پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت(به جای گفت و شنود)
امروز، در آستانه اربعین حسینی(ع) و در حال و هوای راهپیمایی عظیم و بینظیر زائران اباعبدالله علیهالسلام به سوی کربلا که بزرگترین راهپیمایی تاریخ است، این ستون را به سرودهای از شاعر متعهد کشورمان آقای محمد غفاری اختصاص میدهیم.
***
دوباره شهر پر از شور و شوق و شیداییست
دوباره حال همه عاشقان تماشاییست
که فصل پرزدن از انزوای تنهاییست
سفر، حکایت یک اتفاق رؤیاییست
ببند بار سفر را که یار نزدیک است
طلوع صبح شب انتظار نزدیک است
ببین که قفل قفس را شکسته، میآیند
کبوتران حرم دستهدسته میآیند
چو موج از همه سو دلشکسته میآیند
غریب، از نفس افتاده، خسته میآیند
که باز بعد چهل شب، کنار او باشند
شبیه حضرت زینب کنار او باشند
تمام پشت سر جابربن عبدالله
چه عاشقانه قدم میزنند در این راه
از اشتیاق حرم راه میشود کوتاه
هر آن که خواهد از این جام عشق، بسمالله
که این پیادهروی برترین عزاداریست
قسم به نور، که این ابتدای بیداریست
دوباره حال من و شعر میشود مبهم
دلی که دست خودم نیست میشود کمکم
در آرزوی حرم غرق در غم و ماتم
اگر اجازه دهد زائرش شوم، من هم
«غروب درنفس تنگ جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت»