کارشناس سیاسی روس:
رهبر جدیدطالبان تحت نفوذآمریکا است
القاعده، طالبان، شبکه حقانی، شورای کویته، تحریک طالبان و... کلیدواژههایی هستند که در دو دهه اخیر به ادبیات سیاسی جهان اضافه شده است. این مفاهیم در واقع اسامی گروههای شبهنظامی و بعضاً تروریستی در شبهقاره هند و جنوب آسیا، بهخصوص متعلق به افغانستان است؛ و در این میان سازمان القاعده و گروه طالبان به عنوان محور این گروهها شناخته میشوند. در این میان گروه طالبان در یک سال گذشته شاهد تغییراتی بوده است. بعد از انتشار خبر مرگ ملاعمر در 7 مرداد 94، گروه طالبان بلافاصله تشکیل جلسه دادند و «ملامحمد اختر منصور» را به عنوان رئیس جدید و «سراجالدین حقانی» و «هیبتالله آخوندزاده» را نیز بهعنوان معاونان ملاعمر انتخاب کردند در این میان انتخاب «ملامنصور» به عنوان جانشین «ملاعمر» با واکنشهای مختلفی روبهرو شد. برخی از اعضای برجسته گروه طالبان از انتخاب ملا منصور جانبداری کردند و بخشی دیگر نیز انتخاب ملامنصور را زیر سؤال بردند. کمتر از یک سال بعد یعنی در خرداد 95 سخنگوی گروه طالبان افغانستان ضمن تایید کشته شدن ملااختر منصور، هیبتالله آخوندزاده را به عنوان رهبر جدید این گروه معرفی نمود. سراجالدین حقانی و ملایعقوب نیز به عنوان جانشینان آخوندزاده انتخاب شدند.
«الکساندر کنیازف» کارشناس سیاسی روس در گفتوگو با خبرگزاری فارس، در رابطه با تغییر رهبری طالبان، ادامه تحولات افغانستان از جمله مذاکرات این گروه با دولت کابل و نقش طرفهای خارجی به بخشی از سوالات در مورد رهبر جدید طالبان پاسخ داده است.
* به نظر شما کشته شدن «ملا اختر منصور» رهبر پیشین طالبان بر وضعیت افغانستان و روند مذاکرات این گروه با دولت کابل چه تاثیری خواهد داشت؟
حضور طالبان در هر گونه مذاکرات به میزان بسیار محدودی به شخصیت «امیر» بستگی دارد، زیرا تصمیمگیرنده نهایی شورا میباشد و پشت سر هر یک از اعضای شورا شخصیتها و جناحهای مختلف سیاسی پاکستان، سازمان اطلاعات پاکستان، سازمانهای افراطی مذهبی این کشور و همچنین عربستان و سرویسهای اطلاعاتی کشورهای عربی و غربی قرار دارند. بنابراین همانگونه که تجربیات قبلی نشان میدهد، نگاه طالبان به روند مذاکرات میتواند به سرعت تغییر کند. البته موضع گیریهای امیر یا رهبر نیز دارای وزن معینی است ولی به نظر من «هیبتالله آخوندزاده» به عنوان رهبر طالبان در قیاس با ملا منصور از استقلال کمتری برخوردار میباشد. وظیفه اصلی وی انجام میانجیگری بین جناحهای مختلف طالبان، تحت حمایتهای «ملایعقوب» پسر ملاعمر رهبر پیشین طالبان خواهد بود. باید به این نکته توجه داشت که در سلسله مراتب سیاسی طالبان، قدرت واقعی همواره در اختیار 2 ساختار یکی کمیته نظامی و دیگری کمیته سیاسی قرار داشته است.
کمیته نظامی عملیاتهای شبهنظامیان را مدیریت میکند و کمیته سیاسی مسئولیت همه پروژههای سیاسی داخلی و خارجی (از جمله مذاکرات با بازیگران علاقهمند بینالمللی و یا انصراف از مذاکرات با آنها) را بر عهده دارد. آخوندزاده در ترکیب هیچ یک از این 2 کمیته حضور نداشت و نفوذ وی بر روی اعضای آنها نیز مورد شک و تردید میباشد. در ساختارهای مورد اشاره، شخصیتهای به مراتب قویتری وجود دارند. هیچ یک بخشهای عمده شبه نظامیان، تحت کنترل مستقیم آخوندزاده قرار نداشته و از ارتباطات گسترده با شرکای خارجی (که به طور سنتی در فضای سیاسی افغانستان دارای اهمیت زیادی هستند) نیز برخوردار نمیباشد. آخوندزاده حتی تحصیلات عالی دینی نیز ندارد. وی در امارت اسلامی افغانستان قاضی بود اما در این امارت قضات نظامی وجود نداشت چرا که به معنای واقعی ارتشی در کار نبود.
