گزارشی از بیست و چهارمین مراسم «شبِ شاعر»
شاعری از جنس «انقلاب»
بیست و چهارمین مراسم «شبِ شاعر» به منظور پاسداشت دکتر محمود اکرامیفر، 12اردیبهشت در نخلستان سازمان هنریرسانهای اوج برگزار شد.
در این مراسم مصطفی محدثیخراسانی، محمدرضا سنگری، علیرضا قزوه، مرتضی امیریاسفندقه، مجتبی رحماندوست، علیمحمد مؤدب، علی داودی، محمدمهدی سیار و بسیاری از چهرههای نامآشنای عرصۀ فرهنگ و هنر حضور داشتند و از فعالیتهای دکتر اکرامیفر تقدیر کردند.
سلمان نظافتیزدی: نهادهای فرهنگی در شهرستانها خواباند!
در ابتدای این نشست از سلمان نظافتیزدی، فرزند مجید نظافتیزدی دعوت شد که به عنوان نخستین سخنران پشت تریبون قرار بگیرد. او سلام همۀ شاعران دیار خراسان، خصوصاً دوستان و همراهان دکتر اکرامیفر، محمدحسین جعفریان، عباس ساعی، محمدکاظم کاظمی، هادی منوری و مجید نظافتیزدی را به حاضرینِ «شب شاعر» رساند و نامهای خطاب به دکتر اکرامیفر قرائت کرد: «من هم خوشحال هستم و هم ناراحت؛ خوشحال از اینکه در این شبِ شاعر که ویژه دکتر اکرامی هست حضور دارم و ناراحت از اینکه این شب شاعر در خراسان و زادگاه دکتر اکرامی برگزار نشد. من هم خوشحال هستم و هم ناراحت؛ خوشحال از اینکه از کودکی دکتر اکرامی را میشناسم و ناراحت از اینکه دیگر دکتر اکرامی پیشکسوت شده است. اما امیدوارم سالهای سال قلبش مثل ساعت سوئیسی کار کند. خوشحالم از اینکه در پایتخت اکرامی و اکرامیها مورد توجه قرار میگیرند و ناراحت از اینکه اکرامیها در شهرستانها و حتی شهرهای بزرگی مثل مشهد فراموش، خانهنشین و گاهی مجبور به کوچ میشوند. خوشحالم از اینکه پیشکسوتها قدر میبینند و ناراحت از اینکه چقدر برای جوانان فرصت رشد و دیده شدن از سوی نهادها تعریف شده است؟ خوشحالم از اینکه در پایتخت نهادهای فرهنگی به ضرورت برگزاری چنین مراسمهایی آگاه هستند و ناراحت از اینکه در شهرستانها نهادهای فرهنگی خواباند. در پایان دوست دارم زمان به عقب برگرد. من به روزی برسم که در اتوبوس مشهد- سرخس به همراه شاعران بسیاری به سمت سرخس برای برگزاری شب شعری میرفتیم و من در تمام مسیر با دکتر اکرامی نون بیار کباب ببر بازی میکردم.»
محمدرضا سنگری: باید گنجینههای وجودمان را پیدا کنیم
پس از سلمان نظافتیزدی، از دکتر محمدرضا سنگری برای سخنرانی دعوت شد. او با بیان احادیثی از ائمۀ اطهار در تکریم مقام معلم، «معلم»ها را به سه دسته تقسیم کرد. دستۀ اول «مُحلّم»ها هستند که خواب کردن را بلدند؛ به این معنا که پرگو، سنگینگو، یکنواختگو و دوستدار صندلیهاشان هستند و کلاس درسی آنها کشش ندارد. دستۀ دوم را «مُألّم»ها تشکیل میدهند که از سر ناخواستن به عرصۀ معلمی وارد شدهاند و معلمی را دوست ندارند. کسانی که زیباترین موسیقی زندگیشان صدای زنگ است و عمری هم به خود و هم به شاگردانشان ستم میکنند. اما دستۀ سوم همان «معلّم»های واقعی هستند که پرنشاط، پرشور و زندهاند و به معنای واقعی کلمه از دانش، بینش، روش و منش بزرگوارانه برخوردارند. دکتر محمدرضا سنگری، محمود اکرامیفر را معلمی واقعی معرفی کرد که با جزر و مدهای سخن و نکتههای بدیع آشناست. او با اشاره به نثرهای دکتر اکرامیفر گفت: «به اعتقاد من، نثرهای محمود اکرامی میتواند قویتر از شعرهایش باشد.» سنگری ادامه داد: «باید دفینهها و گنجینههای وجودمان را پیدا کنیم. خودفهمی بزرگترین فهم است و هرکس خودش را نفهمد، هیچ چیز نفهمیده است. دکتر اکرامی تواناییهای خودش را شناخته و به درستی دریافته است که به چه مسائلی بپردازد، البته اگر بگذارند.» و در اینجا به شعر معروف دکتر اکرامیفر با مطلع «چشم مخصوص تماشاست، اگر بگذارند/ و تماشای تو زیباست، اگر بگذارند ...» اشاره کرد و این شعر را نقطۀ پیوند خود با محمود اکرامی در باغرودِ نیشابور معرفی کرد.
مجتبی رحماندوست: انسان
در کنار دکتر اکرامی احساس آرامش میکند
سومین سخنرانِ «شب شاعر» دکتر مجتبی رحماندوست بود. او خاطرهای از اقامۀ نماز به امامت آیتالله بهاءالدینی در دورۀ دفاع مقدس تعریف کرد. در این نماز جماعت شهید صیاد شیرازی به همراه چند فرمانده حضور داشتند و پس از آن صیاد دلها از آیتالله بهاءالدینی خواستند که کمی برایشان سخنرانی کنند. ایشان تنها یک جمله گفتند: «سعی کنید برای خدا کار کنید!» مجتبی رحماندوست با بیان این خاطره گفت: «من از همجواری و همسفری چندین ساله با دکتر اکرامی دریافتم که انسان در کنار ایشان احساس آرامش میکند و این چیز کمی نیست. انسانها میتوانند ذکر باشند و مایۀ سکینه و آرامش یکدیگر و به اعتقاد من دکتر اکرامی ذکراند و مصداق آرامش.»
حبیبالله رزمجویی: دکتر اکرامی نگاهی پدرانه به شاعران جوان دارند
حبیبالله رزمجویی صحبتهای خود را با خوانش شعرهایی از دکتر اکرامیفر آغاز کرد: «تنها تویی که از لب من شعر میشوی/ هرکس که لایق غزل عاشقانه نیست ... » او ضمن اینکه مدیریت هوشمندانۀ دکتر اکرامیفر را در کنگرههای شعر ستود، ایشان را شخصیتی سرشار از سادگی، صمیمیت و مهربانی خواند که همواره به شاعران جوان نگاهی پدرانه دارند. رزمجویی در پایان یکی از اشعارش که پیش از این به دکتر اکرامیفر تقدیم کرده بود، برای حاضرین قرائت کرد: «چگونه آفتاب را نگاه باید کرد؟/ چگونه باید در کسالت خیابان فرو نرفت؟/ تاریکی را با کدام عینک میتوان دید؟/ غمگینم/ نه به خاطر تو/ نه اینکه ماشینها محاصرهام کرده باشند/ و پرستویی در سقف خیالم لانه نکرده باشد/ نگرانم برای بهار/ برای اردیبهشت/ که سالهاست از پنجره نیامده/ و هیچ آتشی دیگر برای اسفندها زاده نخواهد شد/ و هیچ ققنوسی دیگر بار، خاکستری را متولد نخواهد کرد.»
علیمحمد مؤدب: دکتر اکرامیفر شاعری انقلابی است
بعد از حبیبالله رزمجویی از علیمحمد مؤدب برای سخنرانی دعوت شد. او با یاد کردن از چهرههای برجستۀ ادبیات انقلاب همچون سیدحسن حسینی، قیصر امینپور و خلیل عمرانی، دکتر اکرامیفر را شاعری انقلابی نامید که فعالیتهای ادبی و پژوهشهای قابل تقدیری در حوزۀ جامعهشناسی ایران، انجام دادهاند. مؤدب ضمن صحبت از رقیقالقلب بودن دکتر اکرامیفر، از جدیت ایشان در مدیریت محافل سخن گفت و شخصیت ایشان را چند بعدی معرفی کرد که تنها منحصر به شعر نیست.
