زندگی مدیون حسین(ع) است (نگاه)
محمدهادی صحرایی
خُلقتم للبقاء، لا للفناء. این جمله نغز و پرمغز پیامبر اسلام صل الله علیه و آله اگرچه بیشتر برای زندگی اخروی انسان و ارزش جان آدمی برای خداوند و غنیمت شمردن عُمر آن توسط بندگان ترجمه و تفسیر شده است ولی با دقت مکرر در آن میتوان موارد دیگری از معارف را یافت که با آنان میشود در کنار سایر سخنان معصومین علیهم صلوات الله و رفتار و تقریر آنان، به واقعیات دیگری پی برد. قطعاً سخنان آنان که فرو آمده از ملکوت و ترجمان وحی و برآمده از فطرت پاکشان است را نمیتوان یکسویه دید و شنید و تفسیر نمود. حقایق لایه لایه و متراکمی که آن انوار مقدس به آنها اشارت کردهاند انبوهی از معارفی است که میتوان از آن، هم توشه حیات دنیا را گرفت و هم ذخیره آخرت را برداشت. نمونه این سخن اشارههای مکرر پیامبران و معصومین به نعمت بینظیر حیات است که هر انسان تنها یک بار فرصت تجربه آن را دارد و تنها در دنیا میتواند آن را رقم بزند و ابدیت خود را بسازد و یا ویران کند. به دیگر سخن، عمر آدمی مزرعهای است که در دنیا باید در آن کاشت و در قیامت از آن برداشت. نه دنیا هنگام درو است و نه قیامت هنگام کاشت. و محصول درو شده، توشه ابدیت است. معنی ظاهر جمله بیان شده نیز این است که شما برای بودن آفریده شدهاید نه برای نابودی. و خداوند با آفرینش انسان کاری ابدی را آغازیده و برای او برنامهها دارد. اگر انسان بفهمد و قدر بداند.
حق این است که حیات انسان اگر طیبه باشد بقاء اخروی او نیز طیب و طاهر است وگرنه، نه. و حیات طیبه جز با پیروی از آنچه آفریدگار فرموده و خواسته میسور و ممکن نیست. و خداوند متعال برای ایجاد و حفظ حیات طیبه آدمی به غیر از فرستادن پیامبران و فروفرستادن کتب آسمانی، سنتهایی دارد شنیدنی و دیدنی، که هر کدام مقطعی از تاریخ پر از حکایت این سیاره خاکی و حاکی از اراده خداوند است برای به سعادت رساندن انسان و بهشتی نمودن او که امیرالمؤمنین فرمود: جانهای شما را بهایی نیست جز بهشت پس مفروشیدش جز بدان. خلقت حضرت آدم و شروع زندگی عاقلانه بشر در زمین آغاز مقطعی است که به توفان نوح میرسد. آن زمان که انسانها به انحراف رفتند و اهداف خلقت را به فراموشی سپردند و حیات خود را به شیطان آلودند، خداوند بهترین بندگان خود را در کشتی نجات نوح محافظت نمود و زمین را از لوث خبیثان متمرد پاک کرد تا با فرود کشتی نوح، حیات مجدد بشر آغاز شود و درخت خلقت هرس شود. ظهور انبیاء علیهم صلوات الله نیز همه برای یادآوری و تذکر این مهم بود که «شما برای ابدیت خلق شده اید خود را ارزان نفروشید» و این حکایت همچنان بود تا به بعثت رسول مکرم اسلام رسید که بعثت دوباره انسان بود و ختم تمام ادیان. گویی نوع بشر در زمین به بلوغی رسیده که میتواند چشم از خود برگیرد و با آسمان بنگرد و میتوان با او سخن از آسمانیان گفت و از خدای آسمانها.
