واکاوی تاریخ سینمای ایران
رئیس دفتر شاه:
به امر ملوکانه جلوگیری از نمایش «محمد رسولالله» بررسی شود!
سعید مستغاثی
همچنین در تاریخ 17 دی ماه 1354 نیز یکی دیگر از سناتورهای مجلس سنای شاه به نام «دریابد رسایی»، نسبت به پخش فیلمهای مبتذل در سینماها انتقاد نمود. وی در سخنان خود گفت:
«..نمیدانم آقایان بعضی از فیلمهای ایرانی و فرنگی را دیده اید؟ چگونه صور قبیحه را با نهایت بی پردگی روی پرده میآورند؟ چرا؟ ما چه احتیاجی به این برهنه گرایی داریم؟ این اعمال در قوانین ما جرم است. کسی که عفت عمومیرا جریحه دار کند، مجرم است. چند روز قبل فیلمیدیدم که از دیدن آن شرمنده شدم. چرا بایستی جوانان را با اشاعه این گونه فیلمها گمراه کنند؟ ... نبایستی اجازه دهیم در سینماهای ما ... گردانندگان فیلمسازی، هنرمندان را مجبور نمایند از پوشش خود بکاهند تا بیشتر پول بگیرند و مردم را گمراه کنند... مخصوصا از دولت میخواهم جلوی این بی بند و باری و این سکس بازی را بگیرند... چرا باید عکس زنان بدون پوشش را جلو در سینماها قرار دهند...؟ آخر چرا؟ چه نتیجه ای از این کار میگیریم؟ به نظر من در زیر این سکس گرایی، اسراری نهفته است... این کار دامیاست برای ممالک در حال رشد که به سرعت میخواهند خود را صنعتی کنند و از یوغ ممالک صنعتی خود را نجات دهند. علیهذا ابتدا با تقسیم مواد مخدر خواستند جوانان کشورهای درحال رشد را مبتلا نموده و از فعالیت باز دارند. اینک نیز با حربه سکس گرایی میخواهند افکار و عقاید افراد این کشورها را مسموم کنند و با آلوده ساختن آنان به شهوترانی و مصرف پس اندازهای ملی، آنها را گمراه و تباه سازند و کانون خانوادهها را متزلزل و احساسات وطن پرستانه اینگونه ملل را از بین ببرند. برماست که مراقب اینگونه دامهای خطرناک باشیم. همانگونه که در مورد مبارزه با مواد مخدر، نقشههای آنها را نقش برآب کردیم، در این مورد نیز با جلوگیری از انتشار فیلمهای غیر اخلاقی و برهنه گرایی، ملت خود را از گزند این اهریمنان حفظ کنیم...»
نکته قابل توجه اینکه علیرغم این سخنرانیها و دستورالعملهایی که بر همین اساس از سوی وزارت فرهنگ و هنر شاه به اداره نظارت و سالنهای سینماها ابلاغ شد که نبایستی عکسها و تصاویر زنان برهنه که عفت عمومیرا جریحه دار میکنند، در ویترین سالنهای سینما نصب شود، اما پس از آن نیز، همچنان به اصطلاح، آش همان آش بود وکاسه همان کاسه! و همچنان تصاویر مستهجن از زنان و مردان برهنه، در پیشخوان سالنهای سینما وجود داشت و مستهجن ترین فیلمها هم ساخته میشد. به قول عباس شباویز
( از تهیه کنندگان سینمای پیش از انقلاب):«...سینمای ایران به سوی ابتذال بیشتر رفت...»