مصطفی محدثیخراسانی: نباید ملکوت شعر را به دغدغههای معاش و زندگی بیالاییم
در ادامه مصطفی محدثیخراسانی به عنوان یار دیرینۀ محمود اکرامیفر صحبتهای خود را با این بیت آغاز کرد: «خدا بزرگ، خدا مهربان، خدا خوب است/ تو خوب هستی و من خوبم و هوا خوب است» و معلم بودن و نظم و تأمل ایشان را ستود. محدثیخراسانی با یادآوری مدیریت محمود اکرامی در جشنوارههای مختلف، دبیری جشنوارۀ دوم شعر فجر توسط ایشان را یکی از درخشانترین فعالیتهای دکتر اکرامیفر معرفی کرد. او همچنین گفت: «شاعری میتواند وجود آدم را قبضه کند اما شغل آدم نباشد. نباید ملکوت شعر را به دغدغههای معاش و زندگی بیالاییم، چرا که ضربۀ بدی به انسان میزند.» محدثیخراسانی ادامه داد: «من بارها دیدهام که دکتر اکرامی همواره به نسل جوان توصیه کردهاند که برای دل خودشان شعر بگویند، نه برای دغدغههای دیگر و به شعر به عنوان شغل نگاه نکنند.»
بعد از صحبتهای مصطفی محدثیخراسانی، کلیپی مستند از زندگی هنری دکتر محمود اکرامیفر پخش شد که یحیی محمدعلی کارگردانی آن را بر عهده داشت.
علیرضا قزوه: متاسفانه امروز فرهنگ و سیاست در مقابل هم قرار دارند
هفتمین سخنران این برنامه علیرضا قزوه بود. او گفت: «ما در روزگاری هستیم که دهاتی بودن خیلی خوشایند افراد نیست، اما محمود اکرامی به آن افتخار میکند.» قزوه با اشاره به اینکه رسالت شاعر، رسالت پیامبران است و شاعر باید اخلاق نیکو داشته باشد، افزود: «به جایی رسیدهایم که سیاست، اخلاق را محاصره کرده و شادی را از مردم گرفته است. متاسفانه امروز، فرهنگ در مقابل سیاست ایستاده تا جایی که سیاست جای فرهنگ را نیز پر کرده است. نقطۀ گمشدۀ زندگی ما، اخلاق و حکمت است.» او دکتر محمود اکرامی را متعلق به جریانِ شعرِ سالم خراسان معرفی کرد که در کنار احمد زارعی و شاعران خراسانی دیگر دستی به ادبیات انقلاب کشیدند. قزوه اظهار داشت: «شاعران خراسان، هرگز خطا نکردهاند و قابل اعتمادند و این روزها یک ستون استوارِ ادبیات انقلاب را تشکیل دادهاند.» او در پایان از اهالی فرهنگ و هنر خواست که چهرههای بزرگ ادبی را از یاد نبرند. از جمله مهرداد اوستا که در زمانِ خود، خاقانیِ ثانی بود، اما امروز حق او را به درستی ادا نکردهایم.
بعد از صحبتهای علیرضا قزوه، نیما اکرامیفر، فرزند دکتر محمود اکرامیفر، نامهای خطاب به پدرش قرائت کرد و ضمن عذرخواهیها برای اذیتهای پسرانه، از زحمات پدرش در تمام این سالها تشکر کرد و بعد بر دستهای پدر بوسه زد.
در ادامه سیدهادی موسوینژاد نمایندۀ رادیو فرهنگ پشت تریبون قرار گرفت و بعد از دعوت از چهرههای فرهنگی حاضر در مراسم برای حضور در برنامههای رادیو فرهنگ، همکاری با دکتر اکرامیفر را تجربهای خوب خواند و ایشان را فردی انقلابی و معتقد معرفی کرد که توانایی ایشان به عنوان مدیر فرهنگی مثالزدنی است.
