اخبار ویژه
فهرست مدیران متخلف تهیه شد /دولت منتشر میکند؟!
رئیس جمهور گفت: «لیست بزرگ حقوقهای پرداختی به مدیران ارشد را که آقای جهانگیری تهیه کرده است بررسی کردم؛ اکثر مدیران ما در مسیر درست حرکت کردهاند اما موارد غیرقابل قبولی هم وجود دارد که حتماً با آنها برخورد میکنیم.
روحانی در ضیافت افطار با وزرا، استانداران و رؤسای سازمانها با بیان اینکه اکثر مدیران ارشد دولت در مسیر درست، برای خدا و با حقوق متعارف، برای خدمترسانی به دولت کار و تلاش میکنند، اظهار داشت: «اما موارد غیرقابل قبولی نیز وجود دارد که قطعاً با آنها برخورد خواهیم کرد.»
اکنون که آقای رئیس جمهور از تهیه فهرست مدیران متخلف در زمینه دریافت حقوق و پاداشهای نجومی خبر دادهاند، مردم توقع دارند این فهرست از باب شفافیت و برای اطلاع افکار عمومی منتشر شود.
چنین شفافیتی تنها تضمین برای عدم تکرار دستدرازی به بیتالمال در آینده است. بیتردید کسی نمیتواند ادعا کند این فهرست سری و محرمانه است مگر اینکه مردم نامحرم باشند یا انگیزه کافی برای مواخذه متخلفان و بازگرداندن پولهای به یغما رفته وجود نداشته باشد.
آقای روحانی در ماجرای خلاف واقع بورسیهها گفت: «بورسیه و ما ادراک ما البورسیه». و متعاقب آن با حیثیت 3 هزار بورسیه بازی شد، در حالی که اکثریت قریب به اتفاق آنها قانونی بورسیه شده بودند. حالا که رئیس جمهور و معاون وی پس از بررسی به فهرستی از مدیران متخلف در موضوع فیشهای نجومی رسیدهاند، توقع این است که این خیانت بزرگ را مشمول لاپوشانی و پنهانکاری نسازند؛ که لابد میتوان گفت، «فیشهای نجومی و ما ادراک ما فیشهای نجومی»!
یادآور میشود حسامالدین آشنا مشاور رئیس جمهور در مقالهای تصریح کرده «انفعال در فیشهای حقوقی دولت را در معرض اتهام قرار میدهد و روحانی باید کمیته شفافیت تشکیل دهد».
وی مینویسد: «مسئله فیشهای حقوقی به دلیل ارتباط آن با زندگی روزمره مردم، نابرابری شدید موجود در جامعه، شرایط رکود و گستره بیکاری و همچنین نقشآفرینی شبکههای اجتماعی، با گستردگی و عمق بسیار زیادی در جامعه رسوخ کرده و مؤثر بوده است. این مسئله در واقع نخستین موردی است که خود مسئله و استفاده منتقدان دولت از آن منجر به تأثیرگذاری شدید بر افکار عمومی و ضربه به سرمایه اجتماعی دولت شده است».
منظورتان همان نماز جمعه مختلط بیوضو و با کفش است؟!
هاشمی رفسنجانی میگوید؛ «به نماز جمعه نمیرم.»
وی در ملاقاتی و در پاسخ به تقاضای یکی از حضار که گفت «مردم خواستار بازگشت شما به نماز جمعه هستند»، اظهار داشت: مردم لطف دارند و همین لطف آنان سرمایه من در دنیا و آخرت است، اما هر جا که بدانم تندروها به بهانه حضور من مردم را به زحمت میاندازند و اختلافات بیشتر میشود، نمیروم.
وی در ادامه گفته است: اگر پس از گذشت حدود 37 سال از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، برخی آمارهای نگران کننده مسائل سوء اجتماعی و فرهنگی به ویژه بین جوانان بالاست باید صادقانه در روشها و عملکردهای تربیتی و آموزشی خود بازبینی کنیم و با آسیبشناسی دقیق اینگونه مسائل، با اصلاح عملکردها و روشها، راه درست و صحیح را به مردم و جوانان نشان دهیم.
درباره آسیبهای اجتماعی و فرهنگی باید خاطرنشان کرد سیاستهای سرمایهسالارانه و لیبرالیستی که سنگبنای آن در دولت سازندگی گذاشته شد، علت عمده ایجاد شکاف طبقاتی و حاشیهنشینی و تضعیف باورهای دینی و اخلاقی است که مصادیق آن را در تورم رکودگونه 49/4 درصدی سال 74 و برخی اعتراضات در شهرهایی چون مشهد شاهد بودیم.
