نگاهی به سیاستهای شکست خورده آمریکا در شرق آسیا
د موکراسی آمریکایی ترجمه دیگری از استعمار!(گزارش روز)
گروه گزارش
استعمار واژهای که برخلاف معنی خوب آن (آبادانی خواهی ) در لفظ، هرگاه برای کشوری به کار برده میشود باید منتظر مشاهده تاریخی سیاه و تلخ برای آن کشور مستعمره بود.
امروز نیز عملکرد ایالات متحده آمریکا واژه دیگری را به این جرگه لغات اضافه کرده که در لفظ خوب اما در عمل سراسر پیامدهای منفی دارد، «دموکراسی از نوع آمریکایی»!
این نوع دموکراسی ادبیات جدیدی است که اگر وارد هر نقطهای از جهان شود جنایت و به خاک و خون کشیده شدن جزء لاینفک آن خواهد بود.
همه چیز از 11 سپتامبر سال 2002 شروع شد و پروژه تسلط آمریکا بر شرق آسیا کلید خورد برای رسیدن به اين مهم، آنها به صورت مستقيم و غيرمستقيم وارد عمل شده که راهاندازی جنگ به عنوان يکی از راهکارهای سياستمداران اين كشور برای به دست گرفتن قدرت است.
ميتوان حادثه 11 سپتامبر را بهانهای برای لشكركشی شیطان بزرگ به مناطق متعدد جهان برشمرد. نيروهای ايالات متحده آمريکا در 7 اکتبر سال 2001 با نام رسمی عمليات بلند مدت آزادی در پی حمله به برجهای دوقلوی نیویورک وارد جنگ با افغانستان شدند، این درحالی است که وضعیت امروز افغانستان چيزی جز سرافكندگی برای آمریکا و غرب ندارد و هزاران کشته غیرنظامی افغانی خود دلیلی بر این مدعا است.
آمریکا با هدف سرنگونی طالبان و نابودی سران القاعده به افغانستان لشکرکشی کرد اما اکنون القاعد علاوه بر افغانستان در پاکستان، لیبی، سوریه، یمن و شمال آفریقا فعال است!
پس از لشکرکشی به افغانستان، القاعده همچنان دستاویز خوبی بود تا آمریکا در منطقه غرب آسیا جولان دهد اما این بار چاشنی مبارزه با سلاح هستهای را نیز به آن اضافه کرد؛ در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ با کمک یک ائتلاف بینالمللی جنگ دیگری رقم خورد و توضیح عمده برای آغاز جنگ عراق توسط جورج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا مطرح شد که یکی از آنها رابطه دیکتاتور سابق عراق با القاعده و دیگری نابودکردن سلاحهای کشتار جمعی عراق بنابر توافقنامه ۱۹۹۱ بود.
دموکراسی از نوع آمریکایی
جنگ عراق عمدتا با هدف حفظ سلطه آمريكا بر منطقه و تسلط بر منابع نفتي عراق صورت گرفت و خسارات وارده بر اين كشور، جناياتی كه در آن انجام شد و عملیاتهای متعدد تروریستی و ناآرامی كه بطور گسترده ميهمان ماندگار عراقیها شده، نتيجه به اصطلاح دموكراسي و مبارزه با تروريست از سوی آمريكا است.
در اين جنگ هم آمريكا نتوانست به اهداف شوم خود برسد به طوری که هزينههای جنگی سنگين آن و آسيبهای روانی شديدی سربازان آمريكايی و خانوادههايشان را در برگرفت و همينطور جناياتی كه در اين كشور انجام شد چهره پليد اين كشور را نمایانتر از گذشته برای جهانيان ترسيم كرد.
کارشناسان سیاسی معتقدند هزینههای سنگین آمریکا در افغانستان و به خطر افتادن چهره بینالمللی آنها در جهان باعث شد تا سیاست مستقیم جنگافروزی دولت ایالات متحده که تماما با شکست مواجه شده بود را در منطقه تغییر دهند.
