هیاهویی به اسم فوتبال!(نکته ورزشی)
سرویس ورزشی-
شک نیست که فوتبال پرطرفدارترین رشته ورزشی در کشور ما و در نزد علاقهمندان به ورزش است و همان طور که بارها گفته شده وضع و حال این رشته متناسب با شأن و میزان علاقه و اقبالی که مردم نسبت به آن دارند نیست. فوتبال رشتهای است مردمی که باید به احترام همین مردم، مسئولان امر و متولیان این رشته در سلامت و بهبود سطح کیفی و فنی آن نهایت تلاش خود را انجام دهند. جذابیت فوتبال، توجه تقریبا منحصر به فردی که مردم، رسانهها و مسئولان به این رشته دارند، به طور طبیعی آن را در معرض خطرات گوناگون و ابتلائات رنگارنگ قرار داده و میدهد که عمدهترین آنها سوءاستفاده از این رشته در ابعاد مختلف مالی و اقتصادی و حتی فرهنگی و سیاسی است. این واقعیات و خطرات غیرقابل کتمان و انکار نه فقط در کشور ما بلکه در همه جای دنیا، فوتبال را تهدید میکند، ضمن اینکه این خطرات و تهدیدات نه فقط درباره فوتبال، بلکه متوجه هرآنچه که خصوصیات فوتبال را دارد، جذابیت، درآمدزایی و پولسازی، تاثیرگذاری اخلاقی و فرهنگی و... را دارد، نیز هست. بنابراین خیلی سادهاندیشی و بلکه اهمالی در حد خیانت ناخواسته است که دولتمردان، مسئولان ورزش و متولیان فوتبال با این رشته ورزشی - و اصولا با مقوله ورزش- خیلی دمدستی، سهلانگارانه و سطحی برخورد کنند و آن را در حد یک سرگرمی کودکانه و وسیلهای برای پرکردن اوقات فراغت آدمهای خوشخیال و بیخیال و عوامالناس تلقی نمایند. در هیچ کجای دنیا - منظور کشورهای صاحب ورزش است- با ورزش و رشته پرطرفدار و جذاب و تاثیرگذاری مثل فوتبال چنین معاملهای نمیکنند. متاسفانه عدم شناخت و آگاهی لازم کسانی که طی سالهای اخیر (به ویژه از دوران پس از پایان جنگ تحمیلی)، کار و بار ورزش و فوتبال را به عهده داشتهاند و عدم حمیت و اراده و انگیزه و... لازم برای اعمال مدیریت صحیح و ساختاری و انقلابی در نزد آنان، موجب شده، فوتبال ما از شرایط لازم و مساعد و در حد انتظارات به حق، برخوردار نباشد به طوری که با اینکه چرخ این رشته هرگز از حرکت باز نایستاده و هر سال و هر دوره، مسابقات فوتبال در ردههای سنی و سطوح و دستههای مختلف در جریان است، اما خروجی و بازدهی این رشته، آن چیزی نیست که صاحبان اصلی فوتبال یعنی مردم و دوستداران آن، انتظار دارند.
به طوری که بنا بر نظر کارشناسان واقعی و دلسوزان ورزش طی این سالها هیاهویی به اسم فوتبال در کشور ما بر پا بوده است تا به بهانه آن پیش از هرچیز نام و نان جریانات و افراد فرصتطلب و طماع و منفعتپرست و حتی جریاناتی با اغراض فرهنگی و سیاسی تامین شود. برای اینکه سخن را مستندتر نمائیم مثالی که با حال و هوای امروز که «المپیکی» است، در این باره میآوریم. عرض کردیم ما طی همه این سالها، فوتبال داشتهایم، رقابتهای باشگاهی و ملی و... در جریان بوده است، اما فوتبال ما طی همه این سالها و دورهها، از حضور در مرحله نهایی بازیهای المپیک محروم بوده است، چرا؟ اشکال در کجاست؟ در ضعف و اشکال ذاتی و ژنتیکی جوانان ایران؟ که نیست، چون سابقه فوتبال ما نشان میدهد، آن زمان که سهمیه ورود به المپیک محدود و منحصر به یکی، دو تیم آسیایی بود، این فوتبال ایران بود که با برتری بر حریفان جواز حضور به المپیک (مثلا مونیخ و مونترال) را در جیب داشت.
مدیریتهای کوتاه مدت
وقت را هدر ندهیم و حوصله خواننده را سر نبریم. اشکال در نحوه نگرش و دیدگاه مدیریتی است که طی سالهای اخیر بر فوتبال ما حاکم بوده است. دیدگاههایی که صاحبان آنها علیرغم تلاشهایی که کرده به کارهای مثبتی که داشتهاند، هرگز یک استراتژي کلان و عمیق را درباره فوتبال مدنظر قرار نداده و بیشتر فکر و انرژی خود را به روزمرگی و نتیجهگیریهای زودگذر و هیاهو و سر و صداهای آنی و رسانهای و عوامانه، معطوف نمودهاند. درصد عمدهای از این اشکال و چرایی آن، به دیدگاههای مدیریتی برمیگردد، اما درصد قابل توجهی از آن هم ریشه در مشکل عمدهتری به نام «مدیریتهای بیثبات و کوتاه مدت» که ریشه در ساختار سیاسی و «دولتهایی با عمر 4 و حداکثر 8 ساله» دارد. وقتی رشته بقای مدیریت فوتبال یا فراتر از آن مدیریتهای ورزشی به رفت و آمد دولتها بستگی داشته باشد، و هر دولتی بدون توجه به ضعف و قوتهای دولت و کابینه قبلی، افراد و نفرات خودش را میآورد، به طور طبیعی برنامهریزی بلندمدت درباره ورزش- یا هر جای دیگر- و انجام کارهای ریشهای و آیندهنگرانه، یا اصلا امکان ندارد، یا اگر هم امکان داشته باشد، مدیران وقت ترجیح میدهند بیش از هر چیز نام و خاطره خوشی از خود و دوران مدیریت ورزش و فوتبالی خود برجای بگذارند.