شعر
همدلانه با خورشید
برپایه رسم هر ساله،شب میلاد حضرت امام حسن مجتبی(ع)جمعی از شاعران متعهد کشورمان به دیدار با حضرت امام خامنهای شتافتند و به شعرخوانی در حضور معظم له پرداختند.
اشعار خوانده شده در آن دیدار و محفل ادبی و معنوی، طی چند هفته در همین ستون منتشر میشود.
دیدمت صبحدم در آخر صف
محمدکاظم کاظمی
دیدمت صبحدم در آخر صف، کولة سرنوشت در دستت
کولهباری که بود از آن پدر، و پدر رفت و هِشت، در دستت
گرچه با آسمان در افتادی تا که طرحی دگر دراندازی
باز این فالگیر آبلهرو طالعت را نوشت در دستت
بس که با سنگ و گچ عجین گشته، تکّه چوبی در آستین گشته
بس که با خاک و گِل بهسر برده، میتوان سبزه کشت در دستت
شب میافتد و میرسی از راه با غروری نگفتنی در چشم
یک سبد نان تازه در بغلت و کلید بهشت در دستت
کاش میشد ببینمت روزی پشتِ میزی که از پدر نرسید
و کتابی که کس نگفته در آن قصّة سنگ و خشت، در دستت
بازیات را کسی بههم نزند، دفترت را کسی قلم نزند
و تو با اختیار خط بکشی، خطّ یک سرنوشت، در دستت