تنها واکنش رضاخان در جلسه نمایش فیلمی درباره غارت نفت ایران:
افسوس که به ایران پول کم میدهند!
چگونه میتوان تبیین کرد که یکی از نخستین تولیدات این سینما، اثری ضد اسلامیبه نام «حاجی آقا،آکتور سینما»(آوانس اوگانیانس) بوده که مصادیق دین و مذهب را در جامعه به سخره گرفته و سنتهای اجتماعی را مضحکه کرده تا بتواند در کنار اقدامات ضد دینی همچون «کشف حجاب» و « مقابله با روحانیت و شعائر مذهبی» رضاخان، القائات محافل وابسته به صهیونیسم را در اذهان تودههای مردم حقنه نماید. آنگاه میتوان دریافت که چرا همین آوانس اوگانیانس با فیلمبردار خاص دربار به نام «خان بابا معتضدی» موسسهای تحت عنوان «پرس فیلم» تاسیس کرد تا از همان سال 1311 به تهیه فیلمهای خبری و مستند از دربار رضاخانی و اقدامات فرمایشی او بپردازند.
در تاریخ نوشته آنها نمیتوان یافت که چرا ناگهان الیگارشی پارسیان مقیم هند و کسانی همچون اردشیر ایرانی و کمپانی امپریال فیلم بمبئی، متولی ساخت فیلم برای سینمای ایران شدند. همان الیگارشی معروفی که با افشای بخشی از خاطرات معروف «اردشیر جی ریپورتر» و همچنین دست نوشتههای «سر پیتر رایت» مامور مهم MI6 معلوم گشت که عامل اجرایی امپراتوری صهیونیستی «روچیلدها» برای بوجود آوردن ارض موعود اسراییل در خاورمیانه بوده اند. از همین الیگارشی است که امثال اردشیر ایرانی بیرون میآیند و نخستین دوران سینمای ایران مابین سالهای 1312 تا 1316 را شکل میدهند.
یعنی در واقع با استقرار رژیم ضد اسلامیو لاییک رضاخان توسط امثال اردشیر جی ریپورتر از گروه پارسیان هند، (به عنوان زمینه ساز تاسیس دولت صهیونیستی)، سینمای ایران نیز از درون همان جریان بیرون میآید تا در نخستین حرکتش به عنوان اولین فیلم ناطق سینمای ایران، «دختر لر» را ساخته و به تبلیغ «ایران رضاخانی» بپردازد تا به لحاظ فرهنگی هم، آمادگی لازم را در جامعه برای پذیرفتن تفکرات مورد نظر امپریالیسم جهانی بوجود آورند. نکته مهمتر اینکه برای موضوع این اولین فیلم ناطق سینمای ایران، منطقه لرستان و عشایر آن خطه انتخاب میشوند که سالها محل استقرار اردشیر ریپورتر برای زمینه سازی رژیم رضا خانی بوده است.
نکته قابل توجه که در پازل کردن همین قطعات میتواند به کمک تحلیلهای عمیق تر بیاید این است که «عبدالحسین سپنتا» براساس خاطرات خودش به تشویق «اردشیر جی ریپورتر» که گویا دوست نزدیک دایی اش بوده به هندوستان رفت ، به سردینشاه سلیستر (رئیس انجمن اکابر پارسیان هند) معرفی شد ، نامش را از عبدالحسین شیرازی به عبدالحسین سپنتا تغییر داد و تحت آموزشهای وی قرار گرفت. توسط همین سر دینشاه است که سپنتا به کمپانی امپریال فیلم و اردشیر ایرانی معرفی شده و برای ساختن نخستین فیلم خود و اولین فیلم ناطق ایرانی یعنی«دختر لر» حمایت گردید.