ادامه جنگ هزينه هاي مالي بسياري را بر آمريکا تحميل کرده، همين مسئله باعث شده تا دولت آمريکا در پيشبرد ديپلماسي با مشکل روبهرو شود، شکلگیری محور مقاومت نیز دقیقا همان متغیری بود که علیه جنگهای نیابتی آمریکا در منطقه به ثمر نشست و با محوریت جمهوری اسلامی ایران نقش اساسی را در مبارزه با اهداف شوم استکبار جهانی ایفا کرد.
سید هادی سید افقهی کارشناس مسائل غرب آسیا در گفتوگو با گزارشگر روزنامه کیهان پیرامون چگونگی شکست استراتژیهای آمریکا در منطقه میگوید: «آمریکا به دنبال اجرای خاورمیانه جدید است و جمهوری اسلامی به دنبال تحقق پروژه بیداری اسلامی، بنابراین دواستراتژی و دکترین نظامی در مقابل هم قرار گرفتهاند و به مرور زمان هماوردیهای استراتژی مرتب عوض میشود. به عنوان مثال گاهی در قالب جنگ نرم و گاهی جنگ سخت خود را نشان میدهد.»
وی ادامه میدهد: «این رویارویی وارد مرحله دیگری شد، چرا که دیگر آمریکا توان رویارویی مستقیم را نداشت بنابراین جنگ نیابتی را مطرح کرد تا با استفاده از ابزارهای تفرقهانگیزی چون اختلافات مذهبی، قومی ونژادی کشورها را درگیر کند. در همین رابطه جبهه مقابله با استکبار را ایران بر عهده گرفته و جبهه ارتجاع را عربستان سعودی به نیابت از آمریکا بر عهده گرفته است که به مرور زمان، با ظهور گروههای تروریستی جدید مانند داعش و جبهه النصره توانستند بحرانهایی را در منطقه غرب آسیا و اهدافی چون براندازی نظام سوریه را دنبال کنند.»
این کارشناس مسائل غرب آسیا میافزاید: «اما علی رغم همه تبلیغات و پشتیبانیها از این گروههای تروریستی آنها نتوانستند نظام منتخب سوریه را سرنگون کنند که امروزه نیز شاهد سوختن برگهای آمریکا در سوریه هستیم، در حالی که پس از ورود روسیه معادلات مبارزه با استکبار سرعت بیشتری به خود گرفت و بسیاری از مناطق از جمله حلب که تروریستها در قسمت شرق آن در حال محاصره هستند باز پس گرفته شد.»
سیدافقهی با اشاره به ناآرامیهای عراق و به نتیجه نرسیدن آمریکا به اهدافش در این کشور میافزاید: «پس از اینکه آمریکا از عراق خارج شد دیگر آرام ننشست و داعش را وارد این کشور کرد که با وجود رشادتهای مردمی وتشکلهای ضد داعش موسوم به حشدالشعبی، عراق به سرعت توانست مناطق وسیعی از استان النبار، الرمادی و فلوجه که پایتخت معنوی داعش بود را آزاد کنند و امیدواریم به زودی شاهد آزادسازی شهر موصل با کمکهای سیاسی و معنوی ایران و محور مقاومت باشیم که این امر قطعا باعث خشم آمریکاییها خواهد شد و در نهایت نیز اگر در سوریه و عراق داعش دچار شکستهای سنگین شود گشایشهایی را در یمن خواهیم داشت.»
شکستهای پیدرپی سیاستهای آمریکا
سید افقهی تصریح میکند: «آمریکا در دیگر محورها از جمله بحرین و یمن نیز موفق نشده تا سیاستهای خود را پیش ببرد، مقاومت مردم بحرین و حمایتهایشان از رهبران دینی همچنین شهدای بسیار یمنی همگی دست به دست هم دادند تا آمریکا در این کشورها هم نتواند سیاستهای خود را پیش ببرد.»
