطل و اهل آن دارد.
وجود كفر و دوري از خداوند، روح و روان انسان را از سرنوشت حقيق خود كه پرتويی از روح الهي است، جدا میسازد و اين قطع رابطه زمينههاي پليدي و خباثت روحي را فراهم ميسازد. همين طور ازسوي ديگر، عميق شدن اين رابطه ميان مبدأ الهي و روح انسان مسلمان، بر لطافت روحي ميافزايد و كاملاً روشن است كه روح متعالي و لطيف انسان مومن از آميختگي با روح پليد و شرك آلود بيزار و متنفر است. از اين رو، احساس انزجار و نفرتي كه به بركت اسلام و ايمان براي انسان پديد ميآيد، چيزي كاملاً طبيعي و منطقي است. (تولی و تبری از نگاهی دیگر، ص 45)
ج) مرتبه زباني نيز، مرتبهاي ديگر از مراتب تبری و پرحاشيهترين آنها میباشد. اين مرتبه خود از زيرشاخههاي مرتبه پيشين- مرتبه عملي- است، اما به جهت اهميت و مسائل حاشيهاي آن، مرتبهاي خاص انگاشته شده است. مرتبه زباني تبري، به شيوههاي گوناگوني از قبيل سب، نفرين، لعن و... به مرحله ثبوت و عمل درميآيد، كه در ادامه مورد بحث قرار خواهد گرفت.
5) رابطه تنگاتنگ مراتب تبری:نکتهای که نباید از نظر دور داشت اینکه تاکید بر مرتبه عملی، نباید به بیاهمیت یا کماهمیت بودن جایگاه قلبی تعبیر شود؛ زیرا وجود و اهمیت جایگاه عملی زمانی آشکار خواهد شد که در بعد قلبی نیز این آموزه مورد توجه قرار گرفته باشد. کمتوجهی به بعد قلبی، بعد اجرایی و عملی تبری را با مشکل روبرو میکند. از سوی دیگر، نبود بعد عملی و محدود شدن به مسائل قلبی، پویایی و دوام این استراتژی اسلامی را با تردید مواجه میسازد. پس طبیعی است برای اینکه بتوانیم تبری را به عنوان یک نظریه کامل در زمینه روابط اعتقادی و اجتماعی و سیاسی مسلمانان مطرح کنیم، میبایست هم در بعد قلبی و هم در بعد عملی (و زبانی)، آن هم به صورت تنگاتنگ ازآن بهره گیریم.
6) تبیین تبری زبانی: چنانکه گذشت یکی از مراتب تبری، تبری زبانی است. تبری زبانی بدین معناست که از دشمنان خداوند و اولیای او بایستی با زبان برائت جست. باید بغض آنان را فریاد برآورد و دشمنی قلبی خود را با زبانی گویا به منصه ظهور رساند. باید با شمشیر زبان، ریشههای محبوبیت و مقبولیت باطل و اهل آن را منهدم کرد. نکته اینجاست که تبری با زبان نیز، شیوههای خاص خود را دارد و نمیتوان با هر شیوهای به برائت از باطل پرداخت. اما آنچه در حال حاضر در میان متدینین از عوام و عالم نمایان عوام صفت، به عنوان مصداق بارز تبری معروف و مرسوم است، گونهای خاص از تبری زبانی است که به شیوهای نامشروع در جریان است. در مشروعیت اصل تبری زبانی هیچ شائبهای نیست؛ اما موضوع شک برانگیز آن است که آنچه اکنون با عنوان تبری مرسوم بوده و شیوع دارد، در تضاد با سیره عملی و تعلیمی اهلبیت(ع) بوده و ایشان از این روش نامشروع نهی نمودهاند! (مستدرک الوسائل، ج 12، ص 306)
ریشهیابی اینکه طیّ چه فرآیندی، سلسله مراتب پیش گفته تبری، دچار نوسان شده، آنچه دارای ارزش ذاتی بوده (و احتمالاً هدف از تشریع فرعی بنام تبری، این مرتبه بوده)، مورد غفلت قرار گرفته و مرتبه پایینتر از آن، جایگزین آن شده است، امری علیحده است که میباید در جای خود مورد آسیبشناسی قرار گیرد، اما آنچه بدون هیچ شکی میتوان ادعا کرد، این است که: یقیناً دستانی در کار است که در صددند احکام ناب دین محمدی را از جایگاه اصیل خود فروکشیده و به تحریف مبانی دست یازیدهاند. مقوله تبری نیز از جمله قربانیان این اقدام است، به گونهای که از جایگاه بس والای خود، به حضیض سب و فحش و ناسزاگویی تنزّل یافته است. شناسایی شیوههای مختلف تبری زبانی و تمییز شیوه سره از ناسره و صحیح از سقیم، موضوعی مهم و حیاتی است. در ادامه به بررسی شیوههای مختلف تبری زبانی میپردازیم.
