ترازوی درونی انسان(خوان حکمت)
خداي سبحان ما را با سرمايه خلق كرد، بيسرمايه نيافريد. دستورهاي الهي؛ چه در بخش علم، چه در بخش عمل، هر دو با سرمايه دروني ما همراه است؛ يعني يك سرمايه علمي به ما داد، بعد به ما فرمود با آن سرمايه علمي، علومي را به دست بياوريد. سرمايههاي عملي به ما داد؛ بعد فرمود با آن سرمايههاي عملي، اعمال صالح به دست بياوريد. ما همانطوري كه در حوزه بدن، بخشي از نيروهاي ما متولّي ادراكاند؛ مثل چشم و گوش و بخشي از نيروهاي ما مسئول كاراند؛ مثل دست و پا، ما با چشم و گوش، ادراك ميكنيم، با دست و پا كار ميكنيم تا مشكل ما حل شود؛ در درون ما هم دو مسئول و دو متولّي وجود دارد: يك مسئول و متولّي، عهدهدار بخشهاي انديشه ماست؛ يك مسئول و متولّي، عهدهدار بخشهاي انگيزه ماست، تا هم انديشه و علوم ما تهذيب، تسطيح، پاك و حق شود و هم انگيزه و گرايشهاي ما تهذيب و حق شود.
علم درونی؛ همراه انسان تا قیامت
در سوره مباركه «نحل» فرمود: علوم بيروني كه عاريه است و یک روزي هم از شما گرفته ميشود اينها همزاد با شما نيستند: (وَاللَهُ أخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً)[1] كه اين نكره در سياق نفي مفيد عموم است؛ يعني در زادروزتان از اين علوم حوزوي و دانشگاهي چيزي نميدانستيد حتي نميدانستيد كه آتش، گرم است و ميسوزاند (لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً). اين علوم حوزوي و دانشگاهي كه از بيرون آمده است ممكن است در دوران كهنسالي و فرتوتي از يادتان برود (لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً).[2] برخيها هستند كه در دوران سالمندي همه خاطرات را از دست ميدهند، اين علومي است كه از بيرون آمده. اين، هم مسبوق به عدم است، هم ملحوق به عدم، هم يك روز نبود، هم يك روز از ما گرفته ميشود. اما آن علم دروني كه خداي سبحان الهام كرد فرمود: )فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها([3] آن با ما هست و با ما ميماند و با ما وارد صحنه قيامت ميشود.
فطرت؛ ترازوی سنجش حق وباطل
چون ما را با سرمايه خلق كرد، ما را مسئول آفريد، فرمود تمام انديشهها را با آن معيار عقل نظريتان كه متولّي ادراكات است بسنجيد، آن ترازوي فکري شماست و تمام انگيزهها را با آن ترازوي فطرتتان كه فجور و تقوا را ميشناسد بسنجيد؛ پس شما ترازو داريد، اين ترازو را به هم نزنيد، هيچ كس اين دستگاه شما را تغيير نميدهد، اين «لا»ي نفي جنس است (لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ)[4] آفرينش الهي عوض نميشود، نه خدا عوض ميكند نه غير خدا، خدا عوض نميكند چون به «احسن تقويم»[5] آفريد، غير خدا عوض نميكند چون قدرت ندارد. ممكن نيست كسي آفرينش و فطرت الهي را تبديل كند (لا تَبْديلَ لِخَلْقِ الله). چون اين اصل است و به ما فرمودند اين اصل عوض نميشود ولي شما آن را غبارآلود نكنيد، تيره نكنيد، اين را نپوشانيد. قابل پوشيدن است، قابل پوشاندن است، قابل رنگكاري است، قابل تيره كردن است؛ اما قابل از بين بردن نيست. گناهان، چركي است که روي اين ميزان الهي مینشیند. در قرآن فرمود: (كَلاَّ بَلْ رانَ عَلي قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ[6] «رِيْن» همان غبار و چرك است يعني آن اعمال بد افراد، چرك روي اين ميزان است. پس ما ميزاني داريم كه علوم را با آن ميزان ميسنجيم و ميزاني داريم حق و باطل گرايشها را با آن ميسنجيم، ما را با آن سرمايه خلق كرد فرمود من با سرمايه آفريدم، يك؛ (فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها)؛ (لا تَبْديلَ لِخَلْقِاللَّهِ) كسي عوض نميكند، دو؛ پس حدوثاً و بقائاً اين ميزان محفوظ است اين اصل اول.
