مروری بر دیدگاههای شهید دکتر مصطفی چمران در زمینه مقاومت
مبارزه با شیطان به روایت شهید چمران
فرهنگ مقاومت -
31 خرداد امسال گرچه سی و پنجمین سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران است، اما هنوز هم آموزههای علمی و عملی چمران راهنمای اصلی مبارزه و مقاومت فرهنگی و نظامی است. وقتی به گفتارها و نوشتارهای چمران مراجعه میکنیم، گویی سخنان او برای زمان حال ما بیان شدهاند. همچنان که رهبر معظم انقلاب حضرت امام خامنهای نیز درباره شهید چمران فرموده بودند: «[چمران] نگاه سیاسی و فهم سیاسی و آن چراغ مهشکنِ دوران فتنه را هم دارد. فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مهشکن لازم است که همان بصیرت است.»
آنچه باعث شده تا نظرات چمران درباره غرب و آمریکا و استعمار، به عنوان یک الگو شناخته شود این است که او خود در متن و بطن واقعیات غرب قرار داشت؛ دانشجوی نخبه و برتر یکی از معتبرترین دانشگاههای آمریکا (دانشگاه برکلی کالیفرنیا) بود. به همین دلیل نگاه او به آن موضوعات به واقعیات نزدیکتر است.
خوشبختامه اغلب آثار نوشتاری و صوتی شهید چمران در دسترس هستند و حتی در فضای مجازی هم منتشر شدهاند. کتابهایی چون «بینش و نیایش»، «لبنان»، «کردستان»، «انسان و خدا»، «خدا بود و دیگر هیچ نبود» و... به همراه سخنرانیهای این شهید، از منابع علمی و مهم در زمینه سیاست و مقاومت و همچنین عرفان هستند. در این گزارش، تنها گوشهای از نوشتههای شهید چمران که با مسائل امروز ما بیشتر مطابقت دارند، ارائه میشود.
مذاکره با آمریکا
«...در پی این شکستها آمریکا سعی کرد که بهطور مستقیم با امام خمینی وارد مذاکره شود و به نوعی سازش کند... و برای این کار راههای زیادی انتخاب کرد، شخصیتهای بزرگی را واسطه قرار داد، آنگاه ملک حسین [اردنی] را رسماً وارد معرکه کرد. ملک حسین حتی از قضیة آقای [امام موسی] صدر استفاده کرد و به طرفداری از آقای صدر پیشنهاد کرد تا جناحی از ملک حسین ،حافظ اسد، امام خمینی تشکیل شود و این سه مشترکاً نامهای به قذافی نوشته و او را تهدید کنند، که امام خمینی نپذیرفتند. مسلماً این نظر برای نزدیکی با امام خمینی و اشتراک طرفین در یک امر مهم پیشنهاد شده بود تا راه حلی برای وساطت بعدی باشد. همه این امور و حقایق نشان میدهد که آمریکا، با دستپاچگی زیاد میخواهد وسیلهای برای نزدیکی و فشار به امام خمینی بهدست آورد … ولی آیا آمریکا میخواهد تسلیم رأی امامخمینی شود؟ آیا حقیقتاً آمریکا میخواهد با امامخمینی کنار بیاید؟ … خیلی بعید است!
زیرا اولاً جناح امام خمینی، با طرز تفکر انقلابی اسلامی برای آمریکا بسیار خطرناک است. ثانیاً اگر آمریکا میخواست تسلیم نظر امام خمینی شود، چرا این همه دست به کشت و کشتار میزند؟ این همه در دفاع از نظام فاسد شاه، اصرار میورزید و این همه امام خمینی را تحت فشار قرار میداد …؟
واضح است که آمریکا میخواهد با امام خمینی وارد مذاکره شود، اما نه برای تسلیم به اوامر امام، بلکه برای داد و ستد و معامله و حفظ مصالح خود به حداکثر ممکن و حتی فشار بر امام، برای قبول بعضی نظرات آمریکا در منطقه... نظراتی که امام خمینی آن را نمیپذیرد. لذا برای پذیرش آن نظرات، آمریکا احتیاج به فشار دارد، تا نظرات خود ر ا بر امام خمینی تحمیل کند. یعنی وساطت، برای تحمیل نظرات خود بر امام.