با تکمیل پازل فوق، میتوان نتیجه گرفت که در واقع تولد سینمای ایران در کنار طرح مهم استحاله این سرزمین به پایگاه پشتیبانی اول جهت تاسیس دولت بزرگ یهود در خاورمیانه قرار داشت که برآن بود تا با تزریق تجدد وارداتی و نامانوس با فرهنگ ایرانی، با تنها سپر دفاعی مردمیاش یعنی اسلام و شیعه رو در رو شود. از همین روست که بانیان و بنیانگذاران و گردانندگان این سینما در بدو آغازش و سپس تداوم و توسعه اش، قریب به اتفاق از عناصر وابسته به دربار،محافل امپریالیستی و مراکز مشکوک استعماری بودند.
به جز آغازگران آن، بسیاری از موسسات و استودیوهای فیلمسازی توسط همین افراد تاسیس شد و جریانات سینمایی بوسیله همین اشخاص شکل گرفت. فی المثل عبدالحسین سپنتا ( از اولین کارگردانان سینمای ایران) به همراه 3 تن از وزرای رضاخان، بنیانگذار «سازمان پرورش افکار» برای تحمیق تودههای مردم با تفکرات استعماری و وارداتی شد، حسین دانشور که از موثرترین بازیگران و تهیه کنندگان سالهای آغازین دوره دوم این سینما بود، از آجودانهای شاه و از دوستان اردشیر زاهدی داماد شاه به حساب میآمد، ابوالقاسم رضایی (موسس ایران فیلم و از بنیانگذاران دوبله در ایران) پسر صحاف باشی بهایی و فیلمیردار دربار بود، مجید محسنی از سینماگران تاثیر گذار سالهای اواخر دهه 30 و اوابل دهه 40 نماینده مجلس شاهی و مبلغ اصلاحات آمریکایی شد، عنایت الله فمین از فیلمبرداران اولیه این سینما در واقع در خدمت سفارت آمریکا بود98، جلال مقدم (یکی از اولین سینماگران موج نو)، همسفره دربار بود وبه قول ابراهیم گلستان،اشرف پهلوی هر هفته دو سه بار شام رادر خانه جلال مقدم مهمان میشد!! و زمانی هم درخواست داشت تا فیلمیدرباره مهره شناخته شده فراماسونری یعنی حسنعلی منصور بسازد که با تبعید حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) ننگ دیگری برکارنامه خویش افزود و از همین رو توسط جوانان انقلابی مسلمان همچون محمد بخارایی و یارانش به سزای اعمالش رسید.
همچنین به اصطلاح هنرپیشگانی مانند نصرت الله وحدت (کمدین سینمای قبل از انقلاب) که مورد علاقه شاه قرار داشت یا تولیدکنندگانی همچون برادران اخوان (صاحبان استودیو و سینمای مولن روژ) هم از عوامل و جیره خواران کمپانیهای آمریکایی بودند و...
فیلمبرداری برای جاسوسی
در اوان ورود سینما به ایران، گروههای مختلف خارجی نیز به خصوص از غرب و آمریکا به ایران آمدند و زیر عنوان فیلمبرداری از مناطق مختلف ایران، فیلمهایی تهیه کردند که منابع مستند سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی را برای طرحها و نقشهها و برنامههای استعماری آینده، تامین نماید.
اداره اطلاعات آمریکا، اولین سرویس اطلاعاتی و جاسوسی بود که در سال 1304، انجمن روابط فرهنگی را در سفارت این کشور در ایران ایجاد نمود. این انجمن در ابتدا به صورت مشترک با اداره تبلیغات سفارت انگلستان دست به تهیه و نمایش فیلم زد و سپس به طور مستقل کارش را ادامه داد.