حالا برخی از رسانههای غربی و طرفداران غرب به طور مداوم از موقعیت آخوندزاده تصویر «مولوی»، «شیخ الشیوخ» و «قاضیالقضات» را ارائه میدهند که با واقعیات هیچگونه سازگاری ندارد.
آخوندزاده در اصل یک ملای عادی به اصطلاح انعطافپذیر بوده است که به این دلیل موفق به تصدی مقام مهم قضاوت در امارت اسلامی افغانستان شده و سپس به ترکیب شورا راه یافته است.
رهبر جدید طالبان در ولایت قندهار (نه شهر قندهار) متولد شده و متعلق به قبیله «نورزی» است. اما خانواده وی از نورزییهای «هلمند» میباشند که از روابط قبیلهای خود به دور افتادهاند. نورزییها به عنوان یک قبیله پراکنده میباشند که این پراکندگی نه به لحاظ جغرافیایی بلکه بیشتر به لحاظ قطببندیهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی اتفاق افتاده است. بنابراین آخوندزاده از پشتیبانی قابل ملاحظه قبیلهای نیز چندان برخوردار نخواهد بود. این موضوع نیز اتفاقی نیست که چهرههای متفاوتی از نظر وزن و جایگاه نظیر «ملایعقوب» و «سراجالدین حقانی» به عنوان معاونین وی تعیین شدهاند.
ملا یعقوب 23 سال داشته و شخصیت مهمی نیز به حساب نمیآید بلکه ادامهدهنده نمادین راه پدرش ملاعمر و بخشی از فرماندهان (جنوبی-قندهاری) طالبان نزدیک به ملاعمر و گروههای نظامی پاکستانی از جمله جماعت اسلامی پاکستان، جماعت علمای اسلامی، حرکت المجاهدین (حرکت الانصار) و... که همزمان با مراکز افراطی، محافظهکار عربی و سرویسهای اطلاعاتی آنها مرتبط میباشند، به شمار میآید.
به عبارت دیگر اینها بخشی از فرماندهان محافظه کار و اعضای شورا هستند که از قابلیتهای محدودی برای مانورهای سیاسی بینالمللی برخوردار بوده و به این دلیل موفق به ایجاد روابط بینالمللی نشدهاند.
ملااختر منصور در زمان حیات «ملا عمر» تمام جریانهای مهم مالی مربوط به شورای کویته را تحت کنترل داشت که یکی از ابزارهای اصلی تأثیرگذاری روی سازمان و از جمله شورا دانسته میشد که فعلا سرنوشت این موضوع روشن نیست. وی همچنین از حمایتهای جدی شاخه نظامی طالبان برخوردار بود که در حال حاضر یکی از مباحث مهم، شناسایی تاکتیکها و استراتژی این شاخه از جمله نسبت به مذاکرات میباشد.
برخلاف یعقوب، حقانی بیشتر بازگوکننده منافع بخش نظامی و رادیکال بوده و علاوه بر آن ساختارهای نظامی (شبکه حقانی) را نیز در اختیار دارد. طی مدت اخیر، شبکه حقانی عملا نقش ساختار مستقل نظامی- سیاسی با شورای خود در «میرامشاه» را در اختیار داشت و فقط به صورت تشریفاتی در شورای کویته حضور مییافت. قطعا حقانی تلاش خواهد کرد تا این وضعیت را برای نیروهای خود حفظ کند.