عده زیادی از اندیشمندان، در این ر ابطه، معتقدند که ربوده شدن امام صدر، نقش بزرگی برای وساطت آمریکا بازی میکند و دستگیری آقای صدر و فشار بر امام خمینی، در رابطه با امام خمینی و تحمیل نظراتی بر او با زور و فشار است که نتیجة آن به نفع آمریکا ست.
برای درک بیشتر موضوع باید توجه کرد که غرب برای پیشبرد برنامههای استعماری خود راههای زیادی دارد. یکی از این راهها، تحریک عدهای انقلابی، با شعارهای تند و انحرافی و تخریب هر نوع برنامة سازنده است. «جبهه شعبیه» در مقاومت فلسطینی چنین نقشی را بازی میکند و همیشه کارهایی کرده، که به انفجار و قتل عام فلسطینیها ختم شده است، ولی با شعارهای تند انقلابی که هیچ کس قادر به اجرای آن نیست. لذا آنها همیشه معارض برنامههای معمولی مقاومت فلسطین هستنند.دولت عراق [رژیم بعث صدام حسین] نیز خود را خیلی انقلابی به حساب میآورد و حتی دولتهای دیگر عرب ر ا خائن و یا عقبمانده و ترسو معرفی میکند. لذا از همکاری با آنها سر باز میزند. «جبهه صمود عرب» [جبهه پایداری عرب] ضد مصر و اسرائیل را میشکند. ولی به اسم انقلابیگری و با شعارهای تند.
در عمل میبینیم که عراق در خلال سالهای گذشته هرچه کرده به نفع اسرائیل و علیه مقاومت فلسطین و عرب بوده است. در مورد امام خمینی نیز دیدیم که عراق با وقاحت تمام در کنار شاه قرار گرفت و امام ر ا از عراق اخراج کرد و اکنون اگر با سوریه نزدیک شده است (سال1357) و یا دست همکاری به سوی کشورهای دیگر عرب دراز کرده، فقط از ترس سقوط حتمی خود پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران است.
در جنگ سال 1973 بین اعراب و اسرائیل، همه دولتهای عربی صدور نفت خود را به غرب قطع کردند، جز عراق و لیبی! [که] نفت آمریکا را تأمین نمودند. اعمال این دو دولت، با شعارهای تند و کارشکنی در برنامههای جاری، برای هر آدم منصفی حداقل ایجاد شک میکند.
دستگیری آقای صدر، بزرگترین شک را در مورد لیبی ایجاد مینماید. چون این دستگیری تنها به سود استعمارگران و اسرائیل و نظامهای فاسد مرتجع عربی است. ولی به صراحت و جرأت میتوان گفت که آقای قذافی امام خمینی را درست نشناختهاست، همانگونه که ابرقدرتها نیز نشناختهاند.» (به نقل از کتاب لبنان)
مقاومت؛ راه تکامل
و پیشرفت
«تا وقتي که ما استقلال ذاتي و خودکفايي خود را تامين نکنيم، بازيچه قدرتهاي خارجي و سياستهاي شوم استعماري باقي خواهيم ماند. فکر دنباله روي و تکيه به غرب و شرق بايد از ميان برداشته شود و مردم ما بر خلاقيت و ابتکارهاي شخصي خود تکيه کنند و در راه خودسازي علمي و تکنيکي کشور خويش بکوشند و شخصيت و هويت فرهنگي خويش را باز يابند.»
(به نقل از کتاب « بينش و نيايش»)
«براي مبارزه با دشمن بايد به سوي وحدت رفت و اسلام تنها راهي است که مي تواند توحيد نيروها را تامين نمايد. در منطقه ما، مذهب هاي گوناگون، مليت هاي متفاوت و اقوام مختلف زندگي مي کنند و تکيه بر اين عوامل بيشتر باعث تفرقه و تشتت ميشود. فقط در سايه مکتب اسلام است که مذهب هاي گوناگون، تحت الشعاع قرار مي گيرند و مليت هاي مختف احساس هم رنگي و يگانگي با ديگران مي کنند، زيرا اسلام با همه آنها يکسان و برادر وار عمل مي کند، هيچ يک را بر ديگري برتري نمي دهد، معيارهاي عالي تري را مقياس سنجش قرار ميدهد و اصولاً به همه احترام مي گذارد و حقوق همه را بهطور يکسان و عادلانه محفوظ ميدارد، بنابراين دليلي براي دشمني و حساسيت و تفرقه و اختلاف باقي نميگذارد.»