در غدیر خم بود که خداوند دست انسان را به دست آسمان سپرد و دینش را کامل کرد که راه رسیدن به بهشت رساندن دست به دستان ولی است و سعادت و رستگاری تنها در گرو فرمان بردن از علی است. بعثتی که در حراء آغاز شده بود در غدیر خم به تکامل رسید و خداوند مهربان راه بهشت را به انسانِ به بلوغ رسیده نشان داد، با هر آنچه که او برای حیات طیبه به آن نیاز دارد. اگر راهزنان بگذارند. حکایت خلقت به سال61 رسید و نوبت به رسالت حسین رسید که با برادرش سید و سرور جوانان بهشت است. او قرار است احیاگر دینی باشد که حاصل رنج و مشقت هزاران پیغمبر است و برای هدایت انسان هیچ کم ندارد. ولی مکر و دغل شیطان که آب را به بیراهه برده بود باعث شد که اکنون از دین تنها پوستهای پوک بماند و اسمی بر زبان و ظاهری بر سیمای آنان که فکر میکنند مسلمانند. او دیگر قرار نیست دین جدیدی بیاورد که دین الهی به محمد صلی الله علیه و آله ختم شده است. او قرار است احیاکند شریعتی را که در میان شرک و نفاق، گم شده است. و این رسالت با همه رسالتها تفاوت دارد. دیگر تنها خون دل کافی نیست که خون گلو میخواهد. مصیبت از آنچه اندیشیده شود عظیمتر است و باید بر اسلامِ امتی که حاکمش یزید اموی شد گفت «وعلی الاسلام، السلام».
این مجاهده همچون مجاهده پیامبران و مجاهدان نیست. حسین برای این احیاگری لشکری مهیا نموده که در تاریخ بینظیر است و برای مظلومان تاریخ و آیندگان تنها نسخه شفابخش است. او باید بذل جان کند به شیوهای منحصر به خودش تا بندگان خدا را از جهالت و حیرت گمراهی برهاند. قیام او منحصر به فرد است همانگونه که اصحابش منحصر به فردند و او خود آنها را انتخاب نموده. شب عاشورا بیعت از آنان برداشت و آنان را به رفتن پیشنهاد داد، از فرجام خونبار هرکس که بماند گفت تا مبادا در میان اصحابش که باید منحصر به فرد و طیب باشند، خبیثی که به طمعی راه را به اشتباه آمده باشد. ولی روز عاشورا و هنگامی که معرکه نمایان شد و روز حساب آغاز گردد، ندای هل من ناصر او بلند شد و حتی به لشکر کفر هم پیشنهاد داد که برگردند و دین خدا را یاری دهند، و این برای آن بود که مبادا در میان خبیثان هنوز طیبی مانده باشد که راه را به اشتباه رفته باشد. این امام مهربانتر از پدر که پدر و مادرم به فدایش باد به شمری که برسینهاش نشسته بود هم امید هدایت دارد و وعده بهشت میدهد اگر از خون حسین بگذرد و خود را شقی نکند. و این همان نگاه منحصر به فرد پدرانه است نه ترس از جان. همان نگاهی است که حیات به تباهی رفته شمر و شمریان را میبیند و دل میسوزاند و برای هدایت حتی شمر هم بیتاب است و نگران.
بعثت سیدالشهداء تفاوت دیگرش این است که کرانی است بیکران. از 61 هجری شروع شده و تا زندگی هست، هست و تا قیام قائم ادامه دارد که او نیز برای خونخواهی حسین خواهد آمد. خون او جداکننده حق است از باطل و سنجهای است که میتوان با آن، زندگی به انحراف رفته را به روال معمولش رساند و به حیات طیبه رسید. نهضت او رمز پیروزی است و هیچ قومی حسین را الگوی خود قرار نداد مگر آنکه به عزت رسید و چون فرزانگان زندگی کرد. بعثت ادامه دارد چرا که جهالت هم ادامه دارد. زنده نگه داشتن یاد عاشورای حسین و نهضت او زنده نگه داشتن شجره طیبهای است که زیر سایه آن تمام بشریت آسودهاند و میتوانند به حیات طیبه برسند. با عاشوراست که دیگر هیچ مظلومی تنها و هیچ آزادهای بیانگیزه نیست. جوانمردان به نام حسین از ظلم ظالمین سر باز میزنند و برآنها میتازند و سر میبازند. او الگوی آزادگان و جوانمردان است و شریک غم همه مظلومان. با نام او کاخ ستمگران میلرزد و دل مستضعفین آرام میگیرد. سپاه او محصور در زمان و مکان نیست. تا قیامت هم هر کسی صدای هل من ناصر او را بشنود و اجابت کند از یاران اوست و در زمره خونخواهانش. اصلاً حسین جنس غمش فرق میکند و داغ او حرارتی به قلوب جوانمردان انداخته که هرگز سرد شدنی نیست و شعور و شوری در سر سربداران انداخته که رفتنی نیست.