الف) سبّ: سب در لغت به معنای دشنام میباشد. (فرهنگ ابجدی، ص 473) در قاموس قرآن در مورد این واژه میخوانیم: «سب: دشنام. در صحاح آمده «السبّ: الشتم» راغب و اقرب آنرا دشنام دردناك و سخت گفتهاند.» (قاموس قرآن، ج 3، ص 205)سب در اصطلاح عبارت است از گفتن چيزهاى زشت با جملههاى صريح، بىپرده و بدون كنايه و رمز؛ و در کل به هر کلام قبیحی اطلاق میشود. (معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية؛ ج 2، ص 231)
با توجه به آيات قرآنى، بخصوص آيه 108 سوره انعام «وَ لا تَسُبُّوا الَّذينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ کَذلِکَ زَيَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلي رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا يَعْمَلُونَ» «(به معبود) کسانی که غیرخدا را میخوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اینچنین برای هر امّتی عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت همه آنان به سوی پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل میکردند، آگاه میسازد (و پاداش و کیفر میدهد)» و احاديث نبوى و با بهره گيرى از سيره رسول اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) (منابع فقه شیعه، ج 30، ص 832) و نيز با توجه به فتاواى علماى فريقين، سب و دشنامگوئى مورد نهی بوده و از لحاظ اخلاقى و شرعى جایز نیست و مرتکب آن مورد تعزیر قرار میگیرد. (مقنعه، ص 792)
از باب نمونه به چند روایت در این مورد اشارتی میرود. حضرت علی(ع) فرمودند: «الفحش و التفاحش لیسا من الاسلام» «سب و ناسزاگوئی و ناسزاشنوی از اسلام نیست.»(مستدرک الوسائل، ج 12، ص 83) ایشان در روایتی دیگر میفرمایند: «ما افحش کریم قط» «بزرگوار هیچگاه فحش نمیدهد.» (همان، ص 83) همچنین در داستان جنگ صفین خطاب به یاران خود فرمود: «انّی كَرِهْتُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا لَعَّانِينَ شَتَّامِينَ» «من خوش ندارم که شما لعنکننده و ناسزاگو باشید.» (وقعه الصفین، ص 103) لذا يك مسلمان شيعه پيرو قرآن و سنت هيچگاه به خود اجازه نمىدهد، برخلاف قرآن و سنت عمل كند، بخصوص اين عمل ناپسند که بر امر تبليغ و اداى رسالت اثر سوء دارد و جامعه ايدهآل الهى را از هدف مقدّس خود دور مىسازد.گفتنی است برخی با تمسک به یک روایت ادعا میکنند که ما دستور داریم به بعضی از افراد فحش دهیم. (ن.ک. آسیاب تبری، نویسنده نامعلوم، ص 6) در پاسخ این ادعا گفتنی است: اولاً این روایت با قرآن، عقل و روایات فراوان دیگری تعارض دارد. ثانیاً سخن رکیک و فحش دادن، قبح ذاتی دارد و مجاز و متعلق امر قرار نمیگیرد.(تبری و جلوههای آن، ص18) ثالثاً این روایت دچار ضعف سند بوده و نمیتواند مورد استناد قرار گیرد. (در مورد ضعف سند این روایت به بخش پایانی همین مقاله مراجعه فرمایید)