عصر حضور عمارها- قسمت چهارم
سلوک عارفان مبارزهجو
ابراهیم حاجیمحمدزاده
«...بپرهیز و برحذر باش. ای برادر روحانی و دوست عقلانی- از این اشباح مدعی تمدن و تجدد که آنان ستوری رمیده و گرگهایی درنده و شیاطینی انساننما هستند که از حیوان گمراهتر و از شیطان پستترند و قسم به جان حقیقت که میان آنان و تمدن آنچنان فاصله دوری است که اگر به شرق روند تمدن به غرب گریزد و چون به غرب روی آورند تمدن به شرق برود. همانند تو که از شیر میگریزی تمدن از ایشان در فرار است که ضرر ایشان بر بنی آدم از آدمخوارگان بیش است». (1)
شاید برای عدهای که مدعی سیر و سلوک هستند باور جملات فوق که حضرت امام(ره) خطاب به یکی از شاگردانشان به نام آقای میرزاجواد همدانی (حجت) فرمودهاند عجیب باشد که ایشان تخدیر از غرب و غربزدگان را لازمه سیر و سلوک میدانند. گفتنی است که این دستورالعمل سلوکی در 78 سال پیش (7 تیرماه 1314) صادر شده است.
«... مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رای دهند که متعهد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ- اسلام عارفان مبارزهجو، اسلام پاکطینتان عارف و در یک کلمه مدافع اسلام ناب محمدی صلیالله علیه و آله وسلم باشند...» (2)
و به حزبالله رهنمود میدهند؛
«... و افرادی را که طرفدار اسلام سرمایهداری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بیدرد، اسلام منافقین، اسلام راحتطلبان، اسلام فرصتطلبان و در یک کلمه اسلام آمریکایی هستند طرد نموده و به مردم معرفی نمایند...» (3)
بحث دقیق و همهجانبه دیدگاههای حضرت امام(ره) از غرب و غربزدگی و عوارض گسترده آن از دوران جوانی و احساس تنهاییها و نداشتن همراه تا پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق دوران غیبت مقارن ظهور و حضور عمارهایی که به تعبیر امام یک شبه راه صد ساله میروند و حسرت و آرزوی امام در دوران جنگ در همراهی با آنان «ای کاش منهم یک پاسدار بودم» نیاز به بررسیهای فراوان اندیشههای راهبردی ایشان دارد. به عنوان نمونه اگر بخواهیم رهنمودهای عملی مبارزه با غرب و غربزدگان، مبتنی بر جامعیت توحیدی خط امام را در ابعاد مختلف بررسی نماییم یقینا بیش از دو جلد از مجموعه 21 جلدی صحیفه امام را شامل میشود. با اظهار تاسف از عدم تبیین رهنمودهای توحیدی امام مبتنی بر سیره انبیا و انتظار فرج به گوشهای از یک سخنرانی امام که امروزه با تمام وجود با آن مواجهیم و 5 روز قبل از فتح لانه جاسوسی آمریکا در سیزده آبان 1358 ایراد فرمودهاند اشاره میکنیم. یادآوری میشود کسانی که اقدام به گروگانگیری جاسوسان سفارت آمریکا نمودند این سخنرانی و رهنمودهای آن را ملاک عمل خویش میدانستند.
«بسمالله الرحمن الرحیم مثل کشور ما مثل بیماری است که لااقل پنجاه و چند سال بیماری کشیده است و همه قشرها به بیماری او دامن زدند. و الان از بار قشرهایی که دامن به بیماری او میزدند فارغ شده است، لکن بیمار است از بیماری که پنجاه و چند سال به بیماری او کمک کردند و خائنین دامن زدند، نباید متوقع بود که به مجرد اینکه اینها؛ دامن زنها خارج شدند بیمار فورا صحیح بشود. این بیماری که در جامعه ما از غرب پیدا شده است، از ممالک خارجی که میخواستند همه چیزمان را ببرند، این بیماری غربی را توقع نداشته باشید که با هشت ماه یا با هشت سال یا با بیست سال رفع بشود. اینهایی که در دانشگاهها هستند- بعضیشان البته- پنجاه سال اینها از غرب به مغزهای آنها بیماری تزریق شده است... جوانهای ما را به مسیر دیگری بردند شما توقع نداشته باشید که فورا آنها از آن مسیر برگردند و به مسیر ملت بیایند. لکن مایوس نباشید. ملت راه خودش را پیدا کرده است. شما جوانها راه خودتان را پیدا کردید، اگر امروز نشود تصفیه، فردا تصفیه میشود. ناچار از این تصفیه است، یعنی یک ملتی فهمید مرضش چیست. ابتدای هر چیزی فهم است که ما گرفتاریمان چیست... با این افکار پوسیدهای که اینها تزریق کردند به وسیله قلمهای فاسد و به وسیله گفتارهای منحرفکننده. ما را همچو بار آوردند و جوانهای ما را همچو بار آوردند که آنها زهر مهلک برای جامعه ما بود. خیال کردند دوای دردش است. الان هم همین فاسدها، بعضی از این فاسدین در جامعه ما هستند در همه جا هستند. در دانشگاه هم هست، در همه جای مملکت ما هست...
آنکه ما یادمان است در این پنجاه و چند سال، بدترین اوقات را مملکت ما گذرانده، بدترین هجوم را آورده بودند. همه قشرها را بعد از مطالعه در خدمت گرفته بودند و ما را از خودمان به کلی تهی کرده بودند. باید ما نه ما تنها، شرق که خودش را که گم کرده پیدا کند. اینها با تبلیغات خودشان ما را همچو به غرب برگرداندند و غربزده کردند که همه چیز خودمان، همه مفاخر خودمان، یادمان رفت برای خودمان دیگر چیزی قائل نیستیم. همین چند روز پیش از این یک آقایی - را که من نمیشناسم آمد اینجا نشست. همچو تند تند هی شروع کرد گفتن که آقا ما محتاجیم به آنها ما محتاجیم به آنها، ما از آنها باید همه چیز باید بگیریم! من اصلا جوابش را ندادم. یک همچو مغزهایی است! ما تا نفهمیم که محتاج به آنها نیستیم، نفهمیم که آنها محتاج به ما هستند نه ما محتاج به آنها نمیتوانیم اصلاح شویم...
باید خودمان را پیدا کنیم، شرق باید در غرب را ببندد، در غرب را باید به روی خودش ببندد تا غرب راه به اینجا دارد شما به استقلال خودتان نمیرسید و تا این غربزدههایی که در همه جا موجودند از این مملکت نروند یا اصلاح نشوند شما به استقلال نخواهید رسید. اینها نمیگذارند، ما باید خودمان را پیدا کنیم تا بتوانیم سر پای خود بایستیم و بفهمیم ما هم موجودی هستیم....
آقا تمام گرفتاریهای شرق از این اجانب است، از این غرب است. از این آمریکاست الان تمام گرفتاریهای ما از آمریکاست، تمام گرفتاری مسلمین از آمریکاست. از این آمریکاست که صهیونیزم را آن طور تقویت کرده است و آن طور دارد تقویت میکند و برادرهای ما را فوج فوج میکشد...
ما ننشینیم که از غرب برای ما وارد بشود. ما خودمان کار بکنیم و خودمان کارهایمان را انجام بدهیم. غرب را فراموش کنیم...» (4)
ـــــــــــ
(1) صحیفه امام ج1 ص11 (2) و (3) صحیفه امام ج21 ص11
(4) صحیفه امام ج10 ص388