نقش روحانيت در مشروطه و انقلاب اسلامى (بخش دوم)
روحانیت و ابزار رسانه
اگر ما به حركت اخير روحانيت به رهبرى حضرت امام ـ رض ـ دقت كنيم و فرمايشات و سخنرانىهای ايشان از آغاز نهضت تا به آخر را مورد دقت قرار دهيم، نكتههایی براى ما قابل توجه است كه براى آينده و تشخيص وظيفه روحانيت در استمرار اين انقلاب بايد از آن استفاده كنيم. امام خمينى در حركت سياسى خود كه فرعى از يك اوجگيرى روحانى و معنوى و اسلامى ايشان بود، به هيچ وجه از رشد معنوى و رشد اسلامیشان دور نشدند. اين حركت به عنوان وظيفهاى اسلامى شروع شد و انجام گرفت و تا آخر ادامه پيدا كرد. ايشان در اين حركت با مشكلاتى مواجه بود. اين مشكلات يك مقدارى موروث از نهضت مشروطيت بود.
تفکر ناامیدانه روحانیت پس از مشروطه
بعد از اين تحولاتى كه در جريان مشروطيت پيدا شد يك حالت دلسردى و سرخوردگى در روحانيت پديد آمد و شايد براى بعضىها پشيمانى پيدا شده بود و نمونهاش در همان نامه مرحوم شيخ عبدالله مازندرانى آمده است، اين باعث شد بسيارى از علمايى كه در گوشه و كنار و در حاشيه بودند و در متن فعاليتهای سياسى نبودند حالا چه موافق چه مخالف، اين نتيجه سلبى را گرفتند كه ديگر حركتى مقدستر، روشنتر و قوىتر از نهضت مشروطيتى كه به دست شخصيتهایی مثل مرحوم آخوند كه مرجع بزرگ عالم تشيع بود و اين همه علما و بزرگان شاگردان مكتب او بودند شکل گرفت صورت نمیگيرد. يك چنين كسى سردمدار اين نهضت بود. مرحوم شيخ عبدالله مازندرانى، مرحوم ميرزا خليل تهرانى و ديگران با اين قوت و قدرتى كه شروع كردند آخرش به اينجا انجاميد و امثال تقىزاده يا كسان ديگرى آمدند مسير را منحرف كردند. ما هر كارى بكنيم ديگر بهتر از آنها نمیشود و آخرش اين غربزدهها كلاه سرمان مىگذارند. اين چيزى بود كه بهخصوص در دوران پهلوى در بين روحانيان رواج پيدا كرد و خيلى كم پيدا میشد كسى كه تحت تأثير اين جريان واقع نشده باشد؛ يعنى حالت نااميدى از حركتهای سياسى، بلكه اين را يك نوع روشنفكرى میدانستند؛ يعنى علماى بزرگى میگفتند ما بايد از اين تاريخ درس بگيريم و بفهميم كه اگر كسانى ديگر وارد اين حركتهای سياسى بشوند، اینها فريب خوردهاند و هوشيارى و چيزفهمى و فراست به اين است كه ديگر وارد نشويد و اين را نشانه روشنفكرى عالِم میدانستند كه گول نخورد و دوباره وارد اين جريانات سياسى نشود و خلاصه از او سوءاستفاده نكنند. حالا شما در نظر بگيريد كه حضرت امام میخواهد يك حركت سياسى اسلامى را شروع كند؛ آن هم در چنين جوى كه در روحانيت وجود دارد و آنها همه میگويند: باز هم آخوند ديگرى بناست حركتى شروع كند و دوباره فريب اين سياستبازان را بخورد و نتيجهاى جز اينكه ما يك عده كشته و شهيد تحويل بدهيم و بالاخره كار به دست همين غربزدهها بيفتد نخواهيم داشت.
امام خمینی، صفشکن موج ناامیدی
حالا امام با چه قدرت و تدبيرى بايد اين موج را بشكند و اين تفكر را تقويت كند كه ما يك وظيفه شرعىِ الهى داريم و نمیشود با اين تفسيرهايى كه از يك تجربه تاريخى گرفتيم، دست از وظايف شرعىمان برداريم. برعكس ما بايد از آن تجربه استفاده كنيم و مواظب باشيم كه ديگر گول نخوريم. حركت را طورى شروع و تدبير و رهبرى كنيم كه كار دست آنها نيفتد. امام به خوبى پيشبينى میكرد كه چنين عناصرى وجود دارند و چنين تلاشهایی خواهند كرد كه از خون شهدا به نفع خود بهرهبردارى كنند؛ لذاست كه اين همه در وصيتنامهشان، در منشور روحانيت و در جاهاى ديگر تأكيد كردهاند كه نگذاريد كار به دست نااهلان و ليبرالها بيفتد و حتى گاهى از بعضى گروهها اسم میبردند كه اینها ضررشان از منافقان بيشتر است؛ نگذاريد كار دست اینها بيفتد. ايشان معتقد بودند كه ما بايد از تجربه مشروطيت استفاده كنيم. روحانيت میبايد بسيار فعال وارد ميدان شود و مبانى فكرى اسلامى بايد روشن بشود و افكار اسلامى چنان در مردم تقويت شود كه ديگر جايى براى سوءاستفاده غربزدهها باقى نماند و انصافاً امام بالاترين نقش را در اين زمينه داشت. به نظر من يكى از مهمترين كارهايى كه امام كرد و متأسفانه قدرش شناخته نمیشود همين است: مبارزه با اين تفكر نااميدانهاى كه در مورد فعاليتهای سياسى بر روحانيت و بر متدينين حاكم بود؛ البته خدا كمك كرد و يك شرايطى پيش آمد كه مردم ديدند دينشان چگونه در خطر است و ديگر نمیتوانند ساكت بنشينند و اين بود كه به هرحال اين تفكر هم تدريجاً عوض شد و اكثر روحانيان و به خصوص مراجع بزرگ، حركت امام را تأييد كردند.
ضرورت بهرهگیری روحانیت از ابزار رسانه
ما نيز بايد عبرت بگيريم و متوجه باشيم كه احتمال دارد چنين جوى براى روحانيت آينده پيش بيايد؛ يعنى خداى ناكرده، باز غربزدهها بتوانند در ارگانهای حكومتى و در مراكز تصميمگيرى نفوذ پيدا كنند و از همان ابزارهايى كه آن زمان به كار گرفتند، دوباره استفاده كنند و باز روحانيت منزوى بشود و بار ديگر باز همان طرز تفکر تكرار شود كه روحانيت نمیتواند نقش خودش را در صحنه سياسى ايفا كند و گول و فريب ديگران را خواهد خورد يا اگر هم گول نخورد آنها به زور او را از صحنه خارج خواهند كرد. اين خطرى است كه میتواند در آينده تهديدكننده باشد. البته خطرش يك در هزار است؛ اما خطر را نبايد هيچ گاه دست كم گرفت. نكته دوم اینكه وظيفه روحانيت در استمرار انقلاب چيست؟ ابزارهايى كه غربزدهها براى رسيدن به اهداف خودشان استفاده كردند كدام است؟
ابزارى كه در دست غربزدهها بود مطبوعات بود. باید در اين زمينه بحث بشود كه اصلاً اين مطبوعات چگونه به وجود آمد و چه كسانى اینها را به كار گرفتند و توسعه دادند. مطابق شرايط آن روز و آن روزنامههای كثيرالانتشارى كه در دسترس مردم قرار میگرفت از چه زمينه فكرى مايه میگرفت و از چه گروههایی پشتيبانى میشد و نهايتاً همانها بودند كه حكومت پهلوى را تقويت كردند و بعد اين حكومت استبدادى را كه در بعضى مراحل از حكومت استبدادى قاجار هم سختگيرتر و بىرحمتر بود، مشروطه خواندند.اگر آن روز روحانيت توانسته بود مطبوعات يا حداقل بخشى از آن را در دست بگيرد، به اين زودى مسير مشروطيت منحرف نمیشد و اسلام كنار زده نمیشد. عملاً كار مطبوعات افتاد در دست كسانى كه تفكرات غربى داشتند و با اسلام سروكارى نداشتند و اگر يك تهمانده اعتقاد دينى هم داشتند، يك دين سكولار بود، دينى كه فقط مربوط به مسايل شخصى بود و كارى به مسايل سياسى و اجتماعى نداشت.
روحانيت بايد از اينجا درس بگيرد و سعى كند در آينده كه هنوز هم دير نشده، از مطبوعات استفاده كند. ما بايد خودمان را آماده كنيم كه از اين ابزارها و ابزارهاى جديدتر مانند اينترنت به نفع اهداف اسلام ناب محمدى و مبارزه با كجفكرىها و كجانديشىها و انحرافات دينى استفاده كنيم. اگر اين فرصت را از دست بدهيم و نتوانيم نويسندگان و متخصصان خوبى در امر انواع رسانهها تربيت كنيم باز اين خطر وجود خواهد داشت كه داستان سوءاستفاده از مشروطيت تكرار بشود.
سخنرانی آيتالله مصباح يزدي (دامت بركاته) در ميزگرد نقش روحانيت در پيدايش و استمرار انقلاب اسلامي؛ 26/3/79
زلال بصیرت روزهای پنجشنبه منتشر میشود.