از جمله این فعالیتها، تشکیل یک گروه فیلمبرداری بود که با هماهنگی سرگرد رابرت ایمبری معاون وقت کنسول آمریکا در تهران و تحت سرپرستی دو فیلمساز به اسامی«مریان سی کوپر» و «ارنست شودساک» در سال 1304 به ایران آمده و فیلمهای مختلفی از مناطق عشایر نشین این سرزمین برداشتند که قسمتی از آن را تحت عنوان فیلم «علف» عرضه کردند اما اساس فیلمهای یاد شده در اختیار سرویسهای اطلاعاتی غرب قرار گرفت تا با شناسایی و ترسیم مسیرهای مواصلاتی، نقشههای عبور از خاک ایران را ترسیم کنند. مسیرهایی که بعدا در جریان اشغال ایران از سوی متفقین به کار آمد و مورد استفاده قرار گرفت تا با استفاده از آنها خاک ایران را در جریان جنگ جهانی دوم اشغال نمایند.
گروه دیگری که در همان سالها به ایران آمده و به بهانه فیلمبرداری از خطوط نفت، از مناطق مختلف از جمله آثار باستانی تصویر برداری کردند، گروه تصویر برداری شرکت رویال داچ شل متعلق به امپراتوری صهیونیستی روچیلد بودند. روزنامه اطلاعات شماره 3013 مورخ 16 دی ماه 1315 در این باره مینویسد:
«...هیئتی از کارکنان نفت ایران و انگلیس مرکب از سه نفر ، چندی است که مشغول تهیه فیلمیاز بناهای تاریخی ایران میباشند. برای اجرای این منظور از آثار مهم و زیبای تاریخی تخت جمشید در شیراز ، کلیه بناهای دیگر این ناحیه و همچنین از بناهای تاریخی اصفهان و موسسات و کارخانجات جدید مازندران ، فیلمهای خوبی تهیه کرده اند. این هیئت جدیدا وارد و در مهمانخانه ری سکونت گزیده اند و از بناها و ساختمانهای زیبای طهران هم فیلمهایی تهیه کرده اند. قرار است امروز و فردا به سمت کرمانشاهان حرکت کنند تا از بناهای تاریخی این قسمت هم فیلمهایی تهیه نموده و به خوزستان مراجعت نمایند...»
گروه فیلمبرداری گریسون انگلیس، از جمله دسته جات خارجی بودند که برای فیلمبرداری از خطوط نفت و فعالیتهای شرکت نفت انگلیس به ایران آمده بودند. فیلم «طلوع ایران» که در سال 1316 به سفارش شرکت نفت ایران و انگلیس توسط جان تیلور فیلمبرداری و کارگردانی شد و توسط آلتین تهیه گردید، از جمله محصولات همین گروه بود که هنگام نمایش برای رضاخان، حیرت او را هم به همراه داشت.
خان بابا معتضدی که به عنوان فیلمبردار دربار در آن جلسه نمایش شرکت داشته است، در مطلبی به نام «در جنوب شهر هم سینما بسازید» در روزنامه رستاخیز ، هم از حیرت زدگی رضاخان میگوید و هم از اعترافش به غارت منابع نفتی ایران توسط بیگانگان مینویسد:
«...آقای فاتح از شرکت نفت مرا خواسته و قراری گذاشت برای نمایش فیلمیکه شرکت نفت سابق از تاسیسات جنوب تهیه کرده بود که باید فیلم را علاوه بر شهرهای قزوین، کرمانشاه و آبادان، یکشب هم در دربار نمایش دهم. این شب تاریخی را به هیچوجه نمیتوانم فراموش کنم. خوب به یاد دارم، بعد از پایان فیلم، اعلیحضرت رضا شاه فرمودند: به به، چه خوب درست کرده اند. چه تاسیسات مدرنی. ولی افسوس که به ایران پول کم میدهند...»
به نوشته محمد تهامینژاد، مورخ و کارشناس سینما، در مطلبی تحت عنوان «سالهای فراموش شده سینمای ایران» در ویژه نامه سینما به تاریخ مرداد 1372، معروفترین فیلمهای انگلیسی درباره صنایع نفت ایران به «بی بی سی» تعلق داشت که در واقع نخستین فیلمهای از این دست هم محسوب میشد. فیلمهایی که امروزه در دسترس نیستند اما قطعاتی از آنها در فیلمهای مستند«طرح چم»، «نفت در قرن بیستم» و «راهی از مسجدسلیمان» دیدهمیشود.
