kayhan.ir

کد خبر: ۸۰۹۰۳
تاریخ انتشار : ۰۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۶
واکاوی تاریخ سینمای ایران

طرح «سازمان پرورش افکار» رضاخان برای هجوم به ارزش‌ها


 
    سعید مستغاثی
    بعد از کودتا و سرکوب شدید آزادیخواهان و بگیر و ببندها، در جامع سینمایی گویا چیزی تغییر نکرده و عوض نشده بود، عکس تمام قد «سیلوانا منگانو» روی جلد مجله نقش بست تا به قول اسماعیلی تمام 6000 تا مجله چاپ شده به فروش برسد! و باز هم همان نویسندگان مجلات قبلی بودند؛ پرویز نوری ، پرویز دوایی و ...
«ستاره سینما»عمر طولانی پیدا کرد و تقریبا تا آخرین روزهای حکومت شاه در ایران انتشارش ادامه داشت و در تمام دورانی که ملت ایران تحت استبداد پهلوی و استعمار آمریکا و اعوان و انصارش غارت شده و حرث و نسلش به نابودی کشیده می‌شد (یعنی همه ایام تلخ و سیاه حاکمیت ساواک و سرکوب ازادیخواهان، 15 خرداد 1342 و قتل عام مردم، 4 آبان 1343 و فروش سرزمین ایران از طریق قانون خفت بار کاپیتولاسیون، تبعید امام و دربند کردن یاران ایشان، چپاول ثروت‌های مادی و معنوی ملت ایران و ... و کشتار مردم در سالهای پایانی رژیم شاه)، همان ساز خود را می‌زد و سعی داشت مخاطبان خود را به دور از آنچه بر سر کشور و مردم می‌آورند، به بازی فیلم‌ها و هنرپیشگان غربی سرگرم سازد. از همین روی، سردبیران متعددی را به خود دید؛ از روبرت اکهارت گرفته تا پرویز نوری و سیامک پورزند و نویسندگانی مثل خسرو پرویزی و جهانگیر افشاری و ...که وجه مشترکشان وابستگی به محافل خارجی و تولید فیلمفارسی و حمایت از آن بود.
اما در این رویکرد هم نوعی تناقض بین گفتار و عمل دست اندرکاران مجله «ستاره سینما» وجود داشت. آنها در حالی که در مقالات و سرمقالات خود شعار حمایت از سینمای هنری را داده بودند اما از طرف دیگر، روی جلد و صفحات داخلی خود را به چاپ تصاویر رنگی و بزرگ و کوچک هنرپیشگان تجاری خارجی و یا بازیگران فیلمفارسی اختصاص می‌دادند! و در صفحات دیگر، به معرفی همان فیلم‌ها و بازیگران می‌پرداختند!
بنابراین می‌توان گفت تاسیس و انتشار مجلات و نشریات سینمایی در شرایط اختناق و استبداد و دیکتاتوری، خود نوع پنهانی از برقراری سانسور بود که از آن سانسور رایج و معمول بسیار خطرناکتر می‌نمایاند.
سازمان پرورش افکار و پرورش سینمای رضاخانی
در دی ماه سال 1317 در ادامه سیاست‌های دیکته شده به رضا خان برای یکسان سازی افکار مردم در جهت تفکرات استعماری و ضداسلامی‌موسسه‌ای به نام «سازمان پرورش افکار» توسط فراماسون‌هایی همچون احمد متین‌دفتری و احمد دهقان و با همکاری سینماگرانی مانند عبدالحسین سپنتا تاسیس شد. مأموريت ويژه «سازمان پرورش افکار»، تبليغ القاء آرمانهاي ایدئولوژیک و سياسي رژيم پهلوي (باستان گرایی، غرب زدگی، اسلام زدایی) و در تعقيب آن شاهدوستي و حمايت‌هاي همه‏جانبه توده‏اي از دولت بود.
دکتر عیسی صدیق رئیس اداره انتشارات و تبلیغات رضا خانی که در کابینه‌های محمد علی فروغی (در دوران اشغال ایران توسط متفقین)، قوام‌السلطنه و شریف امامی‌هم وزیر به اصطلاح فرهنگ بود، در کتاب «تاریخ فرهنگ ایران» درباره این سازمان می‌نویسد:
«... برای تربیت اخلاقی مردم در سال 1317 سازمان پرورش افکار ایجاد شد تا از راه سخنرانی و نشریه و موسیقی و رادیو و نمایش ، حس غرور ملی و میهن پرستی را تقویت کند. سازمان مذکور در همان سال، هنرستان هنرپیشگی را تاسیس کرد ۱ و به این ترتیب سی سال پس از تعطیل تکیه دولت، از نو به تربیت مردم به وسیله نمایش اقدام رسمی‌به عمل آمد...»
اینکه تکیه دولت یعنی مکان برگزاری تعزیه‌ها و مراسم عزاداری و ترویج فرهنگ عاشورا به عنوان انسان سازترین فرهنگ تاریخ بشریت تعطیل گردد و به جای آن مکانی توسط فراماسون‌ها برای مسخ فرهنگ یک ملت راه‌اندازی شود و آن را تربیت مردم نیز بنامند از آن تراژدی‌های تاریخ به نظر می‌رسد، شاید غم انگیز تر از اینکه مهتر اسب‌های یک سفارت خارجی که لقب پالانی را یدک می‌کشید، پادشاه مملکت شد!!
صدیق در نخستین سخنرانی خود در همین «سازمان پرورش افکار» می‌گوید:
«... اراده اعليحضرت همايون شاهنشاه، مردم را وادار کرد کاري که در اروپا از قرن شانزدهم تا قرن بيستم در طي 400 سال انجام شده در ظرف هيجده سال انجام دهند...»!
عيسي صديق از شاگردان ادوارد براون مستشرق و فراماسون انگليسي بود که معاونت او را در دانشگاه کمبريج به سال 1916میلادی بر عهده داشت و با ديگر شاگردان براون از قبيل نيکلسن و پرفسور آربري و پرفسور چارلز استوري خاورشناس که از شاگردان و جانشينان براون بودند مرتبط بود. براون تأثير زيادي بر فکر او داشت همان‏گونه که بر انديشه سياسي تقي‏زاده وانديشه ادبي محمد قزويني بسيار اثر گذاشت.
عيسي صديق در سال 1316هجری شمسی کتابي زير عنوان «تاريخ مختصر تعليم و تربيت» منتشر ساخت. اين کتاب در بردارنده تقريرات کلاسي او در درس «تاريخ تربيت» از سال 1311 هجری شمسی بود که تصدي دانشسراي عالي را به عهده داشت. رئوس مطالب کتاب فوق حکايت از آن دارد که وي کاملاً از مناسبات سياسي، فرهنگي و اقتصادي، اجتماعي غرب جديد آگاهي داشت.اين کتاب در سال 1347هجری شمسی با اصلاحات بسيار با عنوان «تاريخ فرهنگ اروپا» به چاپ رسيد. صدیق علاوه بر مباشرت در بنيادگذاري سازمان پرورش افکار و ارائه راهبرد به آن، در بسياري از برنامه‌های فرهنگي دوره رضاخانی مؤثر بود. وی قبلاً دانشکده ادبيات را با برنامه درسي ادبيات و زبانهاي قبل از اسلام (مطابق خط‏مشي ایدئولوژی باستان گرایانه نظام وقت) راه‏اندازي و در شهريور 1313 هجری شمسی به تصويب شوراي عالي فرهنگ رساند. او دستيار علي‏اصغر حکمت (فراماسون) وزير معارف در زمان تأسيس دانشگاه تهران بود. عيسي صديق نقطه‏نظرات خود را در باب بسياري از برنامه‏هاي صورت گرفته در دوره مورد نظر از قبيل بي‏حجابي و اختلاط دختر و پسر در جلد دوم «يادگار عمر» آورده است.
احمد متين‏دفتري۲ که «سازمان پرورش افکار» با پيگيري او به وجود آمد، در اولين جلسه سخنراني در آن سازمان در 12 بهمن 1317 گفت:
 «...دولت‌هاي امروز يعني يک دولت بيدار وهوشيار نمي‏تواند نسبت به فرهنگ عمومي جامعه خودش بي علاقه و بي نظر باشد. در فرهنگ و افکار يک جامعه، يک قواي مضر و يک قواي سودمند هست. دولت مکلف است که بر عليه آن قواي مضر مبارزه کند و قواي سودمند را تقويت کند تا در نتيجه اين مراقبت، يک وجدان ملي و يک اراده قوي ملي و يک پرورش معنوي در جامعه به وجود بيايد. خلاصه، دولتها مکلف هستند امروز در دنيا مراقب باشند که تمام عواملي که موجب اختلال مي‏شود در يک جامعه، آن عوامل را براندازند و تمام عواملي که موجب وحدت فکري است تشويق کنند و تقويت کنند. در يک جامعه کافي نيست که فقط اصلاحات اجرا شود؛ از نظر وظيفه دولت، اجراي اصلاحات تنها کافي نيست بلکه بايستي به مردم، به جامعه، يک تعليماتي، يک افکاري داده شود که معني اصلاحات را بفهمند، با اصلاحات آشنا شوند... وظيفه دولت‌ها در فرهنگ عمومي اين است که سعي کنند قواي معنوي ملت، قوايي که در يک ملت هستد با هم کمک کنند...روي اين افکار بوده... که اين سازمان پرورش افکار به وجود بيايد. رل مهم سازمان پرورش افکار اين است: مبارزه معنوي براي تقويت روح ملت...»