پس از صحبتهای سیدهادی موسوینژاد نیز، از عبدالرحیم سعیدیراد برای سخنرانی دعوت شد. او ضمن تقدیر از برگزارکنندگان این مراسم، از دوستی چندین سالۀ خود با دکتر اکرامیفر یاد کرد و گفت: «در راه میخواستم اخوانیهای برای ایشان بسرایم که متاسفانه تمام نشد.»
سخنران بعدی، دکتر محمدمهدی سیار بود. او زحمات دکتر اکرامیفر را ستود و گفت: «افتخار این را دارم که ایشان پژوهش مردم شناختی خودشان را که هنوز چاپ نشده، با عنوان «نقش استراتایپها در ناکارآمدی تبلیغ» در اختیار من گذاشتند که پژوهشی بسیار توانمندانهست.»
مرتضی امیریاسفندقه: بسامد حضور «مردم»، از ویژگیهای شعر محمود اکرامی است
به عنوان آخرین سخنران، از مرتضی امیری اسفندقه دعوت شد که پشت تریبون قرار بگیرد. او بعد از تقدیم یک شاخه گل به مناسبت روز معلم به دکتر محمود اکرامیفر، گفت: «ضمن تبریک روز معلم به ایشان و یادآوری تلاشهای استاد در راه تحصیل علم، باید از صمیمت دکتر محمود اکرامیفر در سرودن و استفاده از ترکیبهای تازه در شعرهایش یاد کرد.» او ادامه داد: «از دیگر ویژگیهای شعر ایشان بسامد حضور «مردم» در شعرهایش است که هوش بالای دکتر اکرامیفر در شناخت صحیح و صریح واژۀ «مردم» را میرساند.»
در پایان، با تشویقهای ممتد حاضرین در مراسم، دکتر محمود اکرامیفر پشت تریبون قرار گرفت و ضمن قدردانی از تکتک حاضران و سخنرانان، گفت: «قدر من از خاک پای خویش بالاتر ندانید!» و غزلی با مطلعِ «ای مردم ای آوازهای منتشر در باد!/ من هم شما را دوست دارم هرچه باداباد ...» تقدیمِ حاضران کرد و به جوانان توصیه کرد که از هیچ تلاشی برای رشد و یادگیری فروگذار نکنند.
در این مراسم، سازمان اوج، حوزۀ هنری، موسسه شهرستان ادب و رادیو فرهنگ، با تقدیم لوح و هدایا از دکتر محمود اکرامیفر تقدیر به عمل آوردند.
«شب شاعر» عنوان مراسمی است که هر ماه به همت سازمان هنری رسانهای اوج در پاسداشت مقام شاعران معاصر برگزار میشود.
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد...
باز هم یک روز طوفان میشود
هر چه میخواهد خدا آن میشود
میروم افتان و خیزان تا غدیر
بادهها مینوشم از جوشن کبیر
آب زمزم در دل صحرا خوش است
باده نوشی از کف مولا خوش است
فاش میگویم که مولایم علیست
آفتاب صبح فردایم علیست
هر که در عشق علی گم میشود
مثل گل محبوب مردم میشود
تا علی گفتم زبان آتش گرفت
پیش چشمم آسمان آتش گرفت
……
آسمان رقصید و بارانی شدیم
موج زد دریا و طوفانی شدیم
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
بغض چندین ساله ما باز شد
یا علی گفتیم و دریا خنده کرد
عشق ما را باز هم شرمنده کرد
یا علی گفتیم و گلها وا شدند
عشق آمد قطرهها دریا شدند
یا علی گفتیم و طوفانی شدیم
مست از آن دستی که میدانی شدیم
یاعلی گفتیم و طوفان جان گرفت
کوفه در تزویر خود پایان گرفت
کوفه یعنی دستهای ناتنی
کوفه یعنی مردهای منحنی
کوفه یعنی مرد آری مرد نیست
یا اگر هم هست صاحب درد نیست
عدهای رندان بازاری شدند
عدهای رسوایی جاری شدند
آن همه دستی که در شب طی شدند
ابن ملجمهای پی در پی شدند
……
از سکوت و گریه سرشارم علی
تا همیشه دوستت دارم علی
برگرفته از کتاب: «دریا تشنه است»