بی سوادی عوامل فیلمفارسی
از مهمترین ویژگی فیلمفارسی سازان، بی سوادی و عدم تسلط آنها بر سینما و ابزار آن بود. بسیاری از دست اندرکاران آن روزهای سینمای ایران بارها و بارها در مصاحبههای مختلف تاکید داشته اند که سینماگران اطلاعشان از سینما ، برمبنای فیلم دیدنشان خلاصه میشد. آنان که عنوان کارگردان میگرفتند نه از دکوپاژ سررشته داشتند نه دوربین را میشناختند و نه معنای میزانسن و نور و پلان و سکانس را میدانستند. سالهای سال این فیلمبرداران بودند که دکوپاژ را انجام میدادند و کارگردانان در نهایت به هدایت بازیگران بسنده میکردند. مونتاژ و تدوین را هم اغلب همان فیلمبرداران انجام داده و کارگردانان به هیچوجه اجازه نشستن پشت موویلا (میز تدوین) را نداشتند. حتی گفته میشد که اسماعیل کوشان، دکوپاژ خود را پشت قوطی سیگارش مینوشت!!
محمد علی فردین در گفت و گویش با عباس بهارلو در مورد معلومات و توانایی فیلمسازان و کارگردانان سینمای آن روزگار میگوید:
«... متاسفانه کلیه کارگردانهایی که ما در سینما داشتیم...هیچ نوع تجربه ای درکارشان نداشتند یعنی به معنای دیگر کارشان را بلد نبودند....گاهی اوقات دیالوگها را که بایستی با حال و هوای کار جور درمیآمد، اشتباهی استفاده میکردند... مثلا نمیتوانستند تشخیص بدهند که هنرپیشه بایستی در حال ایستاده جیغ بزند یا بنشیند، باید تو تاریکی باشد یا لب پرتگاه باشد، دراغلب موارد حالتش را نمیتوانستند حس کنند که به قول تئاتریها بتوانند میزانسن بدهند. این از جنبه کارگردانی، از جنبه تکنیک هم به قدری عاجز بودند که اصلا دوربین را نمیشناختند. مثلا حتی نمیدانستند برای فلان پلان ، اندازه سه پایه دوربین بایستی چقدر باشد. برداشتها در بسیاری موارد اشتباه بود. اگر یک زاویه را از این جا میگرفتند، نمیدانستند برای زاویه بعد دوربین باید کجا قرار بگیرد. شانسی و اتفاقی کارهایی میکردند که گاهی اوقات پس از چاپ، پشت میز موویلا ، امکان مونتاژ نداشت...»
شاید این ساموئل خاچیکیان بود که برای اولین بار ، با دکوپاژ آماده سر صحنه فیلمبرداری رفت، اندازه لنز و زاویه دوربین را به فیلمبردار دیکته کرد و نورهای صحنه را تنظیم نمود.
در آن روزگار طراحی صحنه در حد و حدود ساخت دکورهای تئاتر بود و چهره پردازی هم همان گریمهای غلوآمیز تئاتری، چراکه همه عوامل این عرصهها از تئاتر به سینما آمده و چندان از سینما و قابلیتهای آن اطلاعی نداشتند. موسیقی متن کمتر ساخته میشد و صدا برداری سر صحنه وجود نداشت. یک صداگذار (همچون روبیک منصوری) برای یک فیلم هم (با استفاده از صفحههای موسیقی متن فیلمهای خارجی) موزیک متن میگذاشت، هم صداهای دوبله را میکس میکرد و هم افکتها را طراحی و اجرا میکرد. از جلوههای ویژه و مدیریت فیلمبرداری و جلوههای صوتی هم اساسا خبری نبود!
توقیف فیلمهای دینی و مذهبی
در میان آن غوغای تولید و نمایش فیلمهای مبتذل ایرانی، سیل آثار مستهجن اروپایی و آمریکایی نیز، پردههای سینماهای کشور را به اشغال خود درآورده بود. فیلمهای سکسی که عریان نمایی و نمایش روابط غیر اخلاقی و نامشروع در محوریت آن قرار داشت و تنها عملی که رژیم در مقابل سیل اعتراضات و انتقادات انجام داده بود، قرار دادن جمله «تماشای این فیلم برای اشخاص کمتر از 18 سال ممنوع است» در کنار گیشه فروش بلیط و در پای آگهیهای تبلیغاتی فیلم بود. آنچه که هیچ فرد و نهادی، نه تماشاگر و نه سینما دار و نه حتی قانون گذار بدان وقعی نمینهاد.