از سخنان فوق کاملا روشن است که رژیم رضاخان به دستور اربابان خارجی خود و با بهره گیری از نظریه‌های تئوریسین‌های آنان همچون ادوارد براون (فراماسونی که امثال عیسی صدیق از شاگردانش بودند) توسط فراماسونهای داخلی مانند احمد متین دفتری طرحی را در سازمان پرورش افکار به مرحله اجرا درآورد که طی آن، با القاء تفکرات غربی و ماسونی (به اصطلاح اصلاح طلبانه) با زدودن اعتقادات و اندیشه‌های دینی و تحت تاثیر قرار دادن هویت اصیل ایرانی، جامعه را برای پذیرش ارزش‌ها و باورها و فرهنگ به اصطلاح متجددانه غربی آماده سازند. یعنی یکی از مهمترین موضوعاتی که رژیم رضاخانی ماموریت انجام آن را داشت. نگاهی به آنچه اردشیر جی ریپورتر۳ در طی دو سال 1297 تا 1299 (سال کودتای سیاه) به رضا میرپنج پالانی آموزش داد و او را از مهتری سفارتخانه هلند به مقام پادشاهی رسانید، نشان می‌دهد در واقع آنچه در سازمان پرورش افکار مدنظر قرار داشت ، همان مسائلی بود که اردشیر جی در طی آن سالها برای پادشاهی به رضا میرپنج سواد کوهی یاد داد.
برخي از عناوين درسي آموزشگاه پرورش افکار (از مؤسسات اقماري «سازمان پرورش افکار» که وظيفه‏اش آموزش و تربيت نيروي مورد نياز سازمان بود)، بجز دروس عمومي از قبيل «آيين سخنوري»، عبارت بودند از:
«... پرورش افکار به وسيله تاريخ، شرح بزرگ‏ترين آثار ملي، مبارزه با خرافات و عقايد سخيف، خدمات ايران به عالم تمدن، اوضاع ايران مقارن سوم اسفند 1299 هجری شمسی، پيشرفت ايران در عصر پهلوي، مليت و وحدت ملي، وظيفه و آرزوي ملي...»
اساتید و پرورش یافتگان سازمان پرورش افکار، بعدا در صحنه فرهنگ و هنر و سینمای شاهنشاهی، نقش‌های تاثیر گذاری ایفا کردند که قطعا از نوع آموزش آنها در این سازمان و آموزشگاه وابسته به آن حاصل شده بود.
فی المثل علی دریابیگی از اولین اساتید این سازمان بود که نخستین فیلم دوره دوم تاریخ سینمای ایران به نام «طوفان زندگی» را با همکاری اسماعیل کوشان و سرمایه گروهی از روتارین‌ها (روسای کلوپ‌های روتاری تشکیلات فراماسونری مانند اسفندیار یگانگی و طاهر ضیایی) در «میترا فیلم»، کارگردانی کرد. فیلمی‌که درباره عشق و عاشقی نامتعارف دو نفر در جریان یک کنسرت موسیقی بود. ماجرایی که در جامعه دینی ایران، کاملا غیر معمول و ساختار شکنانه و قبح شکن بود و سبک زندگی بی بندو بارانه غربی را در مقابل اخلاق و رفتار اسلامی‌مطرح می‌ساخت.
یکی دیگر از محصولات سازمان پرورش افکار، نصرت کریمی‌بود که در دوران نضج فیلمفارسی، برخی از مستهجن ترین و موهن ترین فیلم‌های فارسی مانند «محلل»، «تختخواب سه نفره» و «حکیم باشی» را جلوی دوربین برد که در آن زمان علمای آگاهی همچون استاد مطهری را نیز به واکنش واداشت. از دیگر فارغ التحصیلان هنرستان هنرپیشگی می‌توان به مجید محسنی۴، حمید قنبری۵، محمد علی زرندی۶و عزت الله وثوق۷ اشاره کرد.
بنا به گفته عنایت الله فمین۸، سازمان پرورش افکار برای راه اندازی بخش فیلمبرداری خود وی را به همکاری دعوت کرد. این دعوت پس از موفقیت فمین در فیلمبرداری فیلم «فستیوال رقص» و نمایش آن در پاریس صورت گرفت. فمین اظهار داشته دعوت وی که به دستور مستقیم شخص رضاخان بوده در سال 1318 صورت گرفته است و قرار بوده یک استودیوی فیلمبرداری برای «سازمان پرورش افکار» تاسیس کند که به قضیه جنگ دوم جهانی و اشغال ایران توسط متفقین برخورد می‌کند.