اما در مورد نماز جمعه حقیقت این است که اتفاقاً آخرین نماز جمعه آقای هاشمی (26 تیر 88) موجب به نماز جمعه کشاندن آشوبگران، شکستن حرمت نماز جمعه و سردادن شعارهای ضدانقلابی شد و به همین دلیل وی پس از آن به نماز جمعه دعوت نشده است. فتنهای که متأسفانه مورد حمایت آقای هاشمی قرار گرفت، به خط کشیدن روی شعار جمهوری اسلامی و سردادن شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»، شکستن حرمت روز قدس و شعار نه غزه نه لبنان، و سرانجام هتاکی روز عاشورا شد.
یکی از عناصر آشوبگر بازداشتی 28 اردیبهشت 92 در سایت گویانیوز نکات جالبی درباره مواضع متناقض محافل ضد انقلاب و از جمله خودش نسبت به هاشمی رفسنجانی بازگو کرد و به آخرین نماز جمعه هاشمی پرداخت.
«فواد شمس» ضمن مرور خاطرات خود تصریح میکند که در سال 72 هاشمی را عامل فقر و بدبختی مردم قلمداد میکرد و در سال 76 خوشحال شده از اینکه دوران ریاست هاشمی تمام شده است.
او ادامه میدهد: زمستان سال 78 هاشمی کاندیدای مجلس شده بود. با «سلطان علی پروین» عکس یادگاری میانداخت. من هم پرسپولیسی دوآتیشه کلی فحش به علی پروین دادم که چرا با «عالیجناب سرخپوش» عکس انداخته. هر روز روزنامهها را در راه برگشت از مدرسه به خانه در اتوبوس میخواندم. به حرفهای بچههای دبیرستانی گوش میدادم. همه اکبر گنجی میخواندند. میگفتند باید هاشمی رأی نیاورد. عاقبت همه هم بهش گفتند «آغاسی». 18 تیر سال 1380 در سالگرد کوی دانشگاه تهران روبروی درب اصلی کوی، شعار میدادیم: «عالیجناب سرخپوش ما همه گنجی شدیم.» و هنوز هاشمی منفور بود. من این صحنهها را هیجانزده ثبت میکردم در ذهنم.
وی آنگاه به خطبههای هاشمی در نماز جمعه 26 تیر 1388 اشاره میکند و مینویسد: «آن روز شعار میدادیم هاشمی هاشمی سکوت کنی خائنی! من در عمرم نماز نخوانده بودم. آن روز هم نمازی نمادین خواندم با کفش و بدون وضو. آخر نماز هم با یک خانم جوان کنار دستم که نمیشناختم، دست دادم با خنده قبول باشید گفتیم. تا میدان ولیعصر رفتیم و آنجا صف ما را درهم شکستند، چشممان از گاز اشکآور خیس بود. اما در قلبمان خوشحال که هاشمی با ماست»!
وی در ادامه با بیان اینکه در جریان اغتشاشات بازداشت شد، خبر میدهد که چند روز پیش از ثبتنام هاشمی در انتخابات، جزو شماری از روزنامهنگاران ]و برخی افراد بازداشت شده[ بوده که در محل مجمع تشخیص مصلحت نظام به ملاقات هاشمی رفته و با او ملاقات کرده است!
یادآور میشود عنوان «هاشمی: به نماز جمعه نمیروم» تیتر اول روزنامه زنجیرهای اعتماد در روز پنجشنبه بود.
شرق دنده عقب گرفت /حقوقهای نجومی قابل دفاع نیست
روزنامه کارگزارانی شرق به فاصله چند روز رنگ عوض کرد.
این روزنامه که تا یک هفته پیش مدعی بود «حقوقهای نجومی حق مدیران است و دولت باید از حقوق مدیرانش که شایستگیاش را دارند دفاع کند» حالا میگوید حقوقهای نجومی قابل هضم نیست و باید با آنها برخورد کرد! شرق همچنین چند روز پیش از قول زیباکلام، مفسدانی چون مهآفرید خسروی و شهرام جزایری را با استیو جابز و کارآفرینیهای وی مقایسه کرد. این روزنامه پنجشنبه نوشت از دریافتکنندگان حقوقهای نجومی، استیو جابز در نمیآید.
شرق پنجشنبه نوشت: تعیین تکلیف فیشهای حقوقی نجومی اکنون به یک مطالبه عمومی تبدیل شده و دیگر برای مردم به آسانی قابل هضم نیست که در شرایط رکود اقتصادی، چگونه برخی از مدیران مبالغ هنگفتی را به عنوان حقوق ماهانه دریافت کردهاند.
شرق میافزاید: موضوع از افشای فیش حقوقی مدیران بیمه مرکزی آغاز شد و دومینووار به بانکهای رفاه و تجارت رسید.
مدیرعامل بیمه مرکزی استعفا داد و مدیرعامل بانک رفاه برکنار شد. مدیرعامل بانک تجارت هنوز سمت خود را حفظ کرده است. با این حال به نظر میرسد این نوک کوه یخی است که هویدا شده و بخش اعظمی از آن هنوز زیر آب دریاست. بعید است که مدیران دیگری از این دست نباشند که چنین حقوقهای نجومیای دریافت میکنند.
این روزنامه آنگاه از قول حمیدرضا جلاییپور از اعضای حزب مینویسد: «همه مدیران باید به افکار عمومی پاسخگو باشند دریافت چنین مبالغی از سوی کسانی که در یک نهاد عمومی کار میکنند، دفاعکردنی نیست. در کشوری که مردمش در شرایط رکود تورمی زندگی میکنند و با مشکلات عدیده اقتصادی سروکار دارند، پرداخت این حقوقها کارایی کشور را بالا نمیآورد؛ بلکه به بیاعتمادی بیشتر بین مردم و حکومت دامن میزند. اگر دریافتکنندگان این مبالغ را هم بررسی کنید، در بین آنها استیو جابز پیدا نمیکنید که ارزش افزوده میلیارد دلاری برای اقتصاد کشور آورده باشند یا کار خارقالعادهای کرده باشند.»
از شعار ختم انقلاب تا مسجد ضرار «هماندیشی جناحها»
روزنامه اعتماد از قول جلاییپور و رهامی نوشت ناطق نوری بیاید و محور هماندیشی جناحها شود.
رهامی از اعضای شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان (از متهمان پرونده نوارسازان) در روزنامه اعتماد مینویسد: اصلاحطلبان از مدتها پیش طرح همدلی بین نیروهای سیاسی را به صورت سازماندهی شده در شورای عالی سیاستگذاری و در کارگروه تعامل و رایزنی پیگیری کردهاند. در قالب این جلسات تلاش شد تا با نیروهای سیاسی جناح مقابل به همدلی و تعامل برسیم. با ریشسفیدان و با شیخوخیت میتوان گامی بلند و مهم را برای عملیاتی کردن این ایده برداشت. افرادی همچون آیتالله هاشمی و آقای ناطق نوری و دیگر چهرههای برجسته نظام از هر دو جناح سیاسی میتوانند واسطه خیر و پیشگام در این زمینه باشند. آقای ناطق نوری در سال 76 کاندیدای جناح راست بوده و مقبولیت خوبی در بین دو جناح شناسنامهدار کشور دارد و بر همین اساس میتواند در شکلگیری گفتوگو بین دو جناح وتعامل بین اهالی سیاست پیشرو باشد.
متأسفانه در 12 سال گذشته عرصه سیاسی کشور به جای همدلی و همیاری به سمت تقابل رفته است.
حمیدرضا جلاییپور (عضو حزب منحله مشارکت و مدیر مسئول روزنامه توقیف شده جامعه) نیز به اعتماد گفت: ناطق نوری محور هماندیشی جناحها شود.
اظهارات رهامی و جلاییپور در حالی است که اولاً افراطیون نفوذ در جریان مدعی اصلاحطلبی، عملاً این طیف را وارد بازی آشوب و فتنهانگیزی در سالهای 78 و 88 کردند و قواعد بازی سیاسی در چارچوب قانون و اخلاق و منافع ملت را به نفع جبهه استکبار شکستند؛ امروز هم میخواهند بیآن که ابراز ندامت کنند و آن خیانت بزرگ را جبران کنند در پوشش خلاف واقع تعامل دو جناح به درون نظام بازگردند و احتمالاً سومین خیانت بزرگ را اجرایی کنند.
