تحول تاریخی در همراهی اطلاعات و مردم
رویدادها و یافتههای تاریخی نشان میدهند که قاعده کلی حاکم بر رابطه اطلاعات و افکار عمومی، در اکثر ادوار تاریخ مدرن اجتنابناپذیر بوده است. دستگاههای اطلاعاتی و به طور عینی کارکنان آنها برای پنهان ماندن هویت شغلی از مردم کناره گرفتهاند و مردم نیز برای در امان ماندن از ابزارها و کارکردها کنترلی از اطلاعات اجتناب کردهاند. این قاعده کلی به طور همزمان با یک آنتیتز نیز مواجه بوده است؛ از یک طرف افسران اطلاعاتی برای آنکه اشرافیت اطلاعاتی را محقق کنند مجبور به ارتباط گرفتن با عامه بودهاند و از سوی دیگر بخشی از افکار عمومی نیز برای تامین منافع خود سودای کسب حمایت این دستگاههای قدرتمند را در پرتو رابطه با آنها در سر پروراندهاند. این وضعیت تناقضنما در تمام طول دو سده گذشته ادامه داشته است و دو طرف به ندرت با حسننیت و خیرخواهی مداوم به یکدیگر نگریستهاند. البته معدود استثناهایی بر این قاعده وجود داشته است که مصادیق نظاممند آن در مردمسالاریهای جا افتاده مشاهده میشود و نمونههای مقطعی آن در کشورهایی که با موج ملیگرایی یا دفاع از میهن در برابر بیگانه مواجه بودهاند.
با این حال از دهه پایانی قرن بیستم، اوصاف این ارتباط شروع به دگرگونی کرده است. از یک طرف، مردم دریافتهاند که تداوم و تحکیم مردمسالاری بدون وجود نهادهای کنترلی و مراقبتی توانمند برای دفاع از مردم سالاری در برابر خطرات، ممکن نیست و از سوی دیگر مردمی نبودن این دستگاهها خود تهدیدی علیه مردمسالاری است. بدین ترتیب اندکاندک از اواخر قرن بیستم کارآمدی و قانونمند بودن این نهادها تبدیل به یکی از خواستههای افکار عمومی شده است. این تغییر نگرش عمومی به دستگاه اطلاعاتی در عمل منجر به ظهور دستگاههای اطلاعاتی مردمسالار و نظارتپذیر گشته است که به نوعی رابطه مردم و اطلاعات را بر اساس نقش مردم یا نمایندگان آنها در نظارت بر چگونگی کاربست قدرت کنترلی، تعریف مینماید.
افسران اطلاعاتی نیز با پایان قرن بیستم متوجه تغییر و تحول بنیادین در محیط امنیتی ملی و جهانی شدند که در آن تهدیدات امنیتی و اطلاعاتی پیچیده، غیرخطی، سیال و سریع بوده به دلیل وقوع در محیطهای شهری از قابلیت پنهانشدگی فوقالعاده برخوردار گشتهاند. ویژگیهای تهدیدات نوین، در کمتر از یک دهه نشان داد که شناسایی و کنترل آنها بدون ارتباط موثر با مردم ممکن نیست. چرا که تهدیدات نه در مرزها یاخارج از شهرها که محیطهایی کمتر عمومیاند، بلکه در دل شهرها و جوامع واقع میشوند. این ویژگی به نوبه خود منجر به دشواری شناسایی کنشگران تهدیدزا میشود، زیرا محیط شهری این امکان را میدهد که مهاجمان با مردم عادی درهم تنیده و در میان آنها پنهان شوند. در واقع مهاجمان در محیط امنیتی جدید از مردم به مثابه پوشش سود میگیرند و با درهم آمیختن با آنها، دستگاههای اطلاعاتی را از شناسایی و کنترل اقدامات آنان باز میدارند. در چنین شرایطی تنها و تنها هشیاری و مشارکت مردم با دستگاه اطلاعاتی امکان شناسایی سوژهها و مهاجمان را فراهم میآورد. لزوم مشارکت مردم در شناسایی و کنترل مهاجمان، به نوبه خود منجر به تغییر رویکرد در نهادهای اطلاعاتی نسبت به مردم شده است. هماکنون مردم از یک طرف منبع تصویرسازی از دستگاه اطلاعاتی در جامعهاند و از طرف دیگر عاملی برای موفقیت آن در انجام ماموریتهای کنترلی و مراقبتی به شمار میآیند.
بنابراین میتوان گفت که اکنون هم مردم به دنبال رابطه با اطلاعاتاند تا از کارآمدی و قانونمندی آن اطمینان یابند و هم اطلاعات به دنبال چهرهای مردمی است تا از پشتوانه مردمی برای موفقیت در ماموریتهای کنترلی و مراقبتیاش بهرهبرداری نماید. شاید بتوان گفت که تغییر پیش گفته در ارتباط میان اطلاعات و مردم برای نخستین بار در ایران اتفاق افتاده است. پس از پیروزی انقلاب در پایان دهه هفتاد میلادی، نخبگان جمهوری اسلامی ایران ابتدا به دلیل اقدامات غیرقانونی سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، اقدام به تاسیس یک دستگاه اطلاعاتی تحت نظارت مردم (وزارت اطلاعات) نمودند. از سوی دیگر مقابله با ضدانقلاب و حوادث تروریستی دهه 60 نشان داد که دستگاههای اطلاعاتی ایران بدون مشارکت مردم امکان شناسایی و کنترل سوژههای تهدیدزایی که خود را در زیر پوست مردم پنهان میکنند را ندارند. بنابراین از همان ابتدای انقلاب نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی دریافتند که مشارکت مردمی و پشتوانه اعتماد عمومی متغیری حیاتی در کارآمدی اطلاعاتی است.
علیرغم این رویکرد مردمی به اطلاعات، که در نظر کارشناسان و نظریهپردازان اطلاعاتی کشور یکی از شاخصههای رویکرد ایرانی به اطلاعات به شمار میرود، تاکنون اقدام علمی برای مفهومپردازی آن و تولید ادبیات بومی درباره آن صورت نگرفته بود. این در حالی است که روند تدوین تجارب اطلاعاتی مدیران و کارشناسان اطلاعاتی کشور طی دهه اخیر نیز نشان میداد که مشارکت مردم در امور اطلاعاتی موثرترین عامل توانایی دستگاههای اطلاعاتی است و تقویت فرهنگ مشارکت مردمی در امور اطلاعاتی باید یکی از سیاستهای وزارت اطلاعات باشد. نخستین همایش ملی اطلاعات و مردم برآمده از این یافتههای تجربی است. در واقع ایده اطلاعات مردمی یک سیاست کلی در دستگاههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران است که هدف اصلی آن گفتمانسازی در خصوص مشارکت مردمی در امور اطلاعاتی از یک سو و تبیین و تعمیق اندیشه اطلاعات مردمی در نهادهای اطلاعاتی کشور است.
مشارکت مردم در امور اطلاعاتی به عنوان تابعی از وضعیت ارتباط اطلاعات و مردم در قالب پنج رویکرد اجبار و ترس، فایدهگرایی، عقیدتی (مبتنی بر ملیگرایی و یا ایدئولوژی)، و مسئولیت شهروندی قابل تبیین است. در واقع انتظار و برداشت مردم از ارتباط یا اطلاعات و نحوه نگرش افسران و مدیران اطلاعاتی نسبت به رابطه مردم با اطلاعات، در قالب یک یا مجموعهای از این رویکردهای پنجگانه قابل تفسیر است. یافتههای تجربی وزارت اطلاعات نشان میدهد که مشارکت مبتنی بر باور عقیدتی و مسئولیتپذیری شهروندی کارآمدترین رویکرد در جلب مشارکت معنادار مردم در امور اطلاعاتی است. در این رویکردها از یک سو مدیران اطلاعاتی خود را موظف به ارتباط با مردم و خدمت به آنان میدانند و از سوی دیگر افکار عمومی نیز مشارکت در امور اطلاعاتی را بخشی از تعهد ملی و مسئولیت شهروندی خود تلقی مینمایند. بیتردید تحکیم این دو رویکرد در دستگاههای اطلاعاتی و افکار عمومی، محصول یک فرایند میان مدت است که همایش اطلاعات و مردم تلاش میکند گام آغازین این روند باشد اگرچه خود این همایش را باید محصول تجربیات موجود سالهای گذشته و در ادامه آنها به شمار آورد.
دبیرخانه همایش ملی اطلاعات و مردم