زیورهای چهارگانه ابزار فریب انسان
ما در بخشهاي انديشه به وهم و خيال نيازمنديم و به متخيّله كه مرزش كاملاً از خيال و وهم جداست نيازمنديم تا بحثهاي علمي ما سامان بپذيرد. در بخشهاي انگيزه به شهوت و غضب نيازمنديم، به همه اينها محتاجيم، اينها ابزار خوبياند. اگر نيروي غضبي نبود كسي از كشورش دفاع نميكرد، از بدن دفاع نميكرد، اين از بهترين نيروهاي الهي است؛ اما در همين جمع، اگر رهبري درون را وهم به عهده بگيرد يا خيال به عهده بگيرد نميگذارد انسان از سكّوي وهم و خيال پرش كند، به مرحله عقل برسد، در همين سكّوي خيال ميماند و به تعبير قرآن كريم ميشود «مختال»،[1] «مختال» كه اسم مفعول يا فاعل باب «افتعال» است يعني انسانِ خيالباف و خيالزده. «تخيّل» كه باب «تفعّل» است در قرآن به كار نرفت اما «اختيال»، «مختال» كه باب «افتعال» است در قرآن به كار رفت. فرمود انسان خيالباف و خيالزده كه در حدّ خيال زندگي ميكند محبوب خدا نيست، انسان بايد در حدّ تفكّر، تعقّل و مانند آن بينديشد، خدا عاقل را دوست دارد نه مختال را. انسان خيالباف و خيالزده، سقف انديشه او خيال است، چون سقف انديشه او خيال است از نيروي واهمه كه معاني جزئيه را نه كلي، ادراك ميكند كمك ميگيرد يك سلسله طرحهاي علمي به او پيشنهاد ميدهد و نفس «مسوّله» در اين اثنا اين را تزيين ميكند .
ضرورت مراقبت از وسوسههای نفس مسوله
نفس «مسوّله» كه معادل بيرون ندارد، در درون ماست، اين كارش «تسويل» است؛ «تسويل» اين است كه اين نيرو چون در درون انسان هست ميفهمد اين شخص به چه چيزي علاقهمند است، يك؛ ابزار و ادوات علاقهشناسي را دارد، دو؛ آنچه مورد علاقه اوست آن را تهيّه ميكند، سه؛ رذايل و گناهان را پشت اين پنهان ميكند، چهار؛ تابلوي زرّيني به او نشان ميدهد، پنج؛ كه روي آن زرورقي است كه خواسته اوست، شش؛ پشتش سموم مهلك است، هفت؛ اين كار نفس «مسوّله» است. انسان كه بايد مراقب باشد، اخلاقي باشد، متفكّر باشد، دروننگر باشد، بايد ببيند اين هفت كار را اين نفس «مسوّله» كرده است يا نه؟ برادركُشي يا چاهاندازي برادر به وسيله نفس «مسوّله» صورت ميگيرد. وجود مبارك يعقوب(ع) به برادران يوسف كه او را به چاه انداختند فرمود: (بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً[2] اين نفس مسوّله، شما را به اين راه انداخت. شما به بهانه اينكه به من خدمت كنيد به بهانه اينكه به يوسف خدمت كنيد، به بهانه اينكه مشكلي از او و ما حل كنيد او را به چاه انداختيد؛ يعني اين بهانه را به عنوان يك زرورق زرّين روي اين تابلو گذاشتيد، پشتش آن چاهانداختن را قرار داديد. اين «تسويل» را نفس انجام داد يعني زشت را زيبا انجام داد و شما زيبا ديديد (وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ)[3].سامري كه بساط توحيد را - معاذ الله - طرد كرد و گوسالهپرستي را بهتر از خداپرستي دانست، اين در اثر «تسويل» نفس بود كه سامري گفت: (سَوَّلَتْ لي نَفْسي)[4] من گرفتار نفس «مسوّله» شدم، جاهطلبي و مقامخواهي مرا وادار كرد كه توحيد را طرد كنم وگوسالهپرستي را رايج كنم و وجود مبارك موساي كليم هم فرمود: (لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً)[5] و ما اين گوساله را به دريا ميريزيم.
ابزارهای فریب انسان
اين «تسويل» در درون همه ما هست (سَوَّلَتْ لي نَفْسي) هست. در ادعيه، در مناجات ما به خدا، از كار تسويل پناه ميبريم، وقتي تسويل شد؛ يعني زشت را به ما زيبا نشان دادند، زيبا را به ما زشت نشان دادند و ابزار چهارگانه زيورآلات را هم در اختيار داشتند ما فريب ميخوريم. در اوايل سوره مباركه «آلعمران» آمده (زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ)[6] اين چهار بخش را خداي سبحان فرمود ابزار كار است، نفس «مسوّله» از اين چهار بخش كمك ميگيرد و ما بيش از چهار بخش در عالَم مُلك نداريم. اين زيورهاي چهارگانه در اين آيه جمع شده است (زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ)؛ (وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ)؛ (وَ الْأَنْعامِ) ؛ (وَ الْحَرْثِ)؛ ما غير از اين چهارتا بيشتر نداريم اين چهارتا ابزار زينت و فريب انسان است كه به وسيله اينها انسان فريب ميخورد. نفس «مسوّله» از اين ابزار كمك ميگيرد، اينها را به چشم انسان زينت نشان ميدهد در برابر زيور ملكوتي ما كه در سوره «حجرات» فرمود: (حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ)[7] خدا محبوبي به نام ايمان به شما داد و اين زيور جان شماست، با شما در همه نشئات هست، اين زيور را بشناسيد و جانتان را با اين زينت مزيّن كنيد. نفس «مسوّله» آن زيورهاي اصلي را طرد ميكند، اين زيورهاي بيروني را زيبا نشان ميدهد، وقتي «تسويل» كرد، ما به دام او افتاديم از آن به بعد به مرحله بالاتر ميرسد ميشود «امّار بالسوء»، خدا به ما امّار بالحُسن داد وامّار بالحق داد، امّاربالصدق و الخير و الحسن و الحمد داد؛ الان ما به دام امّار بالسوء، امّار بالكذب و الشرّ و القبيح و الذم افتاديم اما ميتوانيم كاري بكنيم كه امّار بالسوء را عزل كنيم امّار بالحُسن و حق را نصب كنيم و امير به وسيله ما انتخاب ميشود. فرمود او امّار بالسوء است اين را عزل كنيد، امّار بالحسن بياوريد و اين با مراقبت و مجاهدت حل ميشود كه (الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا)[8] مسئله مراقبت، مسئله معرفت نفس، مسئله شناخت شئون نفس، جنود عقل و جهل، بيان نوراني امام(ع) در كافي كليني[9] هست، در مجامع ديگر[10] هست كه جنود عقل چندتاست، جنود جهل چندتاست. بايد ببينيم چه كسي در درون ما دارد حق را باطل و باطل را حق جلوه ميدهد. اگر درون ما مثل بيرون ما ظاهر بود آن را ذات اقدس الهي در جواب (وَ يَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ مَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً)[11] نميفرمود. جريان روح، شناختن نفس، شئون علمي نفس، شئون ادراكي نفس، آن نفس «مسوّله» چيست؟ نفس «امّاره بالسوء» چيست؟ نفس «مطمئنّه» چيست؟ نفس «ملهمه» چيست؟ اينها كدام شأن از شئون نفسند؟ جايگاه اينها چيست؟ پيدايش اينها چيست؟ پرورش اينها چيست؟ اينها كار آساني نيست، اين را فرمودند ما به شما داديم. ما اصل تناقض را به خوبي ميفهميم و ساير قضايايي كه به تناقض برميگردد به خوبي ميفهميم، اينها در بخش انديشه است اينها ترازو است. در بخش انگيزه هم اگر ما به نفس امّاره بالسوء، به نفس «مسوّله» آلوده نشويم، حق و باطل را، خير و شرّ را، حُسن و قُبح را، محمود و مذموم را كاملاً ميفهميم؛ آن وقت خاطراتي كه پيش ميآيد، طرحهايي كه خودمان طراحي ميكنيم يا ديگران پيشنهاد ميدهند، اين را با اين ترازو ميسنجيم، اگر مطابق بود ميپذيريم، نبود نميپذيريم. يك فقيه و يك مجتهد كارش آسان است براي اينكه قرآن بيّنالرشد است، در دسترس هست، روايات را بر قرآن عرضه ميكند، اگر مخالف قرآن بود نميپذيرد، مخالف نبود ميپذيرد، همان معنا براي انسان روانشناس كه روانكاوي دارد، در صدد اصلاح نفس است، اگر اين را بر آن ميزان اوّلي الهي بسنجد، كاملاً ميتواند بفهمد چه چيزي حق است، چه چيزي باطل؛ اين راه هست. اينكه فرمودند شما حداقل شبانهروز چند لحظهاي به اين فكر باشيد كه اين ترازو را غبارروبي كنيد، نگذاريد اين ترازو مخفي باشد، مستور باشد، رِيْن و چرك و غبار رويش بنشيند، بگذاريد اين شفاف باشد ؛ آن وقت هر چيزي ديگران گفتند شما بخواهيد بسنجيد، ترازو شفاف است، خودتان طرحي داريد، پيشنهادي به ذهنتان رسيد آن ترازو شفاف است؛ چنين انساني راحت زندگي ميكند و راحت رحلت ميكند نه بيراهه ميرود و نه راه كسي را ميبندد.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (دامت بركاته) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از طلاب و دانشجويان، قم؛ 22/12/92
مرکز اطلاعرسانی اسرا
[1]. نساء، 36؛ لقمان. [2]. يوسف، 18 و 83. [3]. نمل، 24؛ عنکبوت، 38.
[4]. طه، 96. [5]. طه، 97. [6]. آل عمران، 14.
[7]. حجرات، 7. [8]. عنکبوت، 69. [9]. الکافی(ط ـ اسلاميه)، ج 1، ص 20-23. [10]. علل الشرايع، ج 1، ص114 و 115.
[11]. اسراء، 85.
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.
ضرورت مراقبت از وسوسههای نفس مسوله
نفس «مسوّله» كه معادل بيرون ندارد، در درون ماست، اين كارش «تسويل» است؛ «تسويل» اين است كه اين نيرو چون در درون انسان هست ميفهمد اين شخص به چه چيزي علاقهمند است، يك؛ ابزار و ادوات علاقهشناسي را دارد، دو؛ آنچه مورد علاقه اوست آن را تهيّه ميكند، سه؛ رذايل و گناهان را پشت اين پنهان ميكند، چهار؛ تابلوي زرّيني به او نشان ميدهد، پنج؛ كه روي آن زرورقي است كه خواسته اوست، شش؛ پشتش سموم مهلك است، هفت؛ اين كار نفس «مسوّله» است. انسان كه بايد مراقب باشد، اخلاقي باشد، متفكّر باشد، دروننگر باشد، بايد ببيند اين هفت كار را اين نفس «مسوّله» كرده است يا نه؟ برادركُشي يا چاهاندازي برادر به وسيله نفس «مسوّله» صورت ميگيرد. وجود مبارك يعقوب(ع) به برادران يوسف كه او را به چاه انداختند فرمود: (بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً[2] اين نفس مسوّله، شما را به اين راه انداخت. شما به بهانه اينكه به من خدمت كنيد به بهانه اينكه به يوسف خدمت كنيد، به بهانه اينكه مشكلي از او و ما حل كنيد او را به چاه انداختيد؛ يعني اين بهانه را به عنوان يك زرورق زرّين روي اين تابلو گذاشتيد، پشتش آن چاهانداختن را قرار داديد. اين «تسويل» را نفس انجام داد يعني زشت را زيبا انجام داد و شما زيبا ديديد (وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ)[3].سامري كه بساط توحيد را - معاذ الله - طرد كرد و گوسالهپرستي را بهتر از خداپرستي دانست، اين در اثر «تسويل» نفس بود كه سامري گفت: (سَوَّلَتْ لي نَفْسي)[4] من گرفتار نفس «مسوّله» شدم، جاهطلبي و مقامخواهي مرا وادار كرد كه توحيد را طرد كنم وگوسالهپرستي را رايج كنم و وجود مبارك موساي كليم هم فرمود: (لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً)[5] و ما اين گوساله را به دريا ميريزيم.
ابزارهای فریب انسان
اين «تسويل» در درون همه ما هست (سَوَّلَتْ لي نَفْسي) هست. در ادعيه، در مناجات ما به خدا، از كار تسويل پناه ميبريم، وقتي تسويل شد؛ يعني زشت را به ما زيبا نشان دادند، زيبا را به ما زشت نشان دادند و ابزار چهارگانه زيورآلات را هم در اختيار داشتند ما فريب ميخوريم. در اوايل سوره مباركه «آلعمران» آمده (زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ)[6] اين چهار بخش را خداي سبحان فرمود ابزار كار است، نفس «مسوّله» از اين چهار بخش كمك ميگيرد و ما بيش از چهار بخش در عالَم مُلك نداريم. اين زيورهاي چهارگانه در اين آيه جمع شده است (زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ)؛ (وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ)؛ (وَ الْأَنْعامِ) ؛ (وَ الْحَرْثِ)؛ ما غير از اين چهارتا بيشتر نداريم اين چهارتا ابزار زينت و فريب انسان است كه به وسيله اينها انسان فريب ميخورد. نفس «مسوّله» از اين ابزار كمك ميگيرد، اينها را به چشم انسان زينت نشان ميدهد در برابر زيور ملكوتي ما كه در سوره «حجرات» فرمود: (حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في قُلُوبِكُمْ)[7] خدا محبوبي به نام ايمان به شما داد و اين زيور جان شماست، با شما در همه نشئات هست، اين زيور را بشناسيد و جانتان را با اين زينت مزيّن كنيد. نفس «مسوّله» آن