(به نقل از کتاب « بينش و نيايش»)
«ملتي که بزرگ ترين طاغوتها را به زير کشيده است و بزرگ ترين ارتشها را شکسته، قادر است که بر مشکلات فرعي غلبه کند. وجود مشکلات براي تکامل يک نهضت ضروري است. آن را مي پرورد و قوي ميکند. سنت خدا بر اين قرار داد که مبارزه حق با باطل هميشگي باشد و تکامل از خلال مبارزه به دست آيد. مردم در خلال سختيها و مشکلات پخته و آزموده مي شوند. آسايش و راحتي و موفقيت هميشه سستي و عقب ماندگي به وجود مي آورد. غني بودن و بي نيازي و پيروزي دائمي ايجاد فساد و طغيان مي کند.»
(به نقل از کتاب « خدا بود و ديگر هيچ نبود »)
در اسلام مسلماً ما ديکتاتوري را رد مي کنيم. ديکتاتوري انسان بر انسان بايد از بين برود. اساس خداپرستي ما بر آن است که هيچ ديکتاتوري را و هيچ طاغوتي را نپذيريم و در زير اين گنبد از آنچه رنگ تعلق مي پذيرد آزاد بشويم. بنابراين در مقابل تنها کسي که تسليم مي شويم و تعظيم مي کنيم خداي لايزال است و بس.
(به نقل از کتاب «انسان و خدا»)
«ما همه پاسداریم و برای شهادت آمده ایم، و در راه خدای بزرگ هر مصیبتی را میپذیریم، و با زبونی و ضعف از معرکه خطر نمیگریزیم، ما آمده ایم که پرچم پر افتخار انقلاب اسلامی ایران را برافرازیم، ما آمدهایم که به همه دنیا درس ایمان و فداکاری و شهادت بدهیم، ما آمدهایم که جانبازی اصحاب حسین(ع) را زنده کنیم. شهادت در راه خدا افتخار ماست، و آرزو میکنیم که با کفن خونین در بارگاه خدای بزرگ حاضر شویم. ما از مرگ وحشتی نداریم، ولی به دشمنان انقلاب نشان میدهیم که یک مومن شهید چگونه جانبازی میکند، و شهادت ما چقدر برای آنها گران تمام میشود، و مسلما امام خمینی و ملت ایران سکوت نخواهند کرد، و این ضد انقلابیها را نابود خواهند نمود...»(به نقل از کتاب «کردستان»)
«انساني مي تواند زندگي حقيقي داشته باشد که اسير و برده زندگي نشود، هيچ چيز حتي خود زندگي هم، او را به قيد و بند اسارت و ذلت نکشاند، آزاد و مختار باشد و تا وقتي که زنده است با افتخار و شرف زندگي کند و هنگامي که مرگ فرا رسيد، آن را با آغوش باز بپذيرد که خود مبدا حيات اخروي و تکامل بزرگتر و مهمتری است. اين انسان تا وقتي که زنده است به راستي زندگي مي کند، از موجوديت خود لذت مي برد و جسم مادي او وسيلهاي براي روح او و شخصيت انساني اوست و چون از مرگ نميترسد، قدرتمند است و ديگران در مقابل اراده و تعظيم مي کنند.» (به نقل از کتاب «رقصي چنين ميانه ميدانم آرزوست»)
هویت انقلاب اسلامی
«در تاریخ تحولاتی به وجود میآید که از حرکتهای طبقاتی سرچشمه گرفته است، که طبقهای برای امتیازات خاص خود مبارزه میکنند و یا ممکن است افکار سیاسی و حزبی خاصی، گروهی را به جنب و جوش بیندازد. تا افکار سیاسی خود را به جامعه عرضه کند. همچنین حرکتهایی دیده میشود که از ریشه طایفهای و ایلی و عشیرهای و قومی به وجود میآید که گروهی از روی عصبیت و حقدو کینه نسبت به گروهها دست به فعالیت میزنند. اما در تاریخ حرکتهای دیگری نیز وجود دارد که انسانها به هیچ وجه به منافع مادی و شخصی و طبقاتی خود را نمیخواهند و اصلا مصلحتی خصوصی ندارند، بلکه مبدا و منشا این حرکتها چیزی خارج از من، ورای منافع مادی و شخصی، از نوع خدا و روح و عقیده است. دراین حرکتها روح مردم به حرکت در میآید. قلب مردم میجوشد و میسوزد و به هیجان در میآید. حرکتی که با قلبها و روحها رابطه دارد. حرکتی که لطیفترین احساسات عارفانه انسانها را به موج در میآورد. حرکتی که انسانها را به خدا نزدیکتر میکند روح را به معراج میبرد و انسان را از محیط عادی و روزمره زندگی جدا میکند و از منجلاب خود خواهیها و خواستههای مادی نجات میدهد.
انقلاب مقدس ایران چنین حرکتی بود و یک چنین حالتی معنوی و روحانی را در ملت ما به وجود آورد و به همین علت این انقلاب دارای عمق و اصالت بود و توانست نفوس مردم را تغییر و تحول دهد و همچنین تغییر نفس سبب کمال و پیروزی است. اصولا آنجا در نفوس مردم تغییر و تکاملی به وجود بیاید نیاید نمیتوان گفت که حرکتی یا انقلابی به وجود آمده است. حرکت باید نفسها را تغییر دهد و بسوی کمال ببرد و الا جنبوجوشهای زیادی در جامعه به وجود میآید که مثل حباب بر سطح آب ظا هر میشوند و فوران محو میگردند. نظیر جارو جنجالهای توخالی، شعارهای توخالی و پر زرق و برق، حرکتهای زورکی و ساختگی و ظاهرسازیهای پوچ، انقلاب گریهای متهوع و... که همه روز شاهد تظاهر آنها بوده و هستیم. حرکتی که در پاوه به وجود آمد و کردستان را از سقوط حتمی نجات داد از همین قبیل بود حرکتی که روح مردم را جذب کرد و قلب مردم را به حرکت در آورد و در نفس مردم تغییر و تحول ایجاد کرد و سبب شد که مردم به حرکت درآیند، فداکاری کنند و یکپارچه برای نجات کردستان آماده شهادت شوند و همین تحرک و تحول در نفس و روح سبب پیروزی و تکامل شد. در عین اینکه مردم سیل آسا به سوی نخست وزیری و کرمانشاه و پاوه به حرکت در میآیند در عین حال میبینید که مردم مومن و آزاده در کمال اضطراب و ناراحتی شدید، شب زندهداری میکنند، نماز میخوانند، دعا میکنند، دست به مناجات بر میدارند، از ته قلب ناله میکنند، اشک میریزند و خالصانه از خدای بزرگ میخواهند که محاصره شدگان مظلوم پاوه را از این گرداب بلا نجات بخشد، حتی کسانی خارج از ایران، که دستشان به جایی نمیرسد و نمیتوانستند عمل موثری انجام دهند، در نیمه شب دست به دعا و مناجات بر میدارند و به درگاه خدای بزرگ استغاثه میکنند که محاصره شدگان پاوه را از مرگ حتمی برهانند.» (به نقل از کتاب «کردستان»)
شعری از شهید چمران
به امید پرواز...
ای تنهای من
ای گمشده جهان
ای مرغ پر و بال شکسته
ای طایر بلند پرواز قدس
سرود تنهایی من نثار تو باد
من نیز طایر قدسم
که در این خراب آباد گرفتار آمدهام
مرغی پر و بال شکستهام
که در وادی عدم گم گشتهام
آتشی مقدس در قلبم زبانه میکشد
روحم به امید معراج به پرواز در میآید
میجوشم
میخروشم