تنور داغیکه زود سرد شد!(یادداشت روز)
اسفند ماه سال قبل، و اندک زمانی پس از انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، جریان اصلاحطلب و اعتدالگرا، بر طبل پیروزی میکوبید و هل من مبارز میطلبید! به هر رسانهای که سر میزدی، انواع و الوان تحلیلها و نمودارها بود که میکوشید پیروزی قاطع اصلاحطلبان را در ذهن و چشم مخاطب فرو کند و جای هیچ تردید نگذارد که جناح مقابل، انتخابات را باخته است!
کیهان در همان ایام، با بررسی پایگاه رای تکتک کاندیداهای راهیافته به مجلس، نموداری ترسیم و سهم هریک از بازیگران اصلی آن عرصه را معلوم کرد. نموداری که فردای همان روز، به سنت مألوف و مسبوق حامیان دولت، دستمایه طنز و تمسخر قرار گرفت و اینگونه ادعا شد که کیهان حقیقت را کتمان میکند!
اما فرمودهاند صبر حقایق را آشکار میکند و چه نیکو هم فرمودهاند!
زمان زیادی لازم نبود تا حقیقت آن انتخابات هم آشکار شود. بزنگاههای مهم و تعیینکنندهای همچون انتخاب رئیس مجلس، انتخاب روسای فراکسیونها، انتخاب اعضای جدید حقوقدانان شورای نگهبان و ... آوردگاههایی بود که عملا به وزنکشی جریانهای حاضر در مجلس منجر شد و کمکم کار به انتقاد در روزنامههای زنجیرهای و سرخوردگی شدید و البته قابل پیشبینی هواداران لیست امید منجر شد.
اما چرا چنین اتفاقی افتاد و چه شد که زبان رجزخوانان دیروز کوتاه شد و در سربالایی سیاست، به یکدیگر پرداختند!؟ اصلا این موضوع چه اهمیتی دارد و چرا حالا و با گذشت چند ماه، آن صحیفه را بار دیگر میگشاییم!؟ لطفا همراه باشید:
1- چرایی اهمیت موضوع، به دلیل اهمیت احتمالی جریان اصلاحات یا پرداختن به آن جریان نیست. آن جریان و همه جریانات دیگر سیاسی، بدون پیروی از اصولی روشن، دیر یا زود به همین سرنوشت دچار میشوند و اهمیت موضوع دقیقا همین نکته است. نکته این است که هرگاه حامیان یک جریان سیاسی، بدون علم و اطلاع دقیق از اهداف پیدا و پنهان لیدرها و بانیان یک منظومه فکری و صرفا به دلیل هیجانات مقطعی و اوجگیرنده فصلی یا تنها به دلیل مخالفت با یک جریان دیگر سیاسی، دست به انتخاب و تصمیمگیری بزنند، دیر یا زود چنین اتفاقی خواهد افتاد و سرخوردگی، پشیمانی، انشقاق و چند دستگی، سادهترین دستاورد آنان میشود.
2- اغلب جریانات ناسالم، میدانند که اگر مردم از ماهیت درونی آنها باخبر شوند، کمترین اقبالی به آنان نخواهند کرد، بلکه با قاطعیت و صلابتی مثالزدنی، طومار آنها را درهم خواهند پیچید. از این رو، همیشه اینگونه بوده که این جریانات، پشت شعارها و نقابهای زیبا و فریبنده پنهان شده و ادای دیگران را درآوردهاند. اما همینها، به محض حصول پیروزی، نقاب از رخ میافکنند و با مردم آن میکنند که در باطن ذاتشان است. این صورتکهای زیبا در هر مقطع و فصلی، متناسب با خواست عمومی جامعه تغییر میکند اما کارکرد همه آنها در فریب مردم یکسان است و هرچه عمق مردم و میزان بصیرت و شناخت آنها کمتر باشد، احتمال فریب بیشتر و بالتبع، پشیمانی زودهنگامتر خواهد بود. مثلا عدالت، گمشده همیشه مردمان عالم است و تمسک به این شعار، خیلیها را بر مسند نشانده است. توجه به علم و تخصص، پاکدستی، رسیدگی به حال ضعفا و محرومین، بهبود اوضاع اقتصادی و شکوفایی آن و ... همگی امیدها و آرزوهای ارزشمندی هستند که به فراخور ایام، دستمایه موجسوارانی حرفهای شده و میشود.
3- کشف حقیقت موجسواران از آنان که این واژگان مقدس را براساس باور قلبی، با مردم در میان میگذارند، امری سهل و ممتنع است! و در مقطعی کوتاه- به کوتاهی ایام انتخابات- دشواری آن بیشتر میشود. با این همه، برخی ملاکها به سادگی و روشنی، دست مدعیان را رو میکند. مهمترین نکته گرهگشا در این باب، نه مقایسه دو جریان رقیب، بلکه مقایسه هر مدعی با عملکرد و سوابق و زندگی سیاسی و خصوصی خودش است. باید دید آنکه شعار عدالت میدهد، آنکه شعار گردش چرخ زندگی مردم و حمایت از تولید ملی میدهد، آنکه شعار حمایت از محرومین میدهد، آنکه شعار پاکدستی و مبارزه با فساد میدهد، بیش از شعار هم چیزی برای گفتن دارد یا نه!؟ اگر شعار عدالت است، چه سندی بر اثبات این ادعا میتوان یافت!؟ اگر بحث اقتصاد و تولید ملی است، آیا واقعا اینگونه شده یا صنایع کشور را یکی بعد از دیگری به تعطیلی و نابودی کشیدهاند!؟ اگر شعار پاکدستی داده میشود، از طراران و اشرار، به چه میزان در بین آنها حضور دارند و چه نسبتی با بزرگان آنها دارند و ....