وی ادامه میدهد: «جمهوری اسلامی ایران در مسائل داخلی هیچ یک از کشورهای بحران زده دخالت نکرده وتنها حضور مستشاری دارد که آن هم به درخواست خود دولتهای منتخب بوده است، این درحالی است که شاهد دخالت آشکار عربستان سعودی در منطقه هستیم، به طوری که عادلالجبیر وزیر خارجه این کشور با کمال وقاحت میگوید: حشد الشعبی باید منحل شود و بشار اسد باید برود! در حالی که باید از آنها پرسید: مگر حکومت شما را مردم انتخاب میکنند؟ مگر ما میتوانیم بگوییم ملک سلمان برود؟»
نظم جهانی بر خلاف خواسته شیطان بزرگ
هنری کسینجر دیپلمات معروف آمریکایی و مشاور اسبق امنیت ملی ایالات متحده که بسیاری او را مغز متفکر سیاستهای پشت پرده آمریکا میدانند در کتاب خود تحت عنوان «نظم جهانی» اینگونه مینویسد که داعش گروهی از آدمهای جسور با یک ایدئولوژی بسیار تهاجمی و تعرضی هستند، اما آنها باید برای اینکه بتوانند به یک واقعیت استراتژیک و دائم تبدیل شوند، قلمروهای بیشتری را فتح کنند. فکر میکنم که درگیری با داعش باید مدنظر باشد؛ زیرا قابل مدیریتتر از درگیری با ایران است.
اندیشکدههای آمریکایی نیز کاسه صبرشان از سیاستورزیهای ناکارآمد دولتشان در منطقه غرب آسیا لبریز شده و در مقالات گوناگونی تحت عنوان قدرت ایران در خاورمیانه و چگونگی مقابله کشورمان در برابر دستگاههای اطلاعاتی غرب به شکست آمریکا در منطقه اذعان میکنند.
محمد حسن قدیری ابیانه کارشناس ارشد مدیریت استراتژیک و سفیر سابق ایران در ایتالیا و مکزیک درباره اینکه آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی تمام توان خود را برای تضعیف ایران به خدمت گرفت به گزارشگر کیهان میگوید: «37 سال است که آمریکا هر کاری توانست علیه ایران انجام داد اما نهتنها شاهد تثبیت جمهوری اسلامی بود بلکه شاهد پیشرفت ما به ویژه در زمینههای تحریمی نیز بوده است.»
وی ادامه میهد: «حکومتهای دست نشانده آمریکا یکی پس از دیگری تضعیف شده و نفوذ معنوی ایران در منطقه روز به روز افزایش یافته است، به عنوان مثال عربستان سعودی برای تثبیت قدرت خود ناچار به خشونت شد اما یمن از سیطره آنان خارج و بمب بارانهای مکرر نتوانست مردم این کشور را تسلیم کند.»این کارشناس ارشد مدیریت استراتژیک میافزاید: «مردم بحرین به قیام طولانیای دست زده و فشارها نتوانسته آنها را از مبارزه بازدارد و عراق با وجود اشغال آن توسط آمریکا شاهد حاکمیت شیعیان و نیز دوستداران اهل سنت ایران قرار دارد و بمبگذاریهای متعدد وجنایات داعش نتوانسته عراق را از ایران دور کند، سوریه نیز علیرغم اینکه آمریکا و همپیمانانش و همسایگانی چون اسرائیل و ترکیه وحمایت بیدریغ ارتجاع عرب از تروریستها، با حمایت ایران توانست حکومت خود را حفظ کند و حمایتهای ایران در حالی این اثر را داشته که کشورما به فکر ثبات کامل در منطقه شرق آسیا است.»
قدیری ابیانه با اشاره به شکلگیری حزبالله به دست ایران و شکستهای پیدرپی رژیم صهیونیستی از جبهه مقاومت میگوید: «حزبالله لبنان که با حمایت جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت، توانسته ارتش شکست ناپذیر رژیم صهیونیستی را در مقاطعی شکست دهد وبه اذعان استراتژیستهای دوست و دشمن علی رغم فراز و فرودها بیداری اسلامی روبه گسترش بوده وتوطئههای غرب روبه خودشان بازمیگردد.»