فیلمهای بازیگر فاسد ایتالیایی، لاندوبوزانکا، فیلمهای سکسی هنرپیشههای مفسد اروپایی مانند برژیت باردو (که به «ب.ب» معروف بود)، جینالولو بریجیدا، سوفیالورن و ... سالنهای سینما را از یک سو اشغال کرده بودند و سینمای آبگوشتی و همچنین فیلمهای پرده درانه شبه روشنفکری از سوی دیگر.
در این میان، معدود فیلمهای دینی و مذهبی (حتی معروفترین آنها) اجازه نمایش نمییافتند. از جمله فیلم «پیام» یا «رسالت» ساخته مصطفی عقاد که در آستانه جشنهای پنجاهمین سال رژیم شاه، از نمایش آن جلوگیری به عمل آمد! این فیلم پس از پیروزی انقلاب اسلامیبه عنوان نخستین فیلم خارجی تحت عنوان «محمد رسول الله» (صلی الله علیه وآله) بر پرده سینماها رفت.
نخستین نامه را در این باب به دستور مستقیم شاه، نصرت الله معینیان (رئیس دفتر مخصوص شاه) برای هویدا، نخست وزیر نوشت که بنا به امر ملوکانه، مقوله جلوگیری از نمایش فیلم «محمد رسول الله» توسط دولت بررسی گردد. در پاسخ این نامه، وزیر امور خارجه، خلعتبری طی نامه دیگری در مورد فیلم یادشده نوشت:
«... آشنایی با سناریو و سایر جنبههای فیلم مذکور روشن میسازد که این فیلم مملو از عقاید نادرست و مطالب مضر و توهین آمیز نسبت به حیثیت پیامبر اسلام و شرافت اصحاب مقدس آن بزرگوار میباشد و سراسر آن آمیخته به اشتباهات تاریخی، تحریف واقعیات و ارائه عمدی تصویر نادرست از زندگی شریف ترین و مقدس ترین فرد عالم است... ما معتقدیم که ایستادگی اعلیحضرت در برابرنمایش این فیلم، سهم موثری در طرد آن خواهد داشت...»
قطعا آنان که فیلم «پیام» یا همان «محمد رسول الله» (صلی الله علیه وآله) ساخته مصطفی عقاد را ولو یکبار دیده باشند، این سوال برایشان پیش خواهد آمد که در این فیلم، کدام «عقاید نادرست و مطالب مضر و توهین آمیز نسبت به حیثیت پیامبر اسلام و شرافت اصحاب مقدس آن بزرگوار» وجود داشته که اینچنین وزیر امور خارجه رژیم شاه را برانگیخته تا از اعلیحضرت در خواست نماید در مقابل نمایش و اکران آن بایستند؟! آن هم رژیم و اعلیحضرتی که بدیهی ترین ارزشهای اسلامیرا زیر پای گذارده و با صریح ترین باورها و اندیشههای دینی مقابله میکردند!!
به جز آنچه از فساد و فحشاء سینمای فیلمفارسی گفته شد (که حتی نمایندگان مجلس فرمایشی شاه نیز به آن اعتراض داشتند) دستگیری و شکنجه و تبعید صدها عالم دینی و روحانی و برپایی هزاران برنامه و جشن و مراسم ضد دینی و غیر اسلامیو فروش مملکت اسلامیبه بیگانه و خارجی و ... همه و همه نشان از ماهیت ضد اسلامیرژیم طاغوت داشت و اینکه جلوگیری از نمایش فیلمیمانند «پیام» در میان نمایش خیل عظیم فیلمهای مبتذل و مستهجن، حکایت از مسائلی به جز دغدغه دین و مذهب و آیین برای آن رژیم داشت!
