راههای تربیت نفس و خودسازی اخلاقی
اسماعیل رحمتی
از منظر قرآن کریم انسان فطرتا خوبی ها و بدیها را میشناسد و به خوبیها گرایش دارد. سعادت آدمی در پیراستن نفس از بدیها و آراستن آن به خوبیهاست. کسانی که از سلطه طبیعت حیوانی خود رها میشوند و خواهان رسیدن به زندگی معقول و مطلوب انسانی هستند، همواره با این پرسش روبه رو هستند که از کجا باید شروع کرد و چگونه و به کدام سو باید رفت. شناخت مبانی، راهبردها و راهکارهای سلوک الیالله نقشه راه سالکان طریق سعادت و طالبان کوی فضلیت و حقیقت است. در نوشتار حاضر تصویری اجمالی ولی روشن از چشمانداز تربیت اسلامی ترسیم شده است.
***
رفتن تا بینهایت
در پهنه هستی و در میان آفریدههای خداوند، انسان تنها موجودی است که ماهیت ثابتی ندارد و همواره در حال شدن و دگرگونی است. سنگ، درخت، حیوان و هر موجود دیگری غیر از انسان، از روز نخستین که به عالم وجود پا میگذارد، ماهیت ثابتی دارد و تا آخرین مرحله حیات مادی خود هم همین ماهیت را حفظ میکند؛ یک اسب از ابتدا تا انتهای زندگیاش اسب است و نمیتواند پا را از محدوده ماهیتی که دست آفرینش برایش رقم زده است، فراتر بگذارد. انسان اگرچه با ماهیتی حیوانی قدم به ساحت دنیای مادی مینهد، اما ظرفیتهایی در وجود اوست که به او امکان میدهد تا از آنچه که هست پای را فراتر نهاده و به عالم انسانی وارد شود و حتی از فرشتگان نیز پیشی گیرد.(1) همانگونه که میتواند از چهارپایان هم فروتر شده و پستترین و گمراهترین موجودات گردد.(2)
قرآن کریم در تبیین حقیقت وجودی انسان میفرماید: «همانا انسان را در بهترین صورت آفریدیم. پس از آن تا فروترین مرتبت فرو بردیمش؛ مگر کسانی که ایمان آورند و رفتارهای شایسته انجام دهند؛ پس برایشان پاداشی بدون منت است.(3)
انسان موجودی است که از نقطهای پایینتر از حیوانات، آغاز میکند و میتواند به نقطهای صعود کند که فرشتگان نیز از درک آن عاجز و ناتوانند. به تعبیر فیلسوفان الهی، موجودات غیرانسانی، هر یک مظهر اسمی از اسماء حسنای خداوندند؛ اما انسان مظهر تام و کامل اسماء و صفات الهی است؛ انسان مظهر اسم اعظم است.
