«ورع» ؛ پرهیز از شبهات
احسان میرزایی
تقوای الهی راه رسیدن به همه کمالاتی است که انسان را در مظهر خلافت ربوبی خداوند قرار میدهد. کسی که تقوای الهی پیشه کند، از تعلیم و تزکیه الهی برخوردار میشود و خداوند به او علمی را میآموزد که هیچ شکی در آن راه نمییابد؛ همچنین به او توانایی بصیرتی را میدهد تا حق و باطل را در مقام فتنه و متشابهات تشخیص دهد و جدا نماید و در هنگام عمل آنچه را خیر است به وی مینمایاند تا انجام دهد. اینگونه است که درهای کرامت بر وی گشوده میشود و در مسیر کمالی به جایی میرسد که در ذهن هیچ بشری خطور نمیکند. در مطلب حاضر نویسنده به چیستی ورع و ارتباط و تفاوت آن با تقوا پرداخته است.
مراتب تقوا
خداوند در قرآن، هدف آفرینش انسان و جن را بندگی و عبودیت و عبادت دانسته (ذاریات، آیه 56) تا با عبادت به ایمان و تقوایی برسند (بقره، آیه21) که کرامت اکتسابی را برای انسان رقم میزند. (حجرات، آیه13) کرامتی که معیار برتری انسان از منظر خدا و قرآن و ملاک دستیابی به مراتب کمالی است.
از نظر قرآن، عبادت، ایمان و تقوا دارای مراتبی است. خداوند میفرماید: بر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند گناهی در آنچه [قبلا] خوردهاند نیست درصورتی که تقوا پیشه کنند و ایمان بیاورند و کارهای شایسته کنند سپس تقوا پیشه کنند و ایمان بیاورند آنگاه تقوا پیشه کنند و احسان نمایند و خدا نیکوکاران را دوست میدارد. (مائده، آیه93)
در این آیه سه مرتبه از مراتب کلی ایمان و تقوا بیان شده است. به نظر میرسد که مرتبه سوم ایمان و تقوا، همان مقام احسان به شکلی است که احسان جزو مقوم ذات شخص شده و به عنوان محسنین قلمداد شود. دستیابی به هریک از مراتب ایمان و تقوا، موجب بهرهمندی از یکی از مراتب سهگانه تعلیم الهی است؛ زیرا خداوند در آیه 284 سوره بقره فرموده است: واتقوا الله و یعلمکمالله و الله بکل شیء علیم؛ تقوای الهی پیشه کنید تا خداوند افزون بر چیزهای دیگر، شما را تعلیم دهد؛ و خداوند به هر چیزی آگاه است.
در میان مفسران اسلامی سه مرتبه تقوا به نام تقوای عام، تقوای خاص و تقوای اخص مطرح شده است. هر یک از این مراتب اثر خاص خود را دارد. خداوند در مقام بیان آثار تقوای الهی برای هر یک از مراتب سهگانه ایمان و تقوا، نوعی خاص از علم را مطرح میکند که شامل علمالیقین (تکاثر، آیه5)، عینالیقین (تکاثر، آیه7) و حقالیقین (واقعه، آیه95) است.
تقوای عام، به معنای ترک محرمات و انجام واجبات، تقوای خاص، ترک محرمات و مکروهات و انجام واجبات و مستحبات و تقوای اخص ترک محرمات و مکروهات و برخی از مباحات همراه با انجام واجبات و مستحبات است. در این نوع اخیر شخص از مباحات پرهیز کرده و به سکوت و خاموشی، عزلت و اعتکاف، کمنوشی، کمخوری، کمگویی و مانند آنها روی میآورد.
ورع، مرتبهای از تقوا
هر چند در قرآن واژه ورع به کار نرفته، ولی در روایات بسیاری، مرتبهای از تقوای الهی به عنوان ورع معرفی شده است تقوای عام انسان را از ترک واجب یا فعل حرام نگه میدارد، چنین فردی را میتوان «متقی» نامید اما نمیتوان گفت او اهل «ورع» است چه آنکه ورع از مرتبه تقوای عام بالاتر است. صاحب تفسیر بیانالمعانی مینویسد: انسان متقی کسی است که از گناه بپرهیزد اما بالاتر از مقام تقوا، ورع است، چون در مقام ورع نهتنها باید از گناهان اجتناب کرد و عامل به واجبات بود بلکه از شبهات و حتی گاهی از کارهای حلال و مباحی که ممکن است مقدمهای شود برای ورود به گناه، نیز باید اجتناب کرد (بیانالمعانی، ج3، ص55)
واژه پارسایی معادل واژه ورع است که به معنای ترک و اجتناب است. پس کسی که ورع و پارسایی پیشه میکند، از هر چیزی که حرام و شبههناک است پرهیز میکند. به سخن دیگر، گام اول که رهایی است در ورع خودنمایی میکند و انسان با تخلیه، آمادگی تحلیه را پیدا میکند تا بتواند خود را به اموری زیبا و خیر و نیک بیاراید؛ چرا که خود را از آلودگی پاک کرده است. کسی که تن آلوده داشته باشد، هر جامه پاک و زیبایی را آلوده میکند. بنابراین، پیراستن از آلودگی و پالایش از آن گام نخست است که با ورع به دست میآید.
البته برای شناخت حقیقت ورع باید به کسانی مراجعه کرد که همه مراتب ایمان و تقوا را دارا هستند و از فرقهای میان این مراتب آگاهی دارند. امامعلی(ع) در تعریف ورع میفرماید: الورع اجتناب؛ پارسایی همان دوری کردن است. (غررالحکم:86) این اجتناب از اجتناب از شبهات و متشابهات آغاز میشود. پس انسان در جایی که شبهه است حرکتی انجام نمیهد و با توقف در برابر آن، میکوشد تا در این منطقه وارد نشود؛ زیرا آن حضرت(ع) در جایی دیگر میفرماید: الورع الوقوف عند الشبهه؛ پارسایی، توقف در هنگام روبهرو شدن با شبهه است. (غررالحکم: 2161)
باید توجه داشت که شبهه را شبهه نامیدهاند؛ چرا که شبیه و همانند حق است و انسان توانایی تشخیص را در این موارد از دست میدهد. شبهات را باید برزخ میان حق و باطل دانست؛ زیرا نمادهایی از حق و باطل را با خود دارد و شخص را سرگردان و حیران میسازد.
امامعلی(ع) میفرماید: شبهه از این نظر شبهه نامیده شده که شبیه ومانند حق است؛ ولی دوستان خدا با روشنایی یقین سیر میکنند و راهشان راه هدایت و نیکبختی است؛ و اما دشمنان خدا وسیله دعوتشان گمراهی است و راهنمایشان کوردلی است. کسی که از مرگ میترسد راه فرار از آن را ندارد و آنکه علاقمند به ماندن است، همیشه نمیماند و بالاخره یک روز باید برود. (نهجالبلاغه، خطبه 38)
به هر حال، ورع با اجتناب، ترک و انجام ندادن همراه است. از این رو ریشه ورع و پارسایی را امام(ع) همان ترک دانسته و میفرماید: اصل الورع تجنب الآثام و التنزه عن الحرام؛ ریشه پارسایی، دوری کردن از گناهان و پرهیز از حرام است. (غرر الحکم: 3097).
پیامبر خدا(ص) میفرماید: لاورع کالکف؛ هیچ ورعی چون خویشتنداری از گناه نیست. (معانی الاخبار: 1/335).
امام علی(ع) میفرماید: لا ورع کالوقوف عند الشبههًْ؛ هیچ پارسایی ای چون توقف به هنگام شبهه نیست. (نهجالبلاغهًْ: الحکمهًْ 113).
از آنجایی که ورع ارتباط تنگاتنگی با اجتناب و ترک دارد، پس پارساترین مردم باید کسی باشد که از محرمات و مکروهات و متشابهات پرهیز میکند. لذا در جایی که احتمال گناه و حرام است وارد نمیشود؛ چه رسد در مواردی که گناه یقینی یا ظنی است.
امامصادق(ع) در پاسخ به همین پرسش فرمود: پارسا کسی است که از حرامهای خدا پرهیز و دوری میکند و اگر از شبهات نیز پرهیز نکند، ندانسته به حرام افتد. (بحارالانوار: 303/70)
پارسایی بستر مناسبی برای انجام واجبات
بر اساس آموزههای وحیانی اسلام، وقتی انسان تخلیه را انجام داد و خود را از آلودگی پاک کرد؛ بهتر میتواند در کارهای خیر و نیک وارد شود؛ زیرا اگر لولهای که آب در آن جریان دارد آلوده باشد هر چه آب پاک و گوارا در آن جریان یابد، به سبب بستر آلوده، دچار آلودگی خواهد شد و اگر بستر، پاک و تمیز باشد به طور طبیعی انتقال آب پاک و گوارا شدنی است و تاثیرات آن قطعی و یقینی است.
از نظر آموزههای قرآن، کسی که خردمند و خردورز است، برای خودش حریمی میسازد که هم بازدارنده باشد و هم اجازه عبور از خطوط قرمز را به خود شخص ندهد. اینکه خداوند، از خردمند به اولیالنهی (طه، آیات 54 و 128)یا ذیحجر (فجر، آیه 5) تعبیر میکند، خود بهترین گواه آن است که خردمندی با تقوا در مرتبه ورع همراه است و کسی که ورع دارد اهل خرد است. از این رو کسانی که بر عقلانیت هستند حتی اگر به ظاهر اهل دین نباشند، ولی در باطن اهل دین به معنای ورع و پارسایی هستند و از دروغ، پیمانشکنی، خیانت و مانند آن اجتناب میکنند و همین امر زمینهای میشود تا از هدایت کتاب و قوانین آن بهرهمند شوند. (بقره، آیات 2 و 3)
از آنچه گفته شد نتیجه گرفته میشود که ورع نوعی از تقوای عام اما مهمتر از آن است. در تقوا شخص از گناه و حرام اجتناب میکند اما ورع نهتنها از گناه و حرام مسلم و قطعی اجتناب میورزد بلکه حتی از شبهات نیز پرهیز میکند از این رو میتوان گفت پارسائی و ورع، مطلق ترک است چه ترک گناه بیّن و آشکار و چه ترک شبهات و موارد شبههناک. امام صادق(ع) میفرماید: اورع الناس من وقف عند الشبهه؛ پارساترین مردم کسی است که به هنگام شبهه درنگ کند. (بحارالانوار: 25/305/70)
اصولا مردم در هنگام شبهات است که در دام شیطان میافتند؛ زیرا شیطان براساس برنامه گام به گام عمل میکند و این طور نیست که یک شخص را مستقیم به گناه کبیره سوق دهد؛ بلکه نخست در مناطق مرزی میبرد و به اصطلاح شخصیت مرزی را برای او تثبیت میکند و وقتی شخصیت مرزی ایجاد شد، زمینه برای عبور از مرزهای حق و باطل فراهم میآید و آنگاه است که شخص را به سمت گناههای کوچک و سپس تکرار و اصرار بر آن و سپس به گناه بزرگی که خداوند وعده دوزخ داده، سوق میدهد. خداوند این روش شیطان میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید از پی گامهای شیطان مروید و هر کس پای بر جای گامهای شیطان نهد ]بداند که[ او را به زشتکاری و ناپسند وا میدارد و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود هرگز هیچکس از شما پاک نمیشد ولی ]این[ خداست که هر کس را بخواهد پاک میکند و خدا ]ست که[ شنوای داناست. (نور، آیه 21)
خداوند در این آیه و آیات دیگر از جمله آیه 168 سوره بقره بر دوری از حریم حرمتها تاکید دارد و از مردم میخواهد مثلا همواره دنبال حلال باشند تا با لقمههای حرام و شبههناک گرفتار عبور از خطوط قرمز نشوند. خداوند میفرماید: یا ایهاالناس کلوا مما فیالارض حلالا طیبا و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین؛ ای مردم از آنچه در زمین، حلال و پاکیزه است بخورید و از گامهای شیطان پیروی مکنید که او دشمن آشکار شماست. (نیز نگاه کنید: 208 سوره بقره و نیز آیه 142 سوره انعام)
از فواید و آثار ورع بهرهمندی از عنایت خاص الهی در قیامت است. پیامبر خدا(ص) میفرماید: جلساءالله غدا اهل الورع و الزهد فیالدنیا؛ همنشینان خداوند در فردای قیامت پارسایان و بیرغبتان به دنیایند. (کنزالعمال: 7279)
آن حضرت در جایی دیگر میفرماید: خداوند متعال فرمود: ای موسی! هیچ بندهای در صحرای قیامت مرا دیدار نکند، مگر اینکه به آنچه در دست دارد (دستاورد او) رسیدگی دقیق کنم؛ مگر کسی که از پارسایان و اهل ورع باشد؛ زیرا من از آنان حیا میکنم و ایشان را بزرگ و گرامی میدارم و بدون حسابرسی به بهشتشان میبرم. (کنزالعمال: 7322)
اهل ورع هم خود را نجات میدهند و هم برای مردم مفید و سازنده هستند. از تاثیرات پارسایی در زندگی اجتماعی میتوان به این حدیث پیامبر خدا(ص) اشاره داشت که میفرماید: نمازی که پشت سر مردی پارسا خوانده شود، در درگاه حق پذیرفته است و هدیهای که به مردی پارسا داده شود، در درگاه خداوند پذیرفته است و نشستن با مردی پارسا، از عبادت است و گفتوگو کردن با او، صدقه است. (کنزالعمال: 7283)