شبکه حقانی که عمدتا بر اساس سفارشات خارجی اقدام میکند یک شبکه آماده و قوی از نظر نظامی به شمار میرود. این شبکه از لحاظ ترکیب اعضا (به استثنای پشتونهای پکتیا که هسته اصلی آن را تشکیل میدهند) بینالمللی بوده و در میان افراد حقانی عربها، پاکستانیها، کشمیریها و اتباع کشورهای جنوب شرق آسیا و آسیای مرکزی به صورت قابل توجهی حضور دارند. ضمن اینکه در پایان سال گذشته نیز بخشی از شبهنظامیان حرکت اسلامی ازبکستان که از طرف طالبان وابسته به اختر منصور سرکوب شدند، به شبکه حقانی پیوستند.
* «ضمیر کابلوف» نماینده ویژه رئیسجمهور روسیه در امور افغانستان از احتمال انتخاب سراجالدین حقانی به عنوان رهبر جدید طالبان ابراز نگرانی کرده بود. آیا انتخاب آخوندزاده را میتوان به عنوان در نظر گرفتن منافع طرفهای علاقهمند و از جمله روسیه توسط طالبان (شورا) دانست؟
من فکر نمیکنم که شورا منافع طرفهای علاقهمند مانند روسیه و ایران را در نظر داشته باشد. شاید با توجه به نفوذ چین بر روی ناظران پاکستانی طالبان تا حدودی منافع پکن مد نظر قرار گرفته باشد ولی در هر صورت سناریوی اصلی با آمریکا است.
آخوندزاده برای آمریکاییها (حتی گاهی برای پاکستانیها) در قیاس با حقانی که دارای روابط قوی با قطر و عربستان بوده و در سطح تاکتیکی میتواند در جهات منافع مختلف بازیگران خارجی حرکت کند، یک شخصیت قابل کنترل میباشد.
* اگر رهبر جدید طالبان برای ادامه مذاکرات آمادگی نشان ندهد، پس میتوان حدس زد که سرنوشت منصور به سراغش خواهد آمد؟ دیگر اینکه آمریکا قبلا اعلام کرده بود که مبارزه با طالبان دلیل اصلی حضور نظامی آنها در افغانستان نیست ولی طی ماههای اخیر هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا مواضع طالبان و رهبران آن را مورد حمله قرار دادهاند. این به چه معناست؟
تاریخچه جابجایی مهرههای طالبان نشان میدهد که هر رهبر جدیدی جهت اثبات حق خود برای سزاوار شدن به جایگاه «امیر» متوسل به تشدید اقدامات نظامی میشود. به ثبت رساندن مجموعهای از موفقیتهای نظامی نیز همانند سرمایه سیاسی لازم بوده و از آن در مذاکرات خود با دولت کابل میتوان بهرهبرداری کرد. بنابراین به احتمال زیاد طالبان تعرضات بهاری خود را که در بیش از یک ماه گذشته تحت عنوان «عملیات عمری» اعلام کرده بودند، ادامه خواهند داد.چنین اقداماتی باعث بالا رفتن وجهه و جایگاه رهبر جدید طالبان در میان اعضای عادی و تایید مشروعیت وی خواهد شد. به ویژه اینکه حتی «گلبدین حکمتیار» که چهره زیاد تندرویی شناخته نمیشود، برای آغاز مذاکرات شرایط سختی را (تعیین جدول زمانی خروج نیروهای نظامی خارجی) پیش روی دولت کابل قرار داده است. بنابراین شورا باید ماهیتا موضعگیریهای سختتری از خود نشان دهد. از اینجاست که در یک چشمانداز نزدیک تشدید عملیاتهای نظامی طالبان محتمل خواهد بود. ممکن است این اقدام عمدتا توسط نیروهای حقانی دنبال شود و به موازات آن اهمیت بازگشت به مذاکرات برجسته گردد. برای تظاهر به ادامه روند مذاکرات وجود آخوندزاده لازم خواهد بود. اما با توجه به فرآیندهای داخلی طالبان که همیشه منطبق با سناریوهای خارجی پیش نمیرود، سرنوشت سیاسی آخوندزاده ممکن است طولانی نباشد.
اخترمنصور بلافاصله پس از انتخاب خود، مبنا را بر تقویت فعالیتهای نظامی قرار داده بود ولی این به معنای خودداری از مذاکرات نبود. فقط آمریکاییها و دولت اشرف غنی با شرایط پیشنهادی اختر منصور برای مذاکرات موافق نبودند و به همین دلیل وی را حذف کردند. به ویژه اینکه منصور استقلال عمل زیادی (حذف حرکت اسلامی ازبکستان و اعلام جهاد علیه داعش) از خود نشان داد که حتی با منافع نزدیکترین ناظران پاکستانی در تقابل قرار داشت. برخلاف ادعاهای سیاستمداران و کارشناسان افغانستانی و غربگرا در رابطه با امتناع اختر منصور از مذاکرات، در واقع مذاکرات بر اساس تاکتیکهایی که دولت کابل چیده بود، به هم خورد.
