با چه معیاری به افراد اعتماد کنیم؟
نفاق هر چند که یک اصطلاح قرآنی در ارتباط با جریان اعتقادی موثر در حوزه اجتماعی و سیاسی جامعه اسلامی است؛ اما در حوزه رفتارهای شخصی و تحلیل شخصیت افراد نیز موثر است. گاه سخن از منافق اعتقادی است که کافری خود را مسلمان معرفی میکند تا ازحضور خود در جامعه اسلامی بهره برد؛ ولی گاه مراد از منافق این منافق اعتقادی و کافر نیست، بلکه یک مومنی است که برخلاف اعتقاد خویش رفتار میکند.
به سخن دیگر، افرادی در جامعه اسلامی از مسلمانان هستند که کفر اعتقادی ندارند، ولی دارای تضاد شخصیتی هستند و آن چیزی را که میگویند اعتقاد ندارند و انسانهای دوچهرهای هستند که نمیتوان به گفتارشان اعتماد کرد و برای آن حسابی باز کرد.
دو رویی از مسلمان جایز نیست، ولی شخصیت سست بنیاد این افراد موجب میشود تا گرفتار نفاق رفتاری شوند. این افراد را باید با تربیت و تعلیم تغییر داد و کاری کرد تا رفتارشان با گفتارشان موافق شود و به آنچه میگویند اعتقاد داشته و در عمل نیز بر اساس آن رفتار کنند.
البته کسانی هستند که ما نمیتوانیم در آنان تاثیر مثبت و سازندهای داشته باشیم و از سوی دیگر ناچاریم با آنان تعامل و ارتباط اجتماعی و اقتصادی برقرار کنیم. از آنجا که مردم را به سادگی نمیتوان شناخت نمیدانیم با این افراد چگونه تعامل کنیم یعنی نمیدانیم که به اینها و به قول و قرارشان اعتماد کنیم یا نه؟
از سویی اسلام به ما آموخته است که باید نسبت به دیگران حسن ظن داشته باشیم و از بدگمانی پرهیز کنیم. همچنین به ما دستور داده تا اصالت صحت را در کارها و رفتارهای آنان اجرا کنیم و بگوئیم کاری که انجام میدهند بر اساس شرع و عقل و عرف است و هرگز خلاف نمیکنند و قصد فساد نداشته و عمل فاسدی را انجام نمیدهند و اگر قول و قرار گذاشتهاند حتما متعهد به آن بوده و به عهد خود وفا میکنند.
البته در عین حال در آموزههای دینی به ما آموختهاند که در کارها به کسی که نمیشناسیم اعتماد نکنیم و اگر بخواهیم با فردی تعامل و ارتباط داشته باشیم باید او را بیازمائیم ؛ یعنی از ما خواسته شده تا با آزمودن، از میزان تعهد و تخصص او آگاه شویم تا به شخصی امین و متعهد و متخصص کار را واگذار کنیم و با او تعامل داشته باشیم. این امری است که فطرت و عقل عقلایی آن را اثبات و شریعت اسلامی آن را امضا و تائید میکند. پس باید با هر کسی که تعامل و ارتباط داریم و میخواهیم در بلند مدت به عنوان دوست و همنشین و همکاربا او ارتباط کاری و فکری داشته باشیم، باید او را بیازمائیم و بشناسیم.
اما سوال اساسی این است که چگونه میتوانیم دیگران را بشناسیم و تعاملات و ارتباطات خود را بر اساس آن دانش و شناخت تنظیم کنیم؟ بسیاری از مردم بازیگری میکنند و در تعاملات اجتماعی طوری دیگر عمل میکنند نه آن طوری که فکر میکنند و اعتقاد دارند؛ زیرا میخواهند هم خودشان را خوب نشان دهند و هم دیگران را نیازارند و خودشان را به سادگی لو ندهند. در این موارد چه کنیم؟
خداوند در آیه 30 سوره محمد(ص) بیان میکند که یکی از راههای شناخت افراد، لحن کلام و گفتار آنهاست؛ زیرا تن صدای افراد و اضطراب و تشویش در کلام و لرزش صدا و یا استحکام و سستی تن و صوت از یک سو و استقامت و استحکام کلمات و واژهها و جملات، افراد را لو میدهد و میتوان از راه این لحن گفتار، نسبت به درستی سخن و مطابقت و عدم مطابقت آن با اعتقاد شخص شناختی به دست آورد. اصولا دروغگوی پریشانگو، با صوت و لحن سست و لرزان سخن میگوید مگر اینکه از پیش تمرین کرده و آمادگی داشته باشد. وقتی با پرسشهای ناگهانی مواجه میشود که انتظارش را نداشته خودش را لو میدهد.
سه گانههای اعتماد ساز
در آیات و روایات راههای دیگری برای شناخت افراد و شخصیت متعادل یا نامتعادل، منافقانه و غیرمنافقانه بیان شده است. از جمله پیامبر اکرم(ص) میفرماید: ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَهُوَ مُنَافِق : ْ إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَان؛نشانه شخص دو چهره سه چیز است: 1 - درسخن گفتن دروغ بگوید؛ 2 – هرگاه وعدهای دهد، خلف وعده کند؛ 3 - در امانت خیانت نماید.(تحفالعقول ص 316)
پس میتوان از سه راه راستگویی و وفا و امانتداری، افراد را شناخت و بر اساس آن اعتماد و عدم اعتماد کرد؛ یعنی اگر مدتی را با شخصی بگذرانید میتوانید با آزمایش کردن او را بشناسید و به خودتان اجازه دهید تا چه اندازه با او نزدیک یا دور باشید. انسانها حتی اگر بازیگر خوبی باشند، پس از مدتی به ویژه در موارد بحرانی و حساس زندگی خودشان را نشان میدهند. از آنجا که مهمترین اصول زندگی انسان در ارتباط اجتماعی صداقت، وفا و امانت است، اگر کسی این سه گانه را در زندگی مراعات کرد، باید او را مصداقی از انسان دارای شخصیت متعادل و فطرت سالم دانست که بر تقوای فطری است و سلامت خودش را از دست نداده است. پس میتوان به چنین اشخاصی اعتماد کرد و تعامل و ارتباط داشت؛ اما اگر یکی از این سه اصل اساسی در اخلاق فطری در شخص وجود نداشته باشد، باید در چنین شخصی شک کرد و اعتمادی به او نداشت.
باید یاد آور شد که هر سه این سه عنصر، باید در طرف اعتماد فراهم باشد، زیرا این جمع مجموعی است که فقدان یکی به معنای فقدان اصل عدم اعتماد است؛ به سخن دیگر، اگر کسی هرسه گانه را داشته باشد آن موقع است که نسبت به شخصیت متعادل او اعتماد خواهیم کرد وگرنه با فقدان یکی از آنها، اعتماد نیز سلب میشود. پس نباید گفت: چون فقط دروغگو است، میتوان به وفا و امانت داری او شک نکرد؛ زیرا کسی که صداقت ندارد و راستگو نیست نمیتوان در وفا و امانتداری او شک نکرد؛ بلکه باید شک و تردید در آن دوهم داشت حتی اگر کسانی بگویند او اهل وفا و امانتداری است.
به هر حال، کسی که این سه گانه را داشته باشد، قابل اعتماد است وگرنه با فقدان یکی از این سه فضیلت اخلاقی باید اعتمادی به او نداشت.