دشمن منافق در درون انسان(خوان حکمت)
خاندان عصمت(عليهم السلام) به ما دستور دادند همانطوري كه از دشمن بيروني هراس داريد و با او ميجنگيد، بدانيد در درون شما هم چنين دشمني هست: «جاهدوا أهواءكم كما تجاهدون أعداءكم»[1] همانطوري كه با دشمن بيرون ميجنگيد در درون شما هم دشمنهاي فراوان است، با آنها بايد مجاهدت كنيد. در جريان جهاد عدو، ذات اقدس اله در سوره «انفال» فرمود: شما دشمنشناس نيستيد ،بعضي از دشمنها را كه دشمني آنها آشكار است ميشناسيد، بعضي از دشمنها هستند كه در بين شما هستند نميشناسيد، بيرون شما هستند نميشناسيد: (وَأَعِدُّوا لَهُم مَا استَطَعْتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الْخَيلِ) كه (تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ)[2] فرمود شما با دشمناني كه آنها را ميشناسيد بايد بجنگيد، با دشمناني كه نميشناسيد و خدا ميشناسد هم بايد بجنگيد. آدم با دشمنِ ناشناخته چطور بجنگد ؟ بايد گوش بدهد به حرف كسي كه دشمنشناس است. فرمود: (لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ).
دشمن منافق درونی
بخشهاي فراواني در كتب تفسير درباره دشمنان ناشناخته هست، چند قول در ضمن اين جمله (لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ) هست، يكي از آن اقوال همين مسئله منافقين است. فرمود: منافقين دشمن شما هستند، در ميان شما هستند، شما اينها را نميشناسيد، از آن طرف به ما فرمودند: «جاهدوا أهواءكم كما تجاهدون أعداءكم» هواها وهوسهای ما هم كه دشمنان ما هستند چند گروهند، يك چيزهايي هستند كه ما آنها را ميشناسيم ،يك سلسله خواستهها و هواهاي درونياند كه دشمن دروني ما هستند ما آنها را نميشناسيم، ما در درونمان اوصاف منافق داريم، منتها خيال ميكنيم اين دوست ماست. اين «مَن عرف نفسه»[3] خيلي بار علمي را به همراه دارد. فرمود بعضي از اوصاف درون شما ظاهراً به ميل شما كار ميكنند ولي باطناً عليه شما هستند ،اينها علمِ منافقند، اينها كمالِ منافقند، اينها قدرت منافقند، اينها وهم و خيال منافقند، اينها شهوت و غضب منافقند، شما اينها را نميشناسيد. چقدر انسان بايد تلاش و كوشش بكند از درون، چقدر بايد گوش بدهد به بيرون كه چگونه آنها را راهنمايي ميكنند كه كدام خواسته از خواستههاي دروني ما منافق است و ما آن را نميشناسيم، ما اوصاف منافق داريم و نميشناسيم، يعني بعضي از خيالات ما، بعضي از علمهاي ما،بعضي از تحصيلات ما منافق هستند عليه ما هستند. آن علمي كه باعث غرور است، باعث كِبر است، باعث عُجب است و باعث كذا و كذاست، اين حقيقتاً دشمن ماست و ظاهراً كمال ماست ،يعني خودش را نشان ميدهد كه ما اين مدرك را گرفتيم ،ظاهراً دوست ماست ولي باطناً براي ما چاه ميكَند. اين در بيان نوراني حضرت امير هست كه: «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لاَ يَنْفَعُهُ»[4]
راه تشخیص علم حقیقی از علم دروغین
آن علمي كه آدم را متواضع نكند يك علم منافق است ما براي اينكه بفهميم اين مطلب را فهميديم يا نه، حالا يا فقهی باشد يا اصولي يا فلسفي يا كلامي يا آشنايان به علوم ديگر،چه تجربي چه تجريدي، اين دو راه دارد يك راه خيلي ساده آنكه در امتحان موفق بشويم، دانشمندان و اساتيد ما بپذيرند، به ما نمره بدهند، اين سادهترين و كف علوم است؛ يكي اينكه خود ما بفهميم اين واقعاً علم است يا نه، اگر علم به ما عقل و عدل داد، تواضع و فروتني داد، پرهيزكاري داد، معلوم ميشود ما اين را فهميديم ،چون علم معنايش همين است، اگر به ما غرور داد معلوم ميشود نفهميديم، عالِم نشديم ،ميبينيد در همان كريمهاي كه ميفرمايد: (هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ)[5] اين عبارت، يك آيه كامل نيست، يك جمله از آيه است و صدر آيه هم نيست، اين ذيل آيه است. صدر آيه اين است كه (أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَقَائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُوا رَحْمَهًَْ رَبِّهِ) اول، سخن از نماز شب است، فرمود: پيامبر! تو بدان و به اينها بگو آنكه اهل شبزندهداري است: (قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِداً وَقَائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ) ،چنين انسان وارستهاي اگر عالِم شد با ديگران فرق ميكند (هَلْ يَسْتَوِي). بنابراين خيلي از علمها منافقند يعني ما عالميم و دشمنپرور. چطور ما در بيرون كه محدوده جهاد اصغر است همه دشمنان بيروني را نميشناسيم، در درون ما كه جاي جهاد اكبر است همه دشمنها را ميشناسيم؟! فرمود: (تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ) كه (لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ)، فرمود يك سلسله دشمنهايي در بيرون شما هستند كه دشمن شما هستند و شما نميشناسيد، وقتي جهاد اصغر شد عداوتش هم صغراست، خطرش هم اصغر است و مانند آن، آن وقت آیا در جهاد اوسط يا اكبر، دشمنان درون را ما كلاً ميشناسيم؟! بنابراين يك گوش شنوا هم بايد داشته باشيم ببينيم كه رهبران الهي چه گفتند كه فرمود اين تذكره است و سودمند است (لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَي السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ)[6] گوش بده در حالي كه شاهد است و حاضر است و بفهم! خيلي از چيزهاست كه به ما گفتند اين علم، دشمن توست اين رياست، دشمن توست، اين قدرت، دشمن توست براي اينكه تو را از راه به در میبرد.
