سیوچهارمین جشنواره فیلم فجر-قسمت آخر
جشنوارهای که باج میدهد!
سعید مستغاثی
جشنواره فیلم فجر در طول 34 دوره خود فراز و نشیبهای متعددی داشته است. اما آنچه نقطه مشترک 34 دوره برگزار شده این جشنواره بود، عدم نسبت آن با عنوان فجر انقلاب اسلامی و گفتمان این انقلاب بوده است. این نقیصه بزرگ و محوری جشنواره فیلم فجر تقریبا همراه و همگام با بحران دیرین سینمای ایران یعنی گریز تماشاگر پیش آمده است. سینمایی که سالانه 70-80 فیلم تولید میکند و از این جهت در میان سایر کشورها در مقام 11 یا 12 است اما میزان استقبال تماشاگر در حد 4-5 درصد جمعیت کشور بوده و از این لحاظ این سینما را در انتهای فهرست کشورهای صاحب سینما قرار میدهد. یعنی در واقع سینمایی که مایه اصلی خود یعنی تماشاگر را ندارد! نقل است پیمانکاری به جرم اختلاس و کلاهبرداری در کار آسفالت جادهای محاکمه میشد. وی در پاسخ علت این کلاهبرداری به قاضی گفت که کلیت این اختلاس فقط از یک اشتباه ناشی شده و آن اینکه فراموش کرده بوده که در کار آسفالت، قیر بریزد! و از همین روی مجرم شناخته شده است!! حالا حکایت سینمای منتسب به ایران است که فقط تماشاگر ندارد!!!
عدم نسبت این سینما با ایران و مردمش و انقلاب و نظام اسلامیشان، از همان نخستین دوره جشنواره فیلم فجر (به عنوان ویترین سینمای ایران) وجود داشت و دوره به دوره عمیقتر شد و آن خشت کج اولیه به بنایی منتهی شد که امروز تا ثریا کج رفته است! جشنواره فیلم فجر به اعتراف دوست و دشمن، دچار بحران بسیار عمیقی است که ستون اصلیاش، بیگانگی با مردم ایران و انقلاب اسلامی بهشمار میرود.
سال گذشته و پس از جشنواره فیلم فجر، نشریه گاردین درمقالهای تعبیرش از جشنواره فیلم فجر چنین بود:
«طلاق، سقط جنین، خیانت، تجملگرایی اصلیترین تمهای جشنواره فیلم فجر امسال بودند و میتوان گفت فیلمهای امسال ازضعیفترین تولیدات چندسال اخیر به حساب میآیند.»
و جشنواره امسال بارها و بارها در ارائه و عرضه آنچه نشریه گاردین در شماره سال گذشته خود درباره سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر نوشته بود، فاجعهبارتر بود که در قسمتهای قبلی این مجموعه یادداشتها، مفصل بدانها اشاره گردید.
انتخاب یک دبیر تئاتری و بیتجربه در زمینه برگزاری جشنواره سینمایی که حاضر نشد از تجربیات دورههای پیشین استفاده کند و با یک برنامهریزی پت و متی، بدون آنکه زمان فیلمها و مدت تخلیه و پر شدن سالن کاخ جشنواره و حتی میزان مطرح بودن آثار را در نظر بگیرد، یک جدول نمایش فضایی طراحی کرد که با هیچ عقل سلیمی جور در نمیآمد و این اشکال آنچنان بارز و آشکار بود که خودش در یکی از مصاحبهها بدان اعتراف کرد! این اشکالات به همراه صدور کارتهای تک جلسهای برای میهمانان غیررسانهای و همچنین حضور دخترخالهها و پسر خالهها در سالن برج میلاد، باعث شد که در ساعات پایانی هر شب و برای اکران فیلمهای بخش اصلی جشنواره یعنی سودای سیمرغ، بینظمی عجیبی در کاخ جشنواره بوجود آید و همین بینظمی بود که بعضا نمایش فیلمها را تا ساعت 3 بامداد طول داد.
عدم برگزاری تعداد معتنابهی از کنفرانسهای مطبوعاتی فیلم، علیرغم اعلامهای قبلی، جابهجایی پخش برخی فیلمها و صفهای طویل خاکستری برای دریافت غذا، این بینظمیها را تشدید کