تربیت اسلامی رکن اصلی آموزش(گزارش روز)
گالیا توانگر
شور و نشاط در دل دانشآموزان موج میزد، بچهها منتظر بودند تا معلمشان به کلاس برود، من معلم کلاس پنجم بودم. وقتی خواستم وارد کلاس بشوم چند تا از شاگردانم جلوی من ایستادند تا فضای کلاس را برایم آماده کنند.وقتی وارد کلاس شدم همه کلاس را برف شادی و صدای دستهای بچهها پر کرده بود. هر کسی یک کادویی برایم در دست داشت. در بین دانشآموزان یکی را ناراحت دیدم، او به کادوها خیره شده بود. ناگهان از جایش بلند شد و از من خواست از کلاس بیرون برود، او رفت و وقتی برگشت کادویی به دستش بود. انگار کاغذ استفاده شدهای را برداشته و چیزی را داخل آن پیچیده بود و در یک نایلون گذاشته بود، و خوشحال جلوی بچهها گفت: «خانم این هم کادوی من است.»کلی با شوق و ذوق از او تشکر کردم. وقتی در خانه، کادویش را باز کردم دیدم گل سری را از مویش باز کرده و به من هدیه داده است. او تمام مدت به این فکر میکرده که چگونه با دستهای خالی دل معلمش را شاد کند؟ این کادوی پر از مهر و محبت هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشود.
امروز روز معلم است، تعلیم و تربیت باید دو بال هم طراز برای اوجگیری برنامههای آموزشی و پرورشی واقع شوند. چنانچه تنها بخواهیم به امر آموزش توجه کنیم مطمئنا نخواهیم توانست دانشآموز هم طراز جامعه اسلامی را تربیت کنیم. به این مهم همواره در سخنان بزرگان و عالمان اشاراتی شده است.
درس معلم گر بود زمزمه محبتی...
میترا خسرو بیگ یک معلم انقلابی که در پایه دهم و یازدهم ادبیات و عربی تدریس میکند، با الگو گرفتن از زندگی شهدا در شیوههای تربیتی برایمان میگوید: «شهدا همیشه بهترین سرمایههای تربیتی ما هستند. مطالعه سبک زندگی آنها میتواند خیلی از مشکلات و دغدغههای کنونی خانوادهها و جامعه را حل کند. چند وقت پیش نکتهای را درباره معلم شهید معصومه قزوینی خواندم که در بمباران هوایی تهران در سالهای جنگ تحمیلی به شهادت رسیده بود. از قول خواهر ایشان نقل شده بود: «یک بار اشتباها با یکی از دانشآموزانش در کلاس برخورد میکند! بعد از تمام شدن ساعت کلاس متوجه اشتباهش میشود، فردای آن روز به کلاس رفته و جلوی همکلاسیهای او میگوید؛ من اشتباه کردم و امروز تو حقداری همانگونه که من با تو برخورد کردم با من برخورد کنی!» من این رفتار تربیتی شهید را در مورد یکی از شاگردانم استفاده کردم که بسیار با برخورد مناسب دانشآموزان روبهرو شد و از آن روز بود که من شاهد بودم بچهها سعی دارند حداقل سر کلاس من نسبت به هم اینگونه رفتار کنند.»
وی در باب ضرورت احترام متقابل بین معلم و دانشآموز میگوید: «احترام گذاشتن به دیگران که این حقوق میتواند کلامی، رفتاری، مالی، جانی و... باشد، از حقوق اولیه هر انسانی است و نقضکننده این حق نمیتواند در جامعه به خوبی رشد کند چه برسد به اینکه بخواهد دیگری را آماده ورود به جامعه نماید! از طرف دیگر همواره بر عزت و احترام معلم در پیشگاه خداوند تأکید شده است و اینکه این شغل را مانند شغل انبیاء میخوانند و قطعا کسی که شغلی مانند انبیاء دارد، شایسته احترامی چون او نیز هست. فراموش نکنیم درس معلم گر بود زمزمه محبتی، جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را. یک معلم برای اینکه بتواند تأثیرگذار باشد باید به قلب دانشآموز راه یابد. وقتی معلمی به این مهم دست مییابد که احترام دانشآموز خود را حفظ کند. در چند دهه گذشته ما شاهد نوعی معلمسالاری در کلاس بودیم که معلم به جای محبت، ترس را در دل بچهها میانداخت و اکنون در یک دور برگشتی شاهد دانشآموز و حتی خانوادهسالاری هستیم و این باعث شده است که از کیفیت احترام بین معلم و دانشآموز کم شده و حالت شعاری پیدا کند و متأسفانه دغدغههایی مانند معیشت معلمان و رسانهای شدن این موارد بر روند این موضوع افزوده است. قطعا میتوان گفت که همدلی و همزبانی تنها راه حل ممکن برای رفع این مورد است، معلم با دانشآموزش همزبان شود و دانشآموز همدل معلم در این صورت احترام سر جای خودش باقی میماند.»
تربیت باید مسئولیت همه معلمین باشد
خسرو بیگ در باب اینکه تربیت باید بر آموزش اولویت داشته باشد، می گوید: «تربیت چیزی جدا از آموزش نیست. رابطه این دو با هم مانند دو بال است که اگر به یک اندازه قدرت نداشته باشند صعود غیرممکن است. معلمی که تربیت را در دستور کار خود قرار نمیدهد، نمیتواند آموزش خوبی هم داشته باشد. از طرف دیگر معلم پرورشی با هفتهای یک ساعت زمان، به صورت تخصصی چقدر میتواند تأثیرگذار باشد، نسبت به معلم ریاضی یا علوم یا ادبیات که در هفته 3 ساعت همراه با آموزش خود، همراه با شوخی و لبخند و اخم ... خود میتواند دانشآموزان را تؤامان تربیت و بر علم آنها بیفزاید. معلم ریاضی که به دانشآموز جمع و تفریق را درس میدهد باید نتیجه وحدت و نتیجه نفاق را نیز در کنار آن به دانشآموزانش گوشزد کند.»
این فرهنگی صراحتا میگوید: «در دنیا کاری سختتر از درس خواندن نداریم، درس خواندن سخت است، سر کلاس ساعتها نشستن و فقط گوش دادن و تمرین حل کردن سخت است و این جاست که جاذبه معلم و قدرت او در همراه کردن دانشآموز خسته از چندین ساعت درس خواندن وارد عمل میشود، این جاذبه باید آنقدر با فنون جدید تدریس، با اخلاق خوش، ایمان و صبر معلم همراه باشد که دانشآموز خود برای این معلم حریمی قائل شود که نکند کاری کنم دل معلم خوبم بشکند، نکند کاری کنم که او از من غضبناک شود، نکند او دیگر مرا دوست نداشته باشد و... در این صورت معلم با جاذبه خود، دافع همه شیطنتها و سرکشیهای دانشآموزان خواهد شد بدون آنکه خشونتی برای دفع خرج کرده باشد.»
محبت دانشآموزان خالصانه است
حشمت رمضانپور معلم پایه پنجم روستای خانقاه ازتوابع بخش کندوان شهرستان میانه با ورق زدن خاطرات سنوات خدمت خود میگوید: «بچهها هر روز میپرسیدند که آقا روز معلم کی میاد؟! عجله زیادی داشتند و معلوم بود که دلشان میخواست هرچه زودتر این روز فرا برسد تا محبت خالصانه خود را ابراز کنند؛ مخصوصا دانشآموزان روستایی که مهر و محبتی بیریا دارند. این روز فرارسید و بچهها که خودجوش همه کارها را روبراه کرده بودند، مرا مورد مهر و محبت باصفای خود قراردادند.»
وی ادامه میدهد: «بچهها جنب و جوش عجیبی داشتند. ابتدا بنده برای آنها اهمیت علم را یادآورشدم و به آنها گفتم: بچههای عزیز! بهترین سلاح برای یک جامعه سلاح علم است و هر جامعهای که به این سلاح مجهز باشد، قوی محکم و پایدار خواهد ماند و قومی نمیتواند بر آنها مسلط شود. از زحمات آنان تشکرکردم و به آنها گفتم که بهترین کادو برای معلمان تعلیم و تربیت بهترِ دانشآموزان است.»
وی در تکمیل صحبتهایش میگوید: «بچهها هم مطالبی گفتند، اما معلوم بود که عجله زیادی دارند تا برنامه شروع شود. شور و شوق عجیبی همه آنها را فرا گرفته بود .فشفشهها را روشن کردند و دست میزدند و شادی میکردند. بعد از من خواستند کیک را ببرم. من که از برنامه غافلگیرانه آنها خبر نداشتم. ناگهان بالای سرم بادکنکی ترکاندند وکاغذهای ریز رنگی که داخل بادکنک ریخته بودند، به سر و رویم ریخت. برنامه با پخش کیک به دانشآموزان پایان یافت، یکی از بچهها در آن روز از مدرسه مرخصی گرفته بود و حضور نداشت، اما یکی از دوستانش سهم کیک او را تحویل گرفت تا به او برساند و بدین گونه خاطره دیگری در زندگیم رقم خورد. به خود بالیدم و خوشحال شدم که آموزگار هستم. محبت بچهها برای ریا و تظاهر، برای پست و مقام و یا چشمداشتی نبود. ناب و خالصانه بود. گاه ما باید از دانشآموزانمان درسهایی بگیریم.»
تربیت قرآنی باید سرلوحه برنامههای پرورشی قرار گیرد
رضا نباتی معلم قرآن در گفتوگو با گزارشگر کیهان میگوید: «در نگاه اول تعدد فعاليتهاي قرآني آموزش و پرورش، ما را به تحسين وادار مي كند، اما وقتي با دقت به مأموريت ذاتي و اسناد تحولي و نيز نتيجه اقدامات و هزينههاي انجام شده مينگريم، وضعيت نگرانكننده اي را مشاهده مي كنيم؛ چرا كه نتايج و شواهد حاكي از سير نزولي جايگاه و اهميت توجه به قرآن در آموزش و پرورش حكايت دارد؛ به گونهاي كه زنگهاي خطر به صدا درآمدهاند و اين هشدار جدّي است كه درس قرآن در آموزش و پرورش در حال تعطيليست.»
