kayhan.ir

کد خبر: ۸۱۰۸۵
تاریخ انتشار : ۰۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۱۴

انتظار ایجاد شغل برای فارغ‌التحصیلان دانشگاهی


«درس بخوان تا مثل من بیکار نشوی»، توصیه اکثر پدرها به کودکان دهه شصت و هفتادی بوده، اما این روزها که پای درد دل کودکان آن روز و فارغ التحصیلان امروز می‌نشینی، از بیکاری می‌نالند و می‌گویند: «امروز پدرها به فرزندشان باید بگویند درس بخوان تا بیکار شوی.»
صدای طبل بیکاری این‌روزها صدایی بلند و گوش‌کرکن دارد. معضل بیکاری برای خانواده‌ها و فارغ التحصیلان دردسر نگران‌کننده‌ای شده و جوانان فارغ التحصیل مستقیم با آن درگیر هستند.
هر چه نرخ بیکاری بالاتر باشد، نرخ توانمندی پایین‌تر است و هر چه نرخ توانمندی اجتماعی پایین‌تر باشد نرخ بیکاری غوغا می‌کند. این روزها دهه هفتادی‌ها به بازار کار آمده و در کنار دهه شصتی‌ها جویای کار هستند و پیش‌بینی می‌شود که تعداد افراد متقاضی کار در صف بیکاری به بیش از 5 میلیون نفر هم می‌رسد. برخی از کارشناسان تعداد بیکاران را طی چند سال آینده تا 20 میلیون نفر پیش‌بینی می‌کنند.
این اوضاع باعث شد تا در خیابان‌های پر پیچ و خم تهران سراغ فارغ التحصیلان دانشگاهی را بگیریم که حالا دیگر دانشگا‌ه‌هایشان تمام شده و دلیلی برای معطلی‌شان نیست.
اما جالب است وقتی در این شهر از جوانان سوال می‌کنیم که وضعیت این‌ روزهای بازار کار را چطور ارزیابی می‌کنید برخی می‌گویند: دولت تدبیر با وعده حل مشکل بیکاری آمد اما اکنون تمام مشکلات را به گردن دولت قبلی می‌اندازد.
اکنون هم که کارشناسان بیان می‌کنند نه کار است نه تولید و بسیاری از تولیدات فلج شده و نه‌تنها اشتغال ایجاد نشده بلکه به سبب کم رونق بودن بخش تولید خیلی‌ها هم بیکار شده‌اند. اما نکته جالب اینجاست که با اوضاع نابه‌سامان بازار کار عده‌ای دلیل مشکلات اقتصادی را پُرتوقعی جوانان می‌دانند.
کار با حقوق پایین‌تر از وزارت کار
علی یک جوان دهه هفتادی است که کاردانی فنی دارد و بیان می‌کند بیکاری دردسر اصلی زندگی من است، می‌گوید: این روزها سراغ هر کاری که می‌روم یا بیمه ندارد، یا حقوق پایین‌تر از حقوق وزارت کار دارند. اگر بخواهم بپذیرم که حقوقم جوابگوی امورات حداقلی زندگی‌ام هم نیست. اگر هم نخواهم بپذیرم باید به بیکاری تن دهم.
این جوان بیان می‌کند: به هر حال خرج دارم. همیشه که نمی‌توانم از پدرم پول تو جیبی بگیرم. در حال حاضر موفق به پیدا کردن کاری که آینده مطلوب داشته باشد نشده‌ام. لیسانس و فوق لیسانس در جامعه ما بیکارند چه برسد به من.
حتی مدارک دانشگاهی هم
جوابگوی بازار کار نیست
 خانم احمدی دانشجوی سال سوم رشته مدیریت دولتی است. وقتی از او درباره شغل می‌پرسم بی‌اختیار می‌گوید: دست روی دلم نگذارید. با پارتی و بدون پارتی هر چقدر می‌گردم کار پیدا نمی‌کنم.
 وی ادامه می‌دهد: بیکاری این‌ روزها به موضوع عادی تبدیل شده است. در خانواده ام مشاهده می‌کنم که جوانی با مدرک دانشگاهی در سال 50 اکنون معلم و کارمند بانک هستند اما اکنون جوانان با مدرک دانشگاهی جایگاهی در اجتماع ندارند.
 احمدی می‌گوید: بچه که بودیم خانواده‌ها بیان می‌کردند اگر درس بخوانی بیکار نمی‌مانی، اما در حال حاضر روزگار برعکس شده است. انگار باید درس بخوانیم تا آینده بیکار شویم.
بازار کار
بازار پارتی بازی است
سعید جوان دیگری است که 33سال دارد و با یک پراید شخصی در حال مسافربری است.  زمانی که از او علت این شغل را می‌پرسم می‌گوید: برای فرار از بیکاری مسافربر شدم. در آزمون استخدامی چندین شرکت ثبت نام کردم، اما قبول نشدم. اعتماد جوانان به این آزمون‌های استخدامی کم شده است و معتقد هستند آزمون‌های نهادهای مختلف صوری است.
وی خود را فارغ‌التحصیل حسابداری معرفی می‌کند و بیان می‌کند: زمانی که انتخاب رشته می‌کردم همه می‌گفتند بازار کار نیازمند حسابدار است اما در حال حاضر می‌گویند بازار از حسابدار اشباع شده است. اگر بازار کار نیاز به حسابدار ندارد، چرا در دانشگاه این رشته را حذف نمی‌کنند؟!