مظلومان همدرد اویند و جوانمردان مرید او. آنها که دلاورند با او همرزمند و آنها که مصلحند هم رکابش هستند. سلحشورانی که با تیغ دشمن به زمین میافتند یا حسین میگویند و مردانی که به قیام برمیخیزند یا حسین میگویند. یتیمانی که طعم اشک چشیدهاند دخترش رقیه را میشناسند و نام رقیه لالایی تنهایی دخترکان یتیم و خستهای است که میخواهند از دنیای پر از رنج و محنت رها شوند و دمی بخوابند. رقیه تنها همبازی دخترکانی است که آغوش پدر و مادر و کنار برادر و خواهر خود را در بازی ستمگران باختهاند. علی اصغر را هم که دیگر همه دنیا میشناسد. سرباز جهانی حسین اوست که هر ساله همایش جهانی او محل تجمع آنهاست که حاجتی دارند و غیراز علی اصغر کسی را نمیشناسند تا شیرخواره خود را به او بسپارند. حسین و حماسه او جاری است چراکه زندگی در جریان است و تا وقتی که تاریخ تکرار میشود، حماسه او تکرار شدنی است. در روزگار ما دوباره یزید سپاه آورده و ابن زیاد اراذل و اوباش را تجهیز نموده است. اگر عاشورای 61 هجری با یک نصفه روز در کربلا به وقوع پیوست ولی کربلای امروز ما سالهاست که جریان دارد و در تمام دنیا منتشر شده است و حسین در تمام دنیا مرید دارد. از آمریکا و خانه فرعون گرفته تا آفریقا و آسیا و اروپا.
دشمنان هم دانستهاند که اگر نام حسین در جهان طنین افکند، دیگر جهان جای آنان نیست. سپاه شیطانی فهمیده که دیگر نمیتواند حسین را غریب کش کند و به این خاطر است که دنیا را به آشوب کشاندهاند تا بتوانند مرگ خود را به تأخیر اندازند. زنده باد حسین که دین خدا را زنده نمود. عاشورای او هر سال خون تازه به رگهای جهان میرساند و جانی تازه به مظلومان. نام حسین است که فراعنه را دیوانه میکند و تختشان را میلرزاند. اگر سعودیان نحس و نجس، چون ابن سعد خباثت میکنند و پیشه پدری مینمایند و به یک آن هفتصد بیگناه را با موشک آمریکایی به خاک و خون میکشند، اگر فکر فلج وهابیت در افغانستان و عراق و شام و نیجریه و کشمیر و هرجا که پرچم حسین بالاست جنایت میکند و ... همه و همه برای آن است که شیطان صهیونیست خیمه خود را در محاصره دیده و کدخدا یزید، از ترس موشک یمن نیست که به دروغ و دغل مردم بیپناه یمن را از دفاع ساقط میکند بلکه از ترس پیروزی سپاه آخرالزمان حسین بر لشکر یزیدی است که به وحشت افتاده و این پیروزی، از انقلاب اسلامی ایران شروع شد و به انقلاب اسلامی یمن و بحرین و عراق و نیجریه و افغانستان و سوریه خواهد رسید و یکی یکی کشورهای جهان را در خواهد نوردید و «بايد بسيجيان جهان اسلام در فكر ايجاد حكومت بزرگ اسلامى باشند و اين شدنى است» و دیر نباشد که صدای یا لثاراتالحسین از آمریکا و اروپا گرفته تا آفریقا و آسیا طنین افکند و خونخواهان حسین فوج فوج به سپاه مهدی فاطمه عجل الله فرجه الشریف بپیوندند. إن شاءالله.