سرانجام و براساس همین اظهار نظرها، دستور عدم نمایش فیلم مصطفی عقاد در تاریخ 29 اردیبهشت 1355 از سوی شخص شاه صادر شد. فیلم درخشان و ارزشمندی که در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با تایید حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) اجازه نمایش یافت و پس از دوبله، برپرده سینماها اکران گردید و به یکی از پربیننده ترین فیلمهای پس از انقلاب تبدیل شد.
عاملان کودتای 28 مرداد در راس سینمای پس از کودتا
اما برادران رشیدیان (از عوامل اجرایی کودتای 28 مرداد 1332) پس از این کودتا و خصوصا بعد از قیام خونین 15 خرداد 1342 فعالیت خود را در عرصه سینمای ایران علنی ساخته و ابتدابه وارد کردن و نمایش فیلمهای خارجی پرداخته و سپس با تشکیل موسسه «سینما تئاتر رکس» به تولید فیلم اقدام کردند و همچنانکه گفته شد در کارنامه تولیدات موسسه برادران رشیدیان که تا آستانه پیروزی انقلاب فعالیت داشت، از هر دو قسم فیلمهای سینمای آن سالها به چشم میخورد؛ هم فیلمفارسیهای مبتذل و هم آثار شبه روشنفکری !
برادران رشیدیان هم فیلمهای به اصطلاح آبگوشتی مانند «قربون زن ایرونی»(رضا صفایی)، «عنتر و منتر»(امیر شروان)، «گذر اکبر»(محمد علی زرندی) و «اخم نکن سرکار» (امیر شروان) تولید کردند، هم آثار موج نویی همچون «نفرین»(ناصر تقوایی)، «غریبه و مه» (بهرام بیضایی)، «صبح روز چهارم » (کامران شیردل) و هم فیلمهای مستهجنی مانند «موسرخه»(عبدالله غیابی) .
بنابراین آنها تقریبا تمامیابعاد سینمای شاهانه را از برکات خود منتفع ساختند! در واقع برادران رشیدیان را میتوان یکی از ستونهای اصلی سینمای قبل از انقلاب دانست که با برنامه و طرح ویژه سعی در تحکیم فکری و فرهنگی اساس رژیم شاه و مقابله با اندیشه و ارزشهای اسلامیداشتند. این همان اصلی ترین محوری بود که استکبار غرب و صهیونیسم از برپایی سینما در ایران در سر میپروراندند.
آنان که بر اریکه سینما تکیه زده بودند
عباس شباویز (یکی از تهیه کنندگان سینمای طاغوت و از اصلی ترین عوامل تولید سینمای به اصطلاح موج نو) درباره دوره ای از تاریخ سینمای ایران که به خصوص پس از کودتای 28 مرداد 1332 شکل گرفت، در مصاحبه ای با نگارنده گفت:
«... کودتای 28 مرداد در این مرحله خیلی موثر بود، سینمای ملی ما زیر سلطه قرار گرفت. چراکه مملکت ما از نظر سیاسی، فرهنگی و اقتصادی زیر سلطه غرب قرار گرفت. طبیعی بود که سینما هم به عنوان عضوی از خانواده فرهنگ نمیتوانست بینصیب باشد. توجه داشته باشید که در هرم سینما چه برای ورود فیلم خارجی و چه تولید فیلم داخلی، چه کسانی تکیه زده بودند:
برادران رشیدیان که جاسوسان انگلیس بودند و نوکران امپریالیسم انگلیس، واردکننده تمام محصولات کمپانی آرتورانگ لندن و از آن طریق رخنه کردن در وادیهای دیگر. آنها فیلمهای خارجی را وارد کرده، دوبله میکردند و در سالنهای سینما به نمایش میگذاردند. رشیدیانها به اتفاق دکتر بوشهری پور ، قره گوزلو و پهلبد (که همگی وابستگان به دربار بودند) این 4 نفر در نوک هرم واردات فیلمهای خارجی و تولید فیلمهای داخلی نشسته بودند. »