ثانیاً همین طیف با ناطق نوری منافقانه بازی کرده است. آنها در مقابل مجلس پنجم و ریاست آن شعار میدادند «ناطق نوری نمیخایم، مجلس زوری نمیخایم». 5 مهر 91 عباس عبدی به عصر ایران گفت: آقای ناطق اگر از جایگاه فعلیاش در جناح راست خارج شود و به اصلاحطلبان بپیوندد، چیزی به اصلاحطلبان اضافه نمیکند. اهمیت آقای ناطق در این است که در آن سو قرار دارد نه در این سو! ناطق نوری اگر به این سو بیاید، جایگاهش را در آن سو از دست میدهد. آقای ناطق باید در آن سو خوب بازی کند. البته من تا حالا نشنیدهام که آقای ناطق چیزی درباره وحدت ملی گفته باشد ولی به نظر من، آقای ناطق تا وقتی که موافقت حاکمیت با ایده «دولت وحدت ملی» و یا لااقل عدم مخالفت حاکمیت با این ایده را کسب نکرده است، نباید چنین شعاری را مطرح کند.
نکته سوم درباره هویت امثال جلاییپور است. وی مدیر روزنامه زنجیرهای جامعه در دوره اصلاحات و از مسافران کنفرانس ننگین برلین بود. وی که بعدها به وسیله پسر و عروسش نقش بیشتری در فتنهگری ایفا کرد، در کنفرانس برلین و در جمع عناصر ضد انقلاب سال 1379 گفت: «ما صرفاً در روزنامه خودمان یک محدودیت داریم و آن در مورد کسانی است که در خارج از کشور هستند و به خاطر مسائل اوائل انقلاب نمیتوانیم اسم آنها را با مطالبشان درج کنیم، لیکن چنانچه آنها هم مطالب خود را تحت اسم دیگری (مستعار) بنویسند ما آنها را چاپ میکنیم!»
او البته بیراه نمیگفت چنان که بعدها معلوم شد با اسامی مستعار از حسین باقرزاده سازمان منافقین و محسن حیدریان عضو حزب توده مطالبی در روزنامههای زنجیرهای مورد اشاره چاپ شده است.
رضا علیجانی از اعضای مرکزیت گروهک ملی- مذهبی که هم اکنون متواری است و در فرانسه اقامت دارد 5 خرداد 81 در جلسه مشترک گروهک ملی- مذهبی و حزب مشارکت میگوید «شمسالواعظین، جلاییپور، گنجی و تعداد دیگری از آقایان که فعلاً نمیخواهند نامشان فاش شود در جلسهای با ملی مذهبیها بیعت کرده و به ما پیوستند». ابراهیم نبوی از همکاران روزنامههای زنجیرهای نیز در مصاحبه با جرس (89/2/15) اذعان کرد برخی از عناصر فراری ضد انقلاب که با رسانههای بیگانه همکار شدند، همکار روزنامه جامعه بودهاند. او برخی اعضای نهضت آزادی، روند جدایی، سلطنتطلبان و... و از جمله مسعود بهنود، نوشابه امیری، محسن سازگارا، قاضیزاده، مهین گرجی و... را به عنوان همکاران روزنامه جامعه که در بیبیسی، رادیو فردا و صدای آمریکا مشغول به کارند نام برد.
اعلام «ختم انقلاب»، حمله به مبانی اسلام و انقلاب اسلامی،حمله به دفاع مقدس، و تشویق به اغتشاش و آشوب از جمله کارکردهای مطبوعات زنجیرهای مورد اشاره است. کار به آنجا رسید که عطاءالله مهاجرانی وزیر وقت ارشاد با وجود حمایت از این نشریات، ششم دی ماه 77 در مصاحبه با روزنامه اخبار روز تصریح کرد: «روزنامه جامعه ]متعلق به جلاییپور[ به چتر حمایتی گروههایی تبدیل شده بود که برای تشکیل یک جبهه سیاسی از این روزنامه سود میبردند... به آنها درباره رعایت مبانی دینی تذکر داده و گفته بودم چه دلیلی دارد از کسانی که با نفس دین مسئله دارند دعوت به همکاری کنید؟ شاهد بودیم در این روزنامه گروههایی که از سال 60 به هم پیوستند و در برابر انقلاب قرار گرفتند، تکتک داشتند در این رشته گرد میآمدند تا سامان یابند؛ مثل جبهه ملی و نهضت آزادی و حتی گروههای مارکسیست».
با این اوصاف آیا پیشنهاد امثال جلاییپور برای هماندیشی جناحها، در حالی که در دوره خامی و هیجانزدگی شعار ختم انقلاب میدادند، کمی تا قسمتی مضحک و تابلو نیست؟!