انسان و آزادی
وجه تمایز دیگری که میان انسان و دیگر موجودات وجود دارد، قدرت اختیار، آزادی و انتخاب است. ماهیت ثابت دیگر موجودات، با انتخاب و اختیار آنها پدیده نیامده، بلکه اراده و مشیت باری تعالی بر چنین امری تعلق گرفته است. اما همان اراده و مشیت هم خواسته است که موجود انسانی با انتخاب و اختیار خود، ماهیت خویش را رقم بزند و خود بخواهد که چه شود. خداوند امکانات فراوانی در اختیار انسان قرار داده است تا با انتخاب خود مسیرش را برگزیند و به سویی که میپسندد راه افتد و به مقصودی که میطلبد، دست یابد. در قرآن کریم آیات فراوانی به تبیین این مسئله نظر دارد؛ بهعنوان مثال در سوره مبارکه اسراء آمده است: کسی که دنیای گذرا را میخواهد، شتابان آنچه را بخواهیم و برای هرکس بخواهیم به او عطا کنیم. پس از آن دوزخ را برایش قرار دهیم که با دستان بسته و نکوهیده در آن وارد شود و کسی که آخرت را بخواهد و کوششی درخور آن بیاورد، در حالی که به خداوند ایمان دارد، تلاششان را سپاس گفته و ارج مینهیم. هم این گروه را و هم آن گروه را با عطای خداوندگارت مدد رسانیم و عطای خداوندگارت از کسی دریغ نشود.(4)
تربیت، لازمه انسان زیستن
انسان در آغاز آفرینش، ماهیتی حیوانی دارد. نیازها، گرایشها و امیال حیوانی، بالفعل، در وجود او حضور دارند؛ میل به خوردن، خوابیدن، نوشیدن و حتی امیال جنسی؛ آن نیازها و این امیال، پدید آورنده صفات و خصلتهایی هستند که از آنها به خصلتهایی حیوانی نام برده میشود. ظلوم(ستمکار)، حریص، هلوع(نگران)، بخیل، جهول (نادان)، و... صفاتی هستند که قرآن کریم برای توصیف ماهیت حیوانی انسان به کار برده است. برای داشتن این نیازها، امیال و خصلتها، نیازمند تعلیم و تربیت نیستیم و هر فردی، به طبیعت نخستین خویش، آنها را با خود همراه دارد. اما نیازها، امیال و خصلتهای انسانی، هرچند زمینهها و استعدادهای آنها در فطرت آدمی موجود است، وی نیازمند تعلیم و تربیت و ریاضتند تا جوانه زده و بشکفند و از وجود انسان سر برآورند. فلسفه ارسال پیامبران و همراه کردن کتابهای آسمانی با آنان، تربیت نفوس انسانی و شکوفا کردن استعدادهای شگرفی است که در حقیقت وجود انسان نهفته است. امام علی- علیهالسلام- درتبیین این موضوع میفرماید: خداوند پیامبرانش را به سوی انسان ها گسیل داشت و انبیا را یکی پس از دیگری به سوی آنان راهی کرد تا پیمانی که در فطرتشان با آنان بسته بود، از آنان طلب کنند و نعمتهای فراموش شدهاش را به یادشان آورند و با تبلیغ دین، حجت را بر آنان تمام کرده و گنجهای نهفته در عقلهاشان را برانگیزند.(5)
خودشناسی، برای خودسازی
پدید آوردن صفات نیک و خصلتهای ستوده در شخصیت انسان، مستلزم تلاش و کوشش در زمینه خودشناسی و خودسازی است. بدون خودشناسی، خودسازی میسر نخواهد شد و بدون خودسازی، انتظار تعالی معنوی و تخلق به اخلاق الهی، انتظاری خام و ناپخته است. عالمان اخلاق و عارفان بالله، با تکیه بر آموزههای قرآن کریم و سنت گفتاری و رفتاری پیشوایان معصوم- علیهمالسلام- برای رسیدن به سر منزل مقصود، یعنی ظهور صفات نیک و خصلتهای پسندیده در وجود انسان، گامهایی را ترسیم کردهاند که سالک الیالله و طالب اخلاق نیک باید با فراگیری آن و تلاش، پشتکار و همت بلند، آرام آرام خود را از ماهیت حیوانی رها کرده و به ماهیت و حقیقت انسانی نزدیک کند؛ در اینجا فرصت پرداختن به این مسائل، به صورت مبسوط وجود ندارد و باید به کتابهای اختصاص یافته به این موضوعات مراجعه کرد؛ اما اجمالا به پارهای از این مباحث اشاره میکنیم:
گام اول: یقظه(بیداری)
