ضدانقلاب به کدام قبر دخیل بسته است(2)
شهید منتظری از منابع اطلاعاتی پدر میگوید صهیونیستها نفوذ کردهاند
سید روح الله امین آبادی
یک ماه پیش از دیدار منتظری با مامور سفارت آمریکا در محل مجلس خبرگان قانون اساسی، شهید محمد منتظری در مصاحبهای یک واقعیت تاسف بار را علنی ساخت، این واقعیت هر چند با احترام تمام در روابط پدر و فرزندی مطرح شده بود و آن روزها با توجه به جایگاه منتظری مورد توجه قرار نگرفت ولی سالها بعد و زمانی که نامبرده به حمایت از منافقین پرداخته و در این مسیر به اعدام این جنایتکاران اعتراض کرد از پرده برون افتاد و بصیرت مثال زدنی محمد منتظری شهید سرافراز تاریخ انقلاب را نشان داد.
شهید محمد منتظری 5 مهر ماه 1358 در مصاحبهای با روزنامه اطلاعات از نفوذ صهیونیستها در منابع اطلاعاتی پدر سخن گفت.
محمد منتظری در این مصاحبه پدر را هر چند یک شخصیت انقلابی خطاب میکند ولی میگوید او مصون از اشتباه و خطا نبوده و «طبق یک فن جاسوسی که وجود دارد از طریق منابع اطلاعاتی و تلفنها و نامه پراکنی در منابع اطلاعاتی رهبران انقلاب، جاسوسان صهیونیستی دخالت میکنند.»
شهید محمد منتظری در ادامه به نکتهای که نیاز آن روزهای انقلاب با توجه به رویکرد دولت موقت بود اشاره کرده و اظهار داشت: در این مملکت دو انقلاب دیگر باید صورت بگیرد اول افشای ماهیت منافقین تا این افراد برای تودههای مردم شناخته شوند تا بعدها اگر کشته شدند کسی آنان را شهید نداند و دیگری یک انقلاب مداوم و دائمی.مردم باید فرصت طلبانی که در جلد انقلابی ظاهر میشوند را شناسایی کرده و کنار بگذارند. « اطلاعات، ۵مهر۱۳۵۸، صفحه ۱۴»
در آن روزها منتظری رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی و امام جمعه تهران بود و سخنان شهید محمد منتظری برای گروهی عجیب مینمود ولی بعدها حقیقت و واقعیت این سخنان برای همگان آشکار شد و مشخص گردید که مامورین سیا و صهیونیستها چه به صورت مستقیم از طریق سفارت آمریکا چنان چه ذکر آن در شماره گذشته این سلسله نوشتار رفت و چه به واسطه منافقین در سالهای میانی دهه 60 با منتظری ارتباط داشته و مواضع خود را از زبان وی در رسانهها منتشر میساختند.
دیدار با مردم برای اعصابم خوب نیست !
درباره مواضع و اقدامات منتظری در طول دهه 60 بسیار سخن گفته شده است ولی در میانه سطرها مسائلی وجود دارد که از دید پژوهشگران مخفی مانده و به آن توجهی نکردهاند و در این سلسله نوشتار تلاش میکنیم برخی از این موارد را بازگو کنیم.
زمانی که یک مسئول و شخصیت کشوری با مردم ارتباط نداشته باشد مجبور میشود اطلاعات خود را از طریق گروهها و جریانهای خاص کسب کرده و آن را علنی سازد، این گروهها و جریانها گاهی نقش مشاور را بازی میکنند و هر از گاهی نیز نفوذی بوده و منافع سرویسهای جاسوسی را پیگیری میکنند !
منتظری در طول دهه 60 از ارتباطات مردمی بنا به دلایلی که خود میگفت یعنی بیماری عصبی محروم بود و جای خالی این اطلاعات مردمی را به ظاهر مشاورین و بعدها منافقین زندانی پر میکردند.
منتظری 30 مرداد 1359 در مصاحبهای دو درخواست را با مردم مطرح میکند ؛ 1- برای رعایت حال امام با ایشان دیدار نکنید 2- به علت عود کردن تشنج اعصاب نمیتوانم مردم را ببینم. «جمهوری اسلامی به نقل از خبرگزاری پارس، 1 شهریور 1359، صفحه 10 »
شاید در بادی امر سخنان منتظری مهم به نظر نیاید ولی اندکی تامل در تاریخ انقلاب و اتهاماتی که وی نسبت به امام امت روا داشت اهمیت این سخنان را به خوبی مشخص میسازد.
منتظری در اوج اختلافات خود با امام مدعی شده بود « عدهای رهبر انقلاب را کانالیزه کرده و از رسیدن اطلاعات درست به امام جلوگیری میکنند» این ادعا در حالی مطرح میشد که امام روزانه و یا به صورت هفتگی با صدها نفر و گروه دیدار و ملاقات داشتند.
با این وجود منتظری شهریور ماه ۵۹ از مردم میخواهد کمتر به دیدار امام بروند و در سالهای بعد به امام گلایه میکند که چرا با گروههای مردمی تماس نمیگیرند ؟!
از دیدگاه منتظری زمانی که امام اندیشهها و دیدگاههای وی را قبول داشته باشند دیگر نیازی به دیدارهای مردمی ندارند ولی زمانی که با اقدامات وی و جریان و باند مهدی هاشمی معدوم اندک مخالفتی شود امام کانالیزه شده و کسی به ملاقات ایشان نمیرود !!
از سوی دیگر این سخن منتظری که دیدارهای عمومی حالت تشنج اعصاب برای وی ایجاد میکند موضوعی است قابل تامل! این سوال را میتوان از گروهها و افرادی که علی رغم میل امام خمینی خواستار قائم مقامی رهبری نامبرده بوده و سرانجام آن را به اجلاسیه خبرگان رهبری تحمیل کردند پرسید که اگر منتظری دچار تشنج اعصاب بوده و نمیتوانست با مردم ارتباط برقرار کرده و ارتباطات مستمر با مردم حالت تشنج اعصاب نامبرده را عود میکرد چگونه اعضای وقت مجلس خبرگان میخواستند بار سنگین رهبری را بر دوش وی بگذارند؟
طبیعتا رهبر جامعه اسلامی بایستی روزانه یا به صورت هفتگی با افراد و گروههای فراوانی ارتباط بگیرد و سخن بگوید و به این نکته مهم امام خمینی در نامه برکناری منتظری چنین اشاره میکنند « همان طور كه نوشته ايد رهبري نظام جمهوري اسلامي كار مشكل و مسئوليت سنگين و خطيري است كه تحملي بيش از طاقت شماميخواهد. و به همين جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بوديم، و دراين زمينه هر دو مثل هم فكر ميكرديم. ولي خبرگان به اين نتيجه رسيده بودند؛ و من هم نميخواستم در محدوده قانوني آنها دخالت كنم .» « نامه امام به منتظری، 8 فروردین 68 »
و نکته پایانی آن که طبیعی است زمانی که فردی نمیتواند با مردم و گروههای مختلف تماس گرفته و اطلاعات متقن کسب کند چنان چه گفته شد به مشاورین و منافقین اعتماد کرده و در نهایت از اعدام جنایتکارانی چون منافقین گلایه و به آن انتقاد و اعتراض میکند !