وی ادامه میدهد: «درست است كه پيچيدگي مسايل فرهنگي و هجمه رسانهاي غرب را نبايد ناديده گرفت؛ اما سهم علل و عوامل ناشی از سوءمديريت در عرصههاي فرهنگي و به ويژه نظام تعليم و تربيت را نميتوان ناديده گرفت؛ چرا كه آموزش و پرورش اگر مهمترين خيمه گاه نظام نباشد، حداقل يكي از مهمترينهاست. بديهی است ثبات و اقتدار حكومت و تضمين استقرار كشور در حال و آينده ارتباط زيادی به جايگاه و وضعيت امروز نظام تعليم و تربيت دارد. به همين دليل است كه آموزش و پرورش در هيچ كجاي جهان محمل آمد و شدهاي سياسي و جناحي نيست؛ زيرا مأموريت آموزش و پرورش از چنان استحكامي و وضوحي برخوردار است كه قابل معامله و اغماض نيست.» وی گلهمندانه ادامه میدهد: «در این ميان جايگاه قرآن و آموزش و تدريس آن در آموزش و پرورش بيشترين لطمه را از افت تحصيلي ديده و ميبيند. درسي كه در طول 12 سال آموزش داده ميشود، ولي نقش اثر بخشي خود را چندان كه بايد ايفا نمي كند. در بسياري از مدارس تخلفات گسترده اتفاق ميافتد كه به صورت آشكار و پنهان، انزواي تدريجي به دنبال داشته است.»نباتی در تکمیل صحبتهایش میگوید: «فقدان انسجام انديشه و عمل و يكپارچگي در فعاليتهاي قرآني، نبود نظارت، ارزيابي و سياستهاي تشويقي معلمان و مدارس، عدم رغبت معلمان به آموزش و تدريس قرآن در اثر ناتواني، ورود طرح و برنامههاي مغاير با اسناد تحولي و مأموريتهاي ذاتي آموزش و پرورش، اعمال نظرات مديران بدون در نظر گرفتن نظرات كارشناسي، همه و همه باعث ناكارآمدي سيستم آموزشي در تحقق منويات رهبر معظم انقلاب و در نهايت مهجوريت هر چه بيشتر قرآن در مدارس شده است.»
خانه، مدرسه و جامعه باید رویکرد تربیتی یکسانی داشته باشند
وقتی در مورد مدرسه صحبت میکنیم، بحث بر سر آموزش و پرورش است و در عمل تربیت و پرورش بر آموزش دروس ارجح میباشد. تربیت رکن اصلی اهداف سیستم آموزش و پرورش ما باید باشد، اما متأسفانه شاهد این هستیم که در سیستم مدارس ما و حتی دانشگاهها به آموزش بیشتر از تربیت و پرورش اهمیت میدهند. همین میزان توجه به نمره در خانه نیز دیده میشود، طوری که اکثر والدین به جای توجه به رشد تربیتی و معنوی فرزندان خود به معدل دروس آنها نگاه میکنند و کمی و کیفی بودن سیستم یک مدرسه را در نمره معدل او جویا هستند.
عبدالله نصرتیان معلم دین و زندگی ضمن بیان مطالب بالا میگوید: «همین امر باعث شده است که معلمان خواسته یا ناخواسته به صورت سیستماتیک به آموزش بیشتر از پرورش و تربیت اهمیت بدهند. کماکان شاهد هستیم در برنامه هفتگی دانشآموزان کوتاهترین و کمترین زمان درسی به پرورشی و حتی ورزش اختصاص مییابد، در این صورت چه توقعی هست که یک معلم ساعاتی از وقت خود را صرف فنون تربیتی کند؟!» وی در تکمیل صحبتهایش میگوید: «آیا با چنین سیستمی معلمین انگیزهای برای کار تربیتی دارند؟ معلمان به عنوان کسانی که بیشترین تأثیر را بر روند تربیتی و حتی تعیین سبک زندگی دانشآموزان خود دارند باید به جدیدترین و کارآمدترین فنون تربیتی که برگرفته از فرهنگ، ارزشها و سنتهای ماست تسلط داشته و آگاه باشند. این امر زمانی اتفاق میافتد که هم سیستم آموزشی، هم خانواده و هم معلم به این امر مهم توجه ویژه نشان دهند. من هم به عنوان یک معلم با مطالعه کتب مربوطه، تهیه نرم افزارها و سیدیهای مختلف در این زمینه و همچنین عضویت در کانالهای مجازی که مطالب آن تربیتی و پرورشی هست، سعی در ارتقاء دانش و آموزش فنون جدید تربیتی دارم.»