وی تاکید میکند: «جهان در حال تحول است و از تک قطبی به چند قطبی شدن حرکت میکند، قطب بزرگ اسلامی به رهبریت ایران اسلامی در حال شکل گیری است و همچنین جنگ جهانی سوم عملا شروع شده و مناطق مختلف به ویژه همسایگان ما را در بر گرفته، اما ثبات وامنیت در جمهوری اسلامی ایران مثال زدنی وموجب بهت و حیرت دشمنان شده است.»
کاهش اقتدار آمریکا در جهان
حضور داعش در منطقه غرب آسیا چند هدف را دنبال میکرد که اصلیترین آنها وقوع هرج و مرج و غارت منابع عراق و سوریه که سود کلانی را عاید حامیانش میکند و در نهایت چند پارچه کردن کشورهایی چون عراق و سوریه بود تا از این طریق به لبنان نفوذ کرده و درنهایت بتوانند ضربه آخر را به جمهوری اسلامی ایران وارد کنند، حتی در این زمینه نیز با توجه به آنچه در کتاب خاطرات هیلاری کلینتون آمده است زمانبندیهایی را داشتند و برخلاف آنچه در رسانهها به تصویر کشیده میشود این گروههای تروریستی حاصل مدرنترین دستگاههای جاسوسی و دکترین نظامی بوده که امروز نه تنها همه آنچه برای این گروه تروریستی برآورد میشد شکست خورده بلکه دیگر ضربه مهلک زدن به ایران مطرح نیست بلکه به دنبال کاهش قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا هستند.
اسماعیل کوثری عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در گفتوگو با گزارشگر کیهان میگوید: «آمریکاییها خیال میکردند این دهه هم مانند دهه ۷۰ یا قرن بیستم است که با یک سری جنگ روانی و حرکت دادن ناوهایشان میتوانند وحشت ایجاد کنند و از این طریق به خواستههای ناحق خود برسند.»
وی ادامه میدهد: «پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایستادگی رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس، الگویی برای دیگر کشورها شد تا سیاستهای آمریکا در قبال سوریه، عراق و یمن شکست بخورد چرا که آمریکا با مدیریت داعش آمده بود تا کار را در منطقه یکسره کند.»همچنین ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا در دوران جورج بوش (پسر) در مصاحبهای با شبکه بی.بی.سی اذعان میکند اقتدار آمریکا در جهان کاهش یافته و دوران جدیدی از بینظمی در جهان در حال وقوع است.
رسیدن دموکراسی آمریکایی به منطقه غرب آسیا باعث شد تا دیگر افغانستان نتواند روی پای خود بایستد و یا عراق نیز نتواند آنطور که باید در جوامع بینالمللی حضور یابد، سوریه و یمن هم به همین ترتیب کشورشان رنگ خون گرفته است. بطور مثال دموکراسی آمریکایی آنها در سوریه به بهانه مشروعیت نداشتن حکومت بشار اسد منجر شد به تسلیح معارضین، آواره شدن هزاران سوری، فعالیت آزادانه گروههای تروریستی که همگی این پیام را برای مردم سوریه خواهد داشت و آن دست و پنجه زدن میان مرگ و زندگی زیر سایه دموکراسی آمریکایی است.
در نگاهی گذرا به تحولات منطقه غرب آسیا در مییابیم اگر پنج سال پیش در خوش باوری تمام دکترین نظامی آمریکا نقشه تقسیم به اصطلاحخاورمیانه و چند پارچه کردن کشورها را میکشیدند و در خیال خود تقسیم غنیمت میکردند امروز دیگر نه تنها از آن خیالات خبری نیست بلکه دکترین نظامی استکبار جهانی با چالشی جدی به نام قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیا رو به رو هستند.بزرگترین دستانداز در قبال استراتژی نظامی ایالات متحده در منطقه؛ قدرت موشکی ایران است. توسعه فناوری موشکی ایران امروز به اندازهای است که کلیه پایگاههای نظامی آمریکا در کشورهای همسایه ایران تحت رصد پدافندی و تیررس زلزال- فاتح- شهاب و قادر و... قرار دارند.