4- یک راه دیگر برای کشف حقیقت مدعیان، مقایسه خلوت و جلوت آنان است. امام راحل(ره) و امام حاضر، همیشه و در همه حال، مردم را محرم همه رازهای خود میدانستند و هیچگاه و در هیچ حادثه مهمی، نگفتند مردم نامحرمند و نباید چیزی به آنان گفت، ایشان هرگز در عیان چیزی به مردم نگفتند که در نهان، راهی جز آن بپیمایند. این را باید مقایسه کرد با مدعیانی که مردم را در همه چیز نامحرم میدانند. اگر قراردادی در کار است، برای مردم محرمانه است! اگر در دل سودای رابطه و نرد عشق باختن با دشمنان ملت دارند و در خفا و پنهان آن آرزو را دنبال میکنند، در عیان رگ گردن برآمده، به آنان میتازند! این مصادیق، در گذشته و حال آشنا نیست!؟
5- آنچه گفته شد، دلایلی گذرا در باب اهمیت این موضوع بود. حال باید به پرسش نخستین برگردیم؛ چرا برای جریان مدعی اعتدال و اصلاحات چنین اتفاقی افتاد!؟ واقعیت این است که کوتاهزمانی پس از انتخابات، حوادثی پی در پی رخ داد که خیلی زودتر از آنچه توقع میرفت، تمامی پردهها را کنار زد! تا آنجا که مراکز نظرسنجی داخلی و خارجی، آثار آن حوادث را چونان سونامی بر پیکر اعتبار آن جریان دانسته و قائل به کاهش شدید محبوبیت و مقبولیت آنان شدند. بهعنوان نمونه، فیشهای حقوقی نجومی، دست دولتمردانی را رو کرد که مدعی بودند گذشتگان غارتها کردهاند و خودشان پاکدستند! کار چنان بالا گرفت که اکنون، آنها انتشار فیشهای بیست، سی میلیونی خود را، گواهی بر سادهزیستی میدانند و نمیدانند در جامعهای با این میزان بیکار، این میزان مستاجر در جامعهای با حداقل حقوق هشتصد و اندی هزار تومان، فیش حقوقی بیست، سی میلیونی، داغی بر دل فقرا و تیشهای به ریشه مدعیان مردمی بودن است! طرفه آنکه این جریان، با این قبیل شعارها، لیست امید را بست و به مجلس راهی کرد و دیدیم که خیلی زود، هوادارانش را ناامید کرد!
6- دیگر دلیل برای رویگردانی مردم، کارنامه تقریبا خالی و بیمحتوای دولتی بود که با هزاران وعده رنگین به روی کار آمده بود! این کارنامه آنقدر خالی هست که کوچکترین عملی در آن، باید هزار بار بزرگنمایی شود تا اندکی به چشم بیاید! اگر وزیری در ایام هفته دولت، به افتتاح «اتاق شیردهی کودک» در یک فرودگاه میپردازد، معلوم است چه کارنامهای دارد! و اگر دیگری به مراسم افتتاح چند مرکز درمانی میشتابد، طبیعی است که برای بزرگ دیده شدن، دستاورد همه سالهای پرشکوه پس از انقلاب را انکار کند و در کلامی توهینآمیز بگوید: «پیش از ما مردم کف زمین زایمان میکردند»! این قبیل سخنان و رفتارها، روز به روز اقبال مردم را کم و کمتر میکند و لابد به همین خاطر، سرگرم کردن مردم به امور فرعی همچون کنسرت، در دستور کار دولت قرار میگیرد!
این نکته را هم نباید از نظر دور داشت، مدعیان زیرکی و سیاست
- غیر الهی- در موارد بسیاری از دوقطبیسازی در جامعه حداکثر بهرهبرداری را میکنند. دوقطبیهایی که گاه، هر دو قطب آن در پشت پرده یکی است و شاید بسیاری از مردم خبر نداشته باشند! در چنین فضایی، اینگونه وانمود میشود که شما چارهای ندارید جز انتخاب این یا آن! حال آنکه نه تکلیف شرعی و نه تکلیف عقلی ما، چنین نیست و میتوان راههای دیگری را پیمود. دوقطبیسازان میکوشند مردم را متقاعد کنند که باید از ترس آن جریان نامطلوب به دیگری که آن نیز نشان داده است قابل اعتماد نیست پناه برد! حال آنکه خداوند هیچگاه مومنین را بیپناه و ناگزیر بین دو «بد» رها نمیکند.
حسین شمسیان