اصل دوم اين است كه ما هر چيز مشكوكي را بايد با ترازو بسنجيم، چيزي كه دستخوردني است را بايد با چيزي بسنجيم كه دستخوردني نيست.حوزويان ميدانند ائمه(عليهم السلام) به ما فرمودند رواياتي كه از ما به شما ميرسد آن روايات را بر قرآن كريم عرضه كنيد، چون به نام ما دروغ جعل ميكنند ولي به نام ذات اقدس الهي كسي دروغ جعل نميكند. قرآن، نظير ندارد و چون شبيه و مثيل ندارد احدي مثل آن سخن نميگويد، اين مصون از تحريف است؛ اما به نام ما روايات جعل ميكنند. اگر روايتي از ما به شما رسيد، آن را بر قرآن عرضه كنيد:«وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ»[7]؛ «وما وافق كتاب الله فخذوه»[8] (اگر آن روایات با قرآن هم خوانی نداشت آن را رها کنید و اگر موافق قرآن بود آن را بپذیرید). اين كاري است كه فقيهان و اصوليين و مفسّران ما در حوزه دارند. اين مربوط به كارهاي حوزوي و امثال آن است. همين مطلب را ذات اقدس الهي درباره مسائل اخلاقي و خاطرات علمي و عمليِ درون ما دارد. فرمود آن ترازويي كه من به شما دادم نه در بخش انديشه تحريفپذير است، نه در بخش انگيزه. همه شما ميدانيد حق چيست و همه شما ميدانيد به طرف حق بايد حركت كرد. كارهايي كه براي شما پيش ميآيد يا خودتان اقدام ميكنيد يا به شما پيشنهاد ميدهند، فكر كنيد، مراقبت كنيد؛ اين فكر كنيد، يعني آن را با ترازو بسنجيد؛ البته اگر ترازوي بيروني را هم داشتيد؛ مثل قرآن و عترت كه با هم هماهنگاند؛ اما آن مقدور همه نيست كه هم ترازوي دروني داشته باشند، هم مجتهد بيروني باشند، آن ترازوي دروني براي همه هست. فرمود آنچه خودتان طرح كرديد يا ديگران به شما پيشنهاد دادند با آن ترازوي فطرتتان بسنجيد. قبل از خواب فكر كنيد كه چه كار كرديد، اين را با آن ترازو بسنجيد، اگر ديديد درست بود در بخش انديشه، و حق بود در بخش انگيزه، بپذيريد و اگر نبود، رد كنيد، اگر اين كار را كرديد از آفت و اُفت نجات پيدا ميكنيد و به مقصد ميرسيد، اين هم اصل دوم.
اصل سوم آن است كه گاهي در اثر پيچيدگي و پوشيدگي و دشواري راه كه از آن به عنوان «عقبه كئود»[9] به معنی تَلها و كُتلهاي صعبالعبور ياد ميشود ؛ ممكن است انسان به آساني نتواند اينها را به آن ميزانها عرضه كند. اين وسطها ميماند. اين دشمنهاي دروني كار دلالی دارند، اين در درون ما مثل بيرون ما نيست، بيرون ما بالأخره شفاف و روشن است يعني چشم و گوشي داريم كارهايشان مشخص است، دست و پايي داريم كارهايشان مشخص است، هيچ كدام از چشم و گوش در صدد فتنهگري نيستند، هيچ كدام از دست و پا هم درصدد آشوبگري نيستند، اينها به منزله افراد سادهلوحياند كه كارهاي خودشان را انجام ميدهند؛ اما درون انسان اينچنين نيست، چندين نيروهاي نهفته در درون انسان هست كه هر كدام براي خود يك مار سمّي است، اگر كسي به اينها نرسد.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دامت بركاته)
در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از طلاب
و دانشجويان، قم؛ 22/12/92
پایگاه اطلاع رسانی اسرا
[1]. نحل، 78. [2]. حج، 5. [3]. شمس، 8. [4]. روم، 30.
[5]. روم، 30 ؛ «فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ». [6]. مطففين، 14.
[7]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج1، ص69.
[8]. الکافی، ج1، ص8؛ وسائل الشيعه، ج27، ص112.
[9]. تحف العقول، ص484.
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.