کد خبر: ۷۴۴۰۵
تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۲۱:۱۷

گر تو قرآن بدین نمط خوانی ...


محمدهادی صحرایی
«شهید مطهری «اسلام انقلابی» را خطری بزرگ در برابر «انقلاب اسلامی» می‌دانست ... و قائلان به «اسلام انقلابی» مطهری را به شهادت رساندند».1 این گزیده‌ای از سخنان رئیس جمهور محترم است که هفته پیش در مراسم بزرگداشت مقام معلم و شهید مطهری بیان نمود و توجه رسانه‌ها را به خود جلب کرد. اگرچه ممکن است این مطالب بهره‌ای از صحت داشته باشد ولی برداشت ناصواب و گزینشی از آن می‌تواند نتیجه‌ای را حاصل کند که نه‌تنها با اندیشه شهید مطهری تفاوت داشته باشد که با منظومه فکری حضرت امام خمینی(ره) نیز به صورت کامل تنافر داشته باشد و این مطلبی نیست که بتوان از آن به راحتی گذشت. چرا که طرح این موضوع در جلسه عمومی صورت گرفته و نه در محفل تخصصی. و اگر از ایرادی که مکررا همفکران رئیس جمهور فعلی از رئیس دولت قبلی مبنی بر طرح موضوعات علمی در میان عموم می‌گرفتند و بارها و بارها جناب روحانی خودشان به آن مرتکب شده‌اند بگذریم، از تحریف معنوی اندیشه روشن مطهری نمی‌توان گذشت هرچند که با سکوت انتشارات صدرا مواجه گردد.
شاید پرداختن به این موضوع و امثال آن برکت دیگری نیز نظیر حکومتی دیدن آثار شهید مطهری از این پس داشته باشد به این معنا که نشر آثار استاد از انحصار یک فکر خاص خارج شود تا هم به انتشار سایر آثار استاد بعد از 37 سال کمک کند و هم اینکه تمهیدی اندیشیده شود که برای تصدی برخی مناصب در جمهوری اسلامی گذراندن دوره‌ای از آثار شهید مطهری ضروری شناخته شود. اگر به گفته حضرت امام تمام آثار شهید مطهری بدون استثناء مورد تأیید است و برای عالم و عامی سودمند و مفید، و اگر بنا به فرمایش حضرت آقا آثار شهید مطهری مبنای فکری انقلاب اسلامی است پس چرا برخی از مسئولین محترم از این ضرورت و برکت بی‌بهره باشند و حتی اگر تورقی به آثار ایشان داشته‌اند نتوانند از سطر و لفظ آن به روح و معنای آن برسند؟ شاید یکی از بزرگ‌ترین ظلم‌هایی که رجال فرنگ‌دیده و مدعی به استاد مطهری و سایر متفکران انقلاب اسلامی روا می‌دارند آن باشد که برخی ترجمه افکار و آثار منسجم ایشان را در گزینه‌ها و گزاره‌های پریشان اندیشه غربی دنبال می‌کنند. درست مثل آنکه پیشرفت هند را به جای آنکه در خودکفایی و نگاه مسئولانه مسئولانش به توانمندی بومی فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تقویت هویت مستقل دینی و ملی ببینیم به آموزش زبان استعماری انگلیسی در مدارسش نسبت دهیم و بچسبانیم.
حال اگر کمی بر این سخنان تأمل کنیم و این اظهار نظرها را فارغ از ترفند فرار از اقتصاد ناموفق و پاسخگویی‌های صد تا هزار روزه و یا سرمایه‌گذاری‌های انتخابات آتی ببینیم، باید بگوییم که کمی تعمق در آثار شهید مطهری ما را به این حقیقت انکارناپذیر می‌رساند که بیشتر دقت این شهید وقت‌شناس، صرف مبارزه با التقاط و برداشت‌های ناصواب از دین شد. زمانی مسلمانانی ارادتمند به سوسیالیسم و مارکسیسم پیدا شدند و همتشان را صرف تفسیرهای سوسیالیستی از اسلام کردند و هرچه را در اسلام می‌دیدند در کیسه مارکس و انگلس می‌ریختند که در این زمان شهید مطهری همت خود را بر تنقیح مناط اسلام از سوسیالیسم دید و با التقاط مبارزه کرد. زمانی دیگر گروهی، پان ایرانیسم را در مقابل اسلام علم کردند و به بهانه میهن‌پرستی درپی ایجاد دوهویتی میان مسلمانِ ایرانی شدند و پس از نگارش یکی دو کتاب و نیز ترجمه دستوری و اشتباه کتیبه کوروش توسط اشرف پهلوی، درصدد تقابل ایران و اسلام برآمدند که در اینجا نیز شهید مطهری با درک صحیح مقتضیات، از خدمات متقابل ایران و اسلام گفت.