سعید می‌گوید: وقتی قرار بود انتخاب رشته کنم، همه از بازار کار خوب حسابداری حرف می‌زدند. این‌که به‌راحتی می‌توان از این رشته پول درآورد و در جاهای معتبر استخدام شد. برای همین ترجیح دادم بین ادبیات که جزو علایقم بود و حسابداری، دومی را انتخاب کنم چراکه فکر می‌کردم آینده، اهمیت بیشتری دارد. اما حالا بعد از فارغ‌التحصیلی همه‌چیز متفاوت است. حتی در این رشته هم به‌راحتی کار مناسب پیدا نمی‌شود. اگر سربازی نرفته باشیم که در هیچ شرکت معتبری جا نداریم.
وی افزود: البته بعضی از دوستان من هم که سربازی رفتند و برگشتند باز هم چیز بیشتری به دست نیاوردند چون کسی به دانشگاه آزاد بهایی نمی‌دهد. البته همه اینها در حالتی است که بخواهی بدون پارتی وارد بازار کار شوی وگرنه دوست و آشنای معتبر می‌تواند بدون کارت پایان‌خدمت و بدون توجه به مدرک دانشگاهی برایت کار پیدا کند.
اگر همسرم شاغل نبود
برای زندگی لنگ بودیم
مرتضی جوان دیگری است که بیان می‌کند با داشتن کارت پایان خدمت و مدرک دانشگاهی مشکل شغل دارد. وی می‌گوید: چندین مهارت را فرا گرفته‌ام. اما هر کجا مراجعه می‌ کنم بیان می‌کنند که فعلاً نیاز به نیروی کار نداریم. به تازگی به واسطه زبان انگلیسی که بلد بودم مشغول کار شدم، اما درآمد آنچنانی ندارد و ترجیح دادم تدریس را ادامه ندهم و اکنون به صورت بازاریاب برای یک شرکت مواد خوراکی مشغول کار شده‌ام.
 وی ادامه می‌دهد: زحمت بسیاری دارد اما از بیکاری بهتر است. متاهل هستم و یک فرزند دارم. اگر همسرم شاغل نباشد جوابگوی کرایه خانه هم نیستیم. هنگامی که متاهل شدم در یک واحد تولیدی جوشکاری در جاده کرج کار می‌کردم اما پس از مدتی میزان حقوق و درآمد ما بسیار کم شد تا جایی که معوق حقوق بسیاری داشتیم. ترجیح دادم دیگر به آنجا نروم. در حال حاضر از اینکه از کار قبلی‌ام بیرون آمدم ناراحت نیستم چرا که همکارانم می‌گویند معوق حقوق بسیاری دارند.
با درآمد اندک مشغول کارم
رضا هم ٢٤ ساله است و فارغ‌التحصیل رشته مهندسی عمران از دانشگاه پیام نور. از دوران دانشجویی در یک مغازه مشغول به کار بوده و کارش را هم چنان ادامه می‌دهد اما با حقوق کم و بدون بیمه که تنها برای دوران دانشجویی مناسب بوده. درحال حاضر هم سرمایه چندانی برای باز کردن یک بوتیک شخصی را ندارد. از وضع موجود ناراضی است و می‌گوید مدرکش را فقط برای راضی نگه داشتن پدر و مادرش گرفته وگرنه می‌داند که مدرک عمران پیام نور جایی خریدار ندارد.
او علاوه بر اینکه برای داشتن یک شغل مناسب درمانده است، احساس رضایت درونی از زندگی را هم ندارد، می‌گوید تمام دوران دانشجویی که خیلی‌ها به خوشگذرانی گذراندند برای من با کار بیهوده گذشت.
فارغ التحصیلانی که راننده آژانس هستند
پسرجوان دیگری که روزنامه به دست بود درباره وضعیت بیکاری می‌گوید: فارغ التحصیل کشاورزی هستم. هیچ جایی برای فعالیت پیدا نکرده‌ام. شهرداری‌ها جذب نیروی فارغ‌التحصیل کشاورزی دارند اما  از آنجا که بیکاری در کشور غوغا می‌کند اکثر گزینه‌ها برای شغل به وسیله پارتی بازی است. از آنجایی که من پارتی نداشته‌ام تا کنون بیکار مانده‌ام.
این جوان جویای کار ادامه می‌دهد: مرکز آمار نرخ بیکاری را 2 میلیون نفر اعلام می‌کند. اما اگر نگاهی به اطراف بیندازیم خواهیم دید آمار بیشتر از این تعداد است. مسئولین صحبت از وام‌های اشتغال‌زایی می‌کنند. اما به چه کسی پرداخت می‌شود خدا می‌داند. زمانی که برای دریافت تسهیلات به بانک‌ها مراجعه می‌کنیم این‌قدر طول و تفسیر بیان می‌کنند که از دریافت وام منصرف می‌شویم. اکثر فارغ التحصیلان کشاورزی در حال حاضر مسافرکش هستند.
این افراد تنها چند نفر از کارجویانی هستند که از این شرکت به آن شرکت به دنبال کار هستند و آگهی‌های استخدام را روزانه زیر و رو می‌کنند و دست به دامان دوست و آشنا می‌شوند.
 اما به راستی با این صف طویل بیکاری آیا کسی به آینده  نوزادانی که این روزها متولد می‌شوند فکر می‌کند؟ برنامه‌ریزی برای جمعیت میلیونی بیکار چه زمانی صورت می‌گیرد. به راستی چه کسی مشکلات این جوانان را حل خواهد کرد؟
*منبع: Tasnimnews.com