فیلمبرداران همراه اشغالگران
در روزهای اشغال ایران توسط متفقین، فیلمبردارهای خارجی، اولین بیگانههایی بودند که در خیابانهای تهران رویت شدند. آنها برای فیلمبرداری از نقاط استراتژیک تحت پوشش فیلمبرداری از طبیعت ایران و فیلمبرداری از خانواده سلطنتی به ایران میآمدند. سعید نیوندی از فیلمفارسی سازان دوران طاغوت که فیلمهایی مانند «نیرنگ دختران» (1343)، «بابا کرم» (1349) و «آشوبگر» (1351) را در کارنامه ابتذال خود دارد، در زمان اشغال از جمله فیلمبردارانی بود که برای خبرگزاریهای خارجی فیلمبرداری انجام میداد. او میگوید:
«... سال 1322 صاحب یک دوربین کوچک 16 میلیمتری شدم و به تهیه فیلمهای خبری و مستند پرداختم. اتفاقا در همان زمان آشنایانی یافتم که در محافل خبری رفت و آمد داشتند و در نتیجه راهنماییهای آنها با بعضی از موسسات و سازمانهای مربوطه به ویژه با دفاتر برخی از خبرگزاریهای خارجی در ایران ارتباط پیدا کردم و بنا به احتیاجات مسئولین این تشکیلات، فیلمهایی تهیه کردم که برای تکمیل تجربی-عملی و دانش اکتسابی من مطلوب و جالب بود...»
برخی از فیلمهایی که در آن زمان توسط همان آژانسهای خبری خارجی و فیلمبرداران بعضا ایرانی آنها تهیه شد عبارت بودند از :
ملاقات محمد علی فروغی نخست وزیر با شاه جدید
حضور مردم در برابر مغازههای نانوایی در تهران
ورود شاه به مجلس شورای ملی در روز 26 شهریور 1320
حضور زنان لهستانی در تهران
فوزیه فر شش ماه زده در اتوبوس روباز
شاه ، فوزیه و زنهایی که فر ششماهه زده اند
فوزیه و شهناز
حضور انگلیسیها در جنوب
کارخانه پیت حلبی سازی شرکت نفت
ابراهیم معتمدی، مهدی گلسرخی و مهدی خلیقی از جمله همین فیلمبرداران ایرانی بودند که برای آژانسهای خبری و خبرگزاریهای آمریکایی و حتی اداره اطلاعات و ارتش آمریکا فیلمبرداری میکردند.
خلیقی در سال 1323 یک دستگاه دوربین فیلمبرداری 16 میلیمتری با عدسی «واید انگل» به مبلغ چهارصد و پنجاه تومان از یک آمریکایی خرید و از آنجایی که به علت آشنایی با خان بابا معتضدی، علاقه ای به عکاسی و فیلمبرداری یافته بود، به طور غیر حرفه ای از افراد فامیل خود فیلم گرفت و از مهرماه 1328 به عنوان افسر فیلمبردار به کار پرداخت و برای کسب تجربه به مرکز فیلمبرداری ارتش آمریکا اعزام شد. او پس از بازگشت به ایران در راس قسمت فیلمبرداری ارتش قرار گرفت و تا سال 1336 در این سمت بود. در حالی که سفارت آمریکا در تهران به تدریج فعال میشد و قسمت فیلم اداره اطلاعات سفارت آمریکا ، وظایف اساسی در زمینه تهیه فیلم را برعهده میگرفت، سروان گلسرخی و ستوان خلیقی نیز در ارتش به تهیه فیلمهای گزارشی، توریستی و تبلیغاتی سرگرم شدند .
لازم به ذکر است که مهدی گلسرخی نیز از دیگر فیلمبردارانی بود که در مرکز فیلمبرداری ارتش آمریکا دوره آموزشی خود را گذراند.