او علاوه بر اینها با التقاط و انحراف درون شیعیان نیز مبارزه‌ای جدی داشت و می‌دانست که التقاط در این حوزه و در میان دوستان نیز توسط دشمنان به راه افتاده لذا با حماسه حسینی در برابر جاعلان و آنان که نهضت سیدالشهدا را با انواع تحریف‌ها و تغییرها آمیخته و تفسیر نموده بودند قد علم کرد و اصرار ویژه‌ای بر شناساندن یزید و شمر زمان داشت چرا که می‌دانست معمولا اذهان گرفتار التقاط از درک و شناخت صحیح دوست از دشمن عاجزند و قادر به تشخیص مصلحت و مقتضیات نیستند. لذا می‌توان در مورد استاد گفت که او هم با التقاط به معنی آمیختن دوغ و دوشاب در حوزه فکر و اعتقاد به مبانی اسلام مبارزه نمود و هم با التقاط در حوزه تفکر شیعه و نیز مهم‌تر از آن پس از به ثمر نشستن انقلاب اسلامی، با التقاط در کمین نشسته برای انقلابیونی که کمتر فرصت تعمق در دین را یافته بودند، به مبارزه برخاست. اگرچه عمر این عالم ربانی در جمهوری اسلامی بسیار کوتاه بود ولی متن مصاحبه‌ها و نوشته‌های او در این ایام حکایت از فعالیت مجدانه او در برابر خطر کمین گرفته دارد.
یقیناً در ایام انقلاب و تکثر ایسم‌ها و ایده‌ها، التقاط نیز در میان آنها که از میانه راه با انقلاب همراه شده بودند زیاد بود و از این میان گروهی بودند که از اسلام به جای آنکه تمامیت برنامه‌اش را بخواهند، تنها روح انقلابی‌اش را می‌خواستند و ظلم‌ستیزی‌اش را، و به دیگر سخن انقلاب را هدف می‌دانستند نه وسیله و به گفته شهید مطهری «اینها می‌گویند هر چه از اسلام که ما را در مسیر مبارزه قرار بدهد، آن را قبول می‌کنیم و هر چه از اسلام که ما را از مسیر مبارزه دور کند را طرد می‌کنیم».2 هدفشان استقرار اسلام به تمام معنا نبود و تنها از اسلام ذوالفقار علی علیه‌السلام را می‌شناختند و خون به ناحق ریخته شده حسین علیه‌السلام را و در کنار آن چه بسا حکومت را برای پیامبر خدا هم نمی‌دانستند. اینها به قول قرآن نؤمن ببعض و نکفر ببعضند3 خودشان اسلام را تقسیم می‌کنند و قسمی از آن را قبول دارند و قسمت‌های دیگر را نه. امام قائد را، قائم بالسیف می‌دانند نه قاعد بالعلم و الحلم و در مقابل اینان گروهی دیگر هستند که از اسلام رحمانی سخن می‌گویند تا بتوانند با طرح این اسلام عقیم، دیگران را به اسلام خشن متهم کنند و ... که در نهایت همه این سخنان از یک قماشند.  
این همان التقاطی است که در میان برخی مسلمانان ارادتمند به مکاتب غیراسلامی یافت می‌شود و به بدنه مسلمانان انقلابی ربطی ندارد چرا که معمولا این انحراف و التقاط ماحصل همنشینی با سایرین است و خواندن اسلام با ترجمه غربی یا شرقی و آنان که آیات قرآن را با مکاتب بیگانه مقابله‌خوانی می‌کنند بیش از دیگران در خطر این انحرافند و انحراف اینها کمتر از معتقدین به پروتستانتیسم اسلامی، اسلام آمریکایی، اسلام مرفهین بی‌درد، اسلام منهای روحانیت، روحانیت منهای اسلام، تشیع و تسنن انگلیسی، فرقان، سازمان مجاهدین خلق و ... نیست چراکه درد همه آنها یکی است؛ التقاط. و این التقاط همان چیزی است که مطهری و امثال او را به مسلخ کشاند و به شهادت رساند و اکنون نیز می‌تواند با برداشت انحرافی و التقاطی از دین خوبان را به قربانگاه ببرد و در انحراف تفاوتی بین آنها نیست هرچند که ممکن است در اقدام متفاوت باشند. لذا به نظر می‌رسد آن چیزی که بیش از همه دغدغه ذهنی استاد شهید بود، مبارزه با التقاطی بود که در لایه‌های افکار و افراد انقلابی نفوذ کرده و پنهان شده بود و هدف استاد زدودن انقلاب اسلامی و تفکر انقلابی از هرگونه برداشت انحرافی و غیراصیل حتی متصل به حوزه یا دانشگاه بود.
علاوه بر اینها موضوعی که شاید اگر شهید مطهری مجال بیشتری می‌یافت به آن می‌پرداخت، توبه انقلابیون از انقلابی‌گری و تفکرات انقلابی بود. هرچند که در گوشه کنار برخی آثار استاد پرداختن به این نکته نیز دیده می‌شود ولی این اقدام به صورت مجموعه و یکجا وجود ندارد. انقلابیون پشیمان با توجیه عوض شدن شرایط و توضیحاتی که معمولاً و در نهایت حکایت از گرفتار شدنشان در چرب و شیرین دنیا و مشغول شدن به پست و مقام و مطامع دارد درپی تغییر گذشته خود برای سرمایه‌گذاری در آینده هستند وگرنه بازگشت از گذشته نیازی به تبلیغات رسانه‌ای و تریبون ندارد. به نظر می‌رسد آنچه که در سخنرانی رئیس جمهور مغفول واقع شده است، تمیز شرایط انقلابیون در حال گذار اول انقلاب با انقلابیون مستقر در نظام با ثبات امروز است. اگر آن روز امثال خسرو گلسرخی در دادگاه از «مولا علی» دم می‌زدند و در همان حال به کدخدای شرق ارادت داشتند و خود را انقلابی می‌دانستند ولی امروز این وفاداران اصیل اسلام نابند که خود را انقلابی می‌دانند و به کدخدای حیله‌گر غرب و امثال روباه پیر هم هیچ ارادتی ندارند. و این دو بیش از دو دنیا با هم تفاوت دارند و به قول سعدی باید گفت «گر تو قرآن بدین نمط خوانی  ببری رونق مسلمانی». مسلمان انقلابی امروز یعنی آن کس که به تمام اسلام ناب معتقد است. به حضور امام ناظر عجل الله تعالی فرجه مطمئن است. به تمام منظومه فکری امام راحل انقلاب ارادت عملی دارد. به فصل الخطاب بودن اوامر امام حاضر انقلاب التزام عملی دارد. به اصل نه شرقی و نه غربی از بن دندان وفادار است. به شیطان بزرگ بودن آمریکا یقین دارد. به لطف خدا و اعتماد به نفس ملی ایمان دارد. به پیش‌روندگی و پیش‌برندگی انقلاب اسلامی متعهد است. بیش از همه خدمت می‌کند. دائما به دنبال سبک کردن گرده انقلاب است. از حاشیه‌سازی و حاشیه سازان و فرصت‌سوزی به دور است. به جای پاسخگویی آسمان ریسمان نمی‌کند و ... و اهل صداقت و سلامت است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. http://president.ir/fa/93375
2. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا، تهران 1368، ص 57.
3. «افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض» سوره مبارک بقره آیه 85.