لودگی مانای یک روشنفکر حقیقی!
محمدرضا محقق
به نظر میرسد که مفاهیم فیلم اخیر مانی حقیقی با نام «اژدها وارد میشود» در بطن این فیلم طوری جاسازی شدهاند که به شدت نیازمند یک گروه کاوشگر حرفهای هستند تا کشف شوند!
این فیلم در یک همزمانی جالب توجه و در توفیقی اجباری برای مخاطبین و البته منتقدان، با فیلم «پنجاه کیلو آلبالو» به عنوان یکی از مبتذلترین فیلمفارسیهای سینمای این سالها می تواندتصویری حقیقی از مدعیان روشنفکری در این مملکت به دست دهد.
اتفاقا این خیلی مهم است که به لحاظ فرامتنی - شاید هم متنی- بدانیم و دقت کنیم که کارگردان فیلم «اژدها...» همان کارگردان فیلم «...آلبالو» است! همان کسی که رسالتش را در مصاحبه پرمدعا و تکاندهندهاش بیدار کردن نسل آینده برای به قدرت رساندن ایران میداند و ترکیب «اژدها وارد میشود» را هم استعاره از این قدرت دوباره میخواند(!) و در عین حال و همزمان در فیلم آلبالوییاش یکی از چندش آورترین بلبشوهای مهوع را به تصویر میکشد!
حقیقت آن است که در «اژدها...» ما با یک فیلم جفنگ روبروییم. یک ناراستی روشنفکرزده مدعایی که همان قدر بیهویت و باری به هر جهت و مفنگی است که «...آلبالو» است. منتها جناب کارگردان، اژدها را برای جشنوارههای اینور و آنور آبی ساخته تا با آن پز روشنفکری اش را بدهد و آلبالو را برای مخاطب عام تا معرکهای پوچ و در هم و درب و داغان را برای آنها آن همبهطور همزمان برگزار کند.به عبارت دیگر میشود همان بهرهبرداری یکپارچه و یکسره از همه چیز در مسیر خود مهم پنداری و سر هم کردن ادعاهای اثبات نشده و غیرقابل اثبات!
همزمانی اکران این دو فیلم کارگردان روشنفکر ما به خوبی هرچه تمامتر، مصداقی جدی و درجه یک از اصطلاح «آن روی سکه» را رو کرد!
یک روی سکه صدور مانیفستهای روشنفکری و الاکلنگ بازیهای دفرمه و بازیهای فرمی و قشم و شورلت آمریکایی و «اژدها» و قدرت و آینده و جوانان این مرز و بوم و جن و... و سوی دیگر هم «آلبالو»؛ داستانک فیلم فارسی عوامانه مبتذل و بلکه مستهجنی که با بازیگر شورت پوش و تکه پراکنیهای جنسی و قر و قمیشهای عقب مانده کپی دست چندم از فیلم فارسیهای زمان شاه و تمسخر شعار «مرگ بر آمریکا» و هزار و یک جور شعبده و رمالی و مارگیری جلب نظرکننده و قلقلکدهنده پستترین غرایز مخاطب همراه میشود.
بله! این است هویت واقعی و پشت و روی یک سینماگر نورسیده و نه چندان هوشمند که تمام سعی و تلاشش را میکند که با شعبده و جلف و جفنگ بازی و کارهای عجیب و غریب و نه البته با هنرنمایی اصیل و درام و فیلمنامه و میزانسن و قصه و چیزهای درستی از این دست به جلب نظر بپردازد و شهوت شهرت خود را ارضا نماید.
«اژدها وارد میشود» در واقع نه تنها یک فیلم سینمایی مبتنی بر قواعد - حالا هر قاعده پذیرفته شده یا نشده سینمایی چه در وادی ژانر و چه در فضای میزانسن و چه در میدان ابتکار و خلاقیت مبتنی بر اصول نگاه زیبایی شناسانه- نیست بلکه یک بازی ناجور ونافرم شخصی است که هیچ چیزش درنیامده و این درنیامدن ماحصل عقده گشاییهای شبه سیاسی کارگردان است که رنگ و لعاب سینما و پرده بر خود زده است.
فیلم «اژدها وارد میشود» یک صورتک بیمعنا و مبهم است از پندارهای به وقوع نپیوسته و شکل نیافته یک کارگردان بیبهره از هوش و هنر سینمایی.
قصه ایکه دروغ بودنش در همان اثنای فیلم لو میرود، فیلمنامهای لخت و بیجذابیت و کشدار که در لوکیشن بیروح و کولاژ مانندی که دست ساز بودنش بدجور توی ذوق میزند، لق میزند و نه جلو میورد و نه عقب(!)، بازیهای کپیبرداری شده از شخصیتهای بیربط فیلمهای آمریکایی، حضور باسمهای بیمبنای شخصیتهای واقعی در قامت مصاحبه شونده - از سعید حجاریان تا صادق زیبا کلام تا دیگران - که تنها کارکردشان در روایت ایجاد حفره است، دیالوگ پردازی نافرم و دهان پرکن و بازیهای بدحس و بیباور و از همه مهمتر خلأ جذابیت برای مخاطب بخت برگشتهای که به هر حال با تمام امروزی شدن و «هنر و تجربه»ای شدنش بالاخره باید یک چیزی برای ادامه دادن به تماشای این فیلم گهربار با آن همه مفاهیم عمیق مستتر در آن، گیرش بیاید یا نه؟!
گفتیم که اساسا مفاهیم به شدت عمیقی که در فیلم اخیر آقای مانی حقیقی با نام «اژدها وارد میشود» مطرح شد و در بطن این فیلم عجیب و غریب جاسازی شدهاند به شدت نیازمند یک گروه کاوشگر حرفهای هستند تا بازنمایی و شده و بیرون تراویده و مورد نقد و تحلیل قرار بگیرند و ما چون چنین گروه کاوشگری در اختیار نداریم و بعید میدانیم چنین گروهی در عالم واقع وجود داشته باشد - در عالم پندار و ذهنیتهای مرده فیلمساز، شاید- پس به ادامه این نقد خاتمه میدهیم.و باز یادآوری کردیم که این فیلم در یک همزمانی جالب توجه و در توفیقی اجباری برای مخاطبین و البته منتقدان، با فیلم «پنجاه کیلو آلبالو» اکران شده است. اما اجازه دهید بگوییم که فیلم حقیقیِ مانی حقیقی در اصل همان «50کیلو آلبالو» است و نه «اژدها وارد میشود». میپرسید چرا؟ چون آن فیلم با همه لودگی و سخافت و ابتذالش، در کل بهتر از آب درآمده و بیشتر «خود» کارگردان است تا این یکی اژدها!