یقظه، یعنی بیدار شدن از غفلت و سرگرم بودن به نیازهای حیوانی؛ نیازهای حیوانی و امیال برخاسته از آنها، برای بقای ما در عالم ماده بسیار مهم و ضروریاند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت و اگر هم بتوان چنین کرد، کار سودمند و حکیمانهای نیست؛ بدن ما بخشی از وجود ماست و باید نصیب خود را از زندگی دریافت کند؛ اما همه وجود ما، در جسم و نیازهای جسمانی خلاصه نمیشود؛ بخش اصیل و حقیقی وجود ما، روح ماست. این بخش نیز بهرهای از حیات دارد. نیازها، امیال و خواستههایی دارد که باید آنها را شناخت، احساس کرد و پاسخ داد. اساسا مهمترین وجه تمایز انسانها از یکدیگر، میزان شناخت و پاسخ به نیازهای عالی و برتر انسانی است.اولین قدم برای شناخت این نیازها و پاسخ صحیح به آنها، خودشناسی است. همه انسانها وقتی غبارهای غلیظ غفلتها، هوسها و خرافهها را از خود دور سازند و با عقل فطری خود به زندگی، هستی و مرگ بیندیشند، پرسشهایی از عمق جانشان میجوشد که دیگر آرام و قرار را از آنان میستاند. حقیقتا من کیام؟ از کجا آمدهام؟ چرا آمدهام؟ چه کسی مرا آورده است؟ اینجا کجاست؟ چه باید بکنم؟ به کجا خواهم رفت؟ با من چه خواهد شد؟... شنیدن این پرسشها از عمق عقل و فطرت، نقطه آغازین تحول در شخصیت و وجود ماست.
به تکاپو افتادن برای پاسخ به این پرسشها، ما را با لایهای عمیقتر و لطیفتر از عالم آشنا میکند و آن حیات معنوی و انسانی است.
در این سویه از حیات، هدفها، ارزشها، نیازها، باورها و حتی سلیقهها حال و هوای دیگری دارند. دیگر از استثمار و استخدام دیگران در جهت منافع خود، بخل، کبر، عجب، قساوت دل و... خبری نیست. در این مرتبه از خودآگاهی است که انسان خود را مضطر به ولی خدا و امام میبیند تا دستش را در دستان او بگذارد و با او به سر منزل مقصود راهبری شود؛ اینجا همان جایی است که انسان با اختیار خود ایمان میآورد و دین الهی را میپذیرد.
گام دوم: تلاش هدفمند و آگاهانه
از اینجا به بعد جای تلاش، عمل و ریاضت است. آدمی با مدد عقل و وحی و هدایت ظاهری و باطنی امام(ع) صفات نکوهیده حیوانی را مهار کرده و فضیلتهای الهی انسانی را در ساحت هستی خویش مستقر میسازد.
کتابهای اخلاقی متداول، که عمدتا متاثر از افکار ارسطوست، با روش و شیوه خاصی میخواهند ما را در این امر یاری دهند. ولی در این راه توفیقی نصیب نمیکنند و به دشواری گرهی را میگشایند. بهترین و سودمندترین راه، تامل در آیات قرآن و روایات اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است.
نگاه اهل بیت(ع)- در مسئله اخلاق و تربیت اخلاقی، نگاهی است که از منظر رفتاری به مباحث روانشناسی بسیار نزدیک است. در روانشناسی به جای سخن گفتن از خصلتهای اخلاقی، سخن از الگوهای فکری و رفتاری و زمینههای انگیزش اخلاقی است. سخن این است که نخست ارزش اخلاقی مورد نظر را دقیقا بشناسیم و جلوههای رفتاری آن را مشخص کنیم پس از آن به زمینههای انگیزشی رفتار اخلاقی توجه کرده و بستر لازم برای بروز رفتار اخلاقی را ایجاد و تقویت کنیم. وقتی آستانه انگیزشی به حد مطلوب رسید، رفتار اخلاقی رخ داده و با گرفتن پاداش لازم تقویت میشود. هر اندازه چرخه شناخت، انگیزه و رفتار، بیشتر بچرخد، عناصر سهگانه چرخه، یکدیگر را تقویت میکنند. زمانی که انجام فعل اخلاقی به آسانی و بدون زحمت، در هر شرایطی از ما سر بزند، میتوان گفت که چیزی به نام خصلت اخلاقی تحقق یافته است. به همین سبب در روایات اخلاقی اهل بیت(ع) بیشتر بر جنبههای شناختی و انگیزشی رفتار اخلاقی تاکید شده و کمتر با نظریهپردازی درباره نظام اخلاقی روبهرو هستیم.