ضرورت شناخت دشمن باطنی
بنابراين اين وظيفه ماست كه ارزيابي كنيم هم دشمن ظاهري را بشناسيم، هم دشمن باطني را كه ظاهراً دوست است بشناسيم؛ دشمن باطني نه يعني آنكه در درون نفس است، دشمن باطني، هم در جهاد اصغر است ،هم در جهاد اوسط و اكبر؛ دشمن باطني آن است كه باطناً دشمن ماست ظاهراً دوست ماست اين هم در جهاد اصغر است هم در جهاد اوسط و هم در جهاد اكبر، هم در درون است هم در بيرون. آنگاه ميبينيد كسي دشمنپرور است و منافق را دارد هر روز تغذيه ميكند براي او لباس ميگيرد، اين منافق است شما مرتب در خدمت او هستيد! بعضي از علمها واقعاً منافقند، بعضي از قدرتها واقعاً منافقند ،همينكه انسان غرور پيدا كرد که من اين را بلدم، بايد بداند اين علم، دشمن اوست: «جاهدوا أهواءكم كما تجاهدون أعداءكم» اين حرفها، حرفهايي نيست كه انسان از كتابها بفهمد، اينكه ما ميرويم به حرمهاي اهل بيت(عليهمالسلام) در و ديوار را ميبوسيم براي اينكه اين حرفها را اينها از آسمان براي ما آوردند،آیا تا حالا كسي آمده به ما بگويد كه ما علمِ منافق داريم، قدرت منافق داريم، فلان هنر منافق داريم، اين را اينها به ما گفتند، اينها جانِ جانان هستند. اينكه در سوره مباركه «احزاب» فرمود: (النَّبِيُّ أَوْلَي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ)[7] يعني شما جاني داريد كه بر بدن شما مسلّط است، تمام اعضا و جوارح انسان تحت تدبير و فرمانروايي جان است، جاناني داريد كه هر كاري كه جان شما ميكند، او باخبر است، او ميتواند شما را راهنمايي كند، الآن هر كاري كه در اعضا و جوارح ما صورت ميگيرد، جان ما باخبر است. مگر ميشود دست، كاري بكند روح نداند، چشم بخواهد جايي را ببيند و روح نداند. وجود مبارك حضرت هم طوري است كه جانِ جانان است يعني هر كاري كه در جان ما انجام ميگيرد، او ميداند، اينكه در سوره مباركه «توبه» فرمود: (وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ)[8] همين است آنها كه جانِ جانانند و باخبرند كه در حوزه جان ما چه ميگذرد فرمودند مواظب باشيد دشمنپرور نباشيد بعضي از علوم، منافقند يعني ظاهراً به حسب شما كمالند، باطناً نقصند، اين است كه ما هيچ چارهاي نداريم جز اينكه خود را در همه شئون به ذات اقدس الهي بسپاريم.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دامت بركاته) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از طلاب و دانشجويان، قم؛ 21/9/92
مرکز اطلاع رسانی اسرا
[1]. بحارالأنوار، ج65، ص370؛ شرح نهجالبلاغه (ابنابيالحديد)، ج20، ص314. [2]. انفال، 60. [3]. مصباح الشريعهًْ، ص 13؛ متشابه القرآن، ج 1، ص 44.
[4]. نهجالبلاغه، حكمت 107. [5]. زمر، 9.
[6]. ق، 37. [7]. احزاب، 6. [8]. توبه، 105.
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.