از اواخر پائیز سال گذشته دولت اقدامات نظامی خویش را تشدید و تبلیغات علیه طالبان را افزایش داد. همزمان آمریکاییها نیز میزان حملات هوایی به مواضع طالبان را بالا بردند. هدف اصلی تغییر رهبری و برقراری کنترل بر طالبان بود (که تا حدودی با موضوع مبارزات انتخاباتی آمریکا نیز در ارتباط بود).
این هدف اکنون برآورده شده و همزمان از سوی آمریکاییها و سیاستمداران، کارشناسان و رسانههای تحت کنترل آنها در افغانستان و بیرون از آن (از جمله در روسیه) به صورت فعال موضوع ارتباط منصور با روسیه و ایران مطرح میشود. احتمالا این یک هدف ثانویه است و هدف اول مهمتر میباشد.
برای درک سرنوشت مذاکرات تحت حمایتهای آمریکا (و مشارکت رسمی- ظاهری چین) لازم است سرنوشت نمایندگی رسمی طالبان در «دوحه» مشخص شود که در سیستم طالبان نقشی مهم را ایفا میکند. رهبر این نمایندگی «ملاطیب آقا» از بستگان و افراد نزدیک به ملا عمر میباشد که مسئولیت دبیری شخصی وی را بر عهده داشت و در تابستان سال گذشته توسط اختر منصور برکنار شد.طیب آقا تقریبا تنها نماینده سطح رهبری طالبان بود که از روابط گسترده بینالمللی با غرب و کشورهای عربی برخوردار بود. بازگشت وی به معنای بازگشت به چارچوب قبلی مذاکرات، یعنی مذاکرات غیر فعال، طولانی و بدون نتیجه خواهد بود که دقیقا در جهت منافع آمریکا است.
در میان رهبران طالبان افرادی که بتوانند در چارچوبی دیگر و با همکاری ایران و روسیه و حضور واقعی چین مذاکرات را دنبال کنند، دیده نمیشوند. اگر چه نباید فعال شدن برخی از افراد منصور در جهت افزایش تعداد طرفهای مذاکرهکننده را از نظر دور داشت.
* انتخاب رهبر جدید طالبان بر موقعیت پاکستان در افغانستان چه تاثیری خواهد داشت؟
بعید است که آخوندزاده و تیم وی بتوانند به صورت اساسی بر موقعیت پاکستان در افغانستان تأثیر بگذارند. اهمیت حضور پاکستان در افغانستان را چیز دیگری تعیین میکند و آن اینکه تا کجا اقدامات پاکستان با منافع آمریکا همسویی دارد. این موضوع به نوبه خود به تحرکات و پویایی نفوذ چین در پاکستان بستگی دارد. ضمنا چگونگی نگاه کابل به اسلام آباد و همچنین روابط هند و پاکستان که از اهمیت بالایی برخوردار است، در گرو این موضوع میباشد. در حال حاضر حتی از نظر وضعیت منطقهای، اهمیت پاکستان از افغانستان بیشتر میشود زیرا دقیقا در پاکستان برخورد مستقیم منافع پکن و واشنگتن اتفاق میافتد. البته این روند بر وضعیت افغانستان و تاکتیکهای پاکستان در این کشور نیز تأثیرگذار خواهد بود.
اما در شرایط کنونی باید ناهمگونی نخبگان پاکستان و ضرورت مانور آنها بین پکن (که شریک و متحد واقعی و طبیعی آنها علیه دهلی میباشد) و واشنگتن و متحدان آنها را که در این منطقه از نفوذ بالایی برخوردار میباشند، را در نظر گرفت. با توجه به موارد فوق، بنده به وقوع پیوستن تغییر و تحول اساسی در طالبان را پیشبینی نمیکنم، زیرا پاکستان از مدتها پیش مجری منافع دیگران بوده و فقط تا حدودی منافع خود را دنبال میکند.