تفکر، تذکر و تعبد
در بخش نخست این نوشتار، این حقیقت را تبیین کردیم که شکوفا شدن استعدادهای معنوی و جوانه زدن خصلتهای نیک اخلاقی در وجود انسان، محصول تفکر، تذکر و تعبد به مکتب انبیا علیهمالسلام است. پارهای از ارزشهای معنوی، فضائل اخلاقی و محسنات رفتاری را فطرتا درک میکنیم و به خوبی با برخی جلوههای رفتاری آن آشنا هستیم و بسیاری را هم نمیشناسیم و نمیدانیم و باید از پیامبران و اولیای الهی بیاموزیم و برای موصوف شدن به آنها تلاش کنیم. صلاحیت معنوی و اخلاقی و برکت وجودی، بدون زحمت و ریاضت حاصل نمیشود. تفکر، تامل، تذکر، تعبد، توسل، توجه و تمرین و استقامت میطلبد؛ سنت خداوند در هستی این است که هرکس در مسیر خودشناسی، خودسازی و مجاهدت در راه تحصیل فضیلتها و خصلتهای الهی گام بردارد و بخواهد با صداقت و سلامت نفس زندگی کند، درهای رحمت، هدایت و یاری خداوند به روی او گشوده خواهد شد(6) و همه قوانین و سنتهای عالم او را در رسیدن به اهداف بلند و ارزشمندش یاری خواهند کرد.
گامهای عملی خودسازی اخلاقی
یکم: اولین قدم برای تحصیل صلاح و رسیدن به فلاح و برکت وجودی، دعا و تضرع به درگاه خداوند است. همه خیرها، زیباییها و فضیلتها از وجود او میجوشد و به او پایان میپذیرد. آب را باید از سرچشمه برداشت و روزی را از رزاق حقیقی طلب کرد. در دعاها و مناجاتها و پس از تلاوت قرآن و هر هنگام که حالی دست داد و پیوندی معنوی میان قلبتان با یگانه هستی پدید آمد، از او عاجزانه و خالصانه و با اشک و آه بخواهید که قلب شما را معدن خوبیها، خیرخواهیها و فضیلتها قرار دهد و احسان را از اعماق وجودتان به همه جوارح سرازیر کند.
دوم: گام دوم آشنایی با آموزههای قرآن، سنت و سیرت رفتاری معصومان(ع) و اولیای الهی و عالمان ربانی است. مطالعه مفاهیم بلند قرآن کریم، احادیث و تاریخ زندگی پیامبر و امامان اهل بیت(ع) و دیگر بزرگان دینی و معرفت، هم درسآموز است و هم انگیزهساز؛ هم سبک مؤمنانه زیستن را به ما میآموزد و ما را با ظرایف اخلاقی و معنوی آشنا میکند و هم شعلهها میافروزد و شورها به پا میکند. شناخت و انگیزه، دو عامل مهم برای صالح شدن و سودمند بودن است. دقت در احادیث اهل بیت، انس با دعاها و مناجاتهای آن بندگان وارسته، انسان را با ساحت انسانی و الهی عالم آشتی میدهد و عقل و جان را برای تعالی معنوی میپرورد. دعای شریف کمیل، دعای ابوحمزه ثمالی، مناجات شعبانیه، مناجات خمسعشر، دعاهای روزهای هفته و دیگر معارف بلند اهل بیت سودمندترین و موثرترین متن درسی برای شناخت زندگی مؤمنانه است.