زيورهاي اصلي را طرد ميكند، اين زيورهاي بيروني را زيبا نشان ميدهد، وقتي «تسويل» كرد، ما به دام او افتاديم از آن به بعد به مرحله بالاتر ميرسد ميشود «امّار بالسوء»، خدا به ما امّار بالحُسن داد وامّار بالحق داد، امّاربالصدق و الخير و الحسن و الحمد داد؛ الان ما به دام امّار بالسوء، امّار بالكذب و الشرّ و القبيح و الذم افتاديم اما ميتوانيم كاري بكنيم كه امّار بالسوء را عزل كنيم امّار بالحُسن و حق را نصب كنيم و امير به وسيله ما انتخاب ميشود. فرمود او امّار بالسوء است اين را عزل كنيد، امّار بالحسن بياوريد و اين با مراقبت و مجاهدت حل ميشود كه (الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا)[8] مسئله مراقبت، مسئله معرفت نفس، مسئله شناخت شئون نفس، جنود عقل و جهل، بيان نوراني امام(ع) در كافي كليني[9] هست، در مجامع ديگر[10] هست كه جنود عقل چندتاست، جنود جهل چندتاست. بايد ببينيم چه كسي در درون ما دارد حق را باطل و باطل را حق جلوه ميدهد. اگر درون ما مثل بيرون ما ظاهر بود آن را ذات اقدس الهي در جواب (وَ يَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ مَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً)[11] نميفرمود. جريان روح، شناختن نفس، شئون علمي نفس، شئون ادراكي نفس، آن نفس «مسوّله» چيست؟ نفس «امّاره بالسوء» چيست؟ نفس «مطمئنّه» چيست؟ نفس «ملهمه» چيست؟ اينها كدام شأن از شئون نفسند؟ جايگاه اينها چيست؟ پيدايش اينها چيست؟ پرورش اينها چيست؟ اينها كار آساني نيست، اين را فرمودند ما به شما داديم. ما اصل تناقض را به خوبي ميفهميم و ساير قضايايي كه به تناقض برميگردد به خوبي ميفهميم، اينها در بخش انديشه است اينها ترازو است. در بخش انگيزه هم اگر ما به نفس امّاره بالسوء، به نفس «مسوّله» آلوده نشويم، حق و باطل را، خير و شرّ را، حُسن و قُبح را، محمود و مذموم را كاملاً ميفهميم؛ آن وقت خاطراتي كه پيش ميآيد، طرحهايي كه خودمان طراحي ميكنيم يا ديگران پيشنهاد ميدهند، اين را با اين ترازو ميسنجيم، اگر مطابق بود ميپذيريم، نبود نميپذيريم. يك فقيه و يك مجتهد كارش آسان است براي اينكه قرآن بيّنالرشد است، در دسترس هست، روايات را بر قرآن عرضه ميكند، اگر مخالف قرآن بود نميپذيرد، مخالف نبود ميپذيرد، همان معنا براي انسان روانشناس كه روانكاوي دارد، در صدد اصلاح نفس است، اگر اين را بر آن ميزان اوّلي الهي بسنجد، كاملاً ميتواند بفهمد چه چيزي حق است، چه چيزي باطل؛ اين راه هست. اينكه فرمودند شما حداقل شبانهروز چند لحظهاي به اين فكر باشيد كه اين ترازو را غبارروبي كنيد، نگذاريد اين ترازو مخفي باشد، مستور باشد، رِيْن و چرك و غبار رويش بنشيند، بگذاريد اين شفاف باشد ؛ آن وقت هر چيزي ديگران گفتند شما بخواهيد بسنجيد، ترازو شفاف است، خودتان طرحي داريد، پيشنهادي به ذهنتان رسيد آن ترازو شفاف است؛ چنين انساني راحت زندگي ميكند و راحت رحلت ميكند نه بيراهه ميرود و نه راه كسي را ميبندد.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (دامت بركاته) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از طلاب و دانشجويان، قم؛ 22/12/92
مرکز اطلاعرسانی اسرا
[1]. نساء، 36؛ لقمان. [2]. يوسف، 18 و 83. [3]. نمل، 24؛ عنکبوت، 38.
[4]. طه، 96. [5]. طه، 97. [6]. آل عمران، 14.
[7]. حجرات، 7. [8]. عنکبوت، 69. [9]. الکافی(ط ـ اسلاميه)، ج 1، ص 20-23. [10]. علل الشرايع، ج 1، ص114 و 115.
[11]. اسراء، 85.
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.