سوم: در کنار انس با قرآن کریم و دعا و مناجات که امری سودمند و ضروری است، از رفاقت و گفتوگو با انسانهایی که خود تجسم فضیلتها و تندیس خیرخواهیاند، غفلت نکنید که حلاوتی مضاعف با خود دارد. بکوشید با انسانهای بلند همت و با فضیلت و به صلاح رسیده و فلاح چشیده و نافع برای جامعه، دمخور شوید. تا هم از ایشان بیاموزید و هم معاشرت با آنها انگیزههای متعالی را در وجود شما به جوشش آورده و لبریز کند.
امام سجاد(ع) فرمود: هلک من لیس له حکیم یر شده(7) هرکس حکیمی را در کنار خود ندارد که پیوسته راهنماییاش کند، نابود خواهد شد!
چهارم: نفس اماره لذتطلب و عافیتجو، میانه خوبی با خوبیها و فضیلتها ندارد! اتصاف به فضائل و روییدن گلهای معطر عمل صالح و احسان به بندگان خدا، بر درخت وجود انسان، نیازمند استقامت و پایداری و تمرین است. ابتدا باید فضیلتها و خصلتهای نیک را به خوبی بشناسید و با همت بلند و اراده قوی به مرحله عمل آورید. در هنگام عمل، انگیزهها، افکار و گرایشهایی از سوی نفس یا شیطان وسوسه میشود تا ما را از انجام خیر بازدارد؛ انسان مؤمن با استمداد از خداوند و پایداری، بر وسوسهها غلبه میکند و بر عمل صالح اصرار میورزد. غذای پاک، حلال و سالم از مهمترین زمینههای انگیزشی عمل صالح است. قرآن کریم میفرماید: ای پیامبران! از طیبات بخورید و عمل صالح انجام دهید.(8)
پنجم: یکی از عبادتهایی که اگر با حضور قلب و خلوص نیت انجام گیرد، در رشد و تعالی معنوی انسان و تهذیب نفس تاثیر شگرفی دارد، نماز است. نماز و بهخصوص نماز اول وقت و نافله شب، انسان را به مقامی بلند و ستوده(9) خواهد رساند و بهرههای فربه و فرحبخشی از معنویت و ارتقاء اخلاقی نصیب انسان خواهد کرد.
ششم: توسل به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و پیوند زدن جان خود به جانهای بالیده آنان، خاصه وجود معطر و مقدس حضرت اباعبداللهالحسین(ع) یکی دیگر از وسایل پرتاثیر سالک راه خداست.
هفتم: انسان مؤمن، انسانی جامع و جامعنگر است، هرچند ممکن است در هیچ زمینهای کامل نباشد. باید همه ابعاد وجودی و ساحتهای شخصی و شخصیتی خودمان را بشناسیم و بهره آن را از حیات و نعمتهای الهی بدهیم. افراط و تفریط در هر کار، نشانه جهل و نادانی است. اعتدال و میانهروی در کارها، نشانه سلامت نفس و پختگی شخصیت است. برنامهریزی هدفمند و جامعنگرانه ضرورتی اجتنابناپذیر برای داشتن زندگی پویا و رشددهنده است. امام کاظم(ع) میفرماید: بکوشید که اوقات شبانهروز شما چهار قسمت باشد:
1- قسمتی برای مناجات با خدا، 2- قسمتی برای تهیه معاش، 3- قسمتی برای معاشرت با برادران و افراد مورد اعتماد که عیبهای شما را به شما میفهمانند و در دل به شما اخلاص میورزند، 4- و قسمتی را هم در آن خلوت میکنید برای درک لذتهای حلال ]و تفریحات سالم[و به وسیله انجام این قسمت است که بر انجام وظایف آن سه قسمت دیگر توانا میشوید!(10)
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
پانوشتها
1- اسراء/70
2- اعراف/179.
3- تین/ 3 تا 5/
4- اسراء/18.
5- نهجالبلاغه، خ اول
6- عنکبوت/ آیه آخر
7- بحارالانوار، جلد 75، ص 128
8- مؤمنون/ 51
9- اسراء/79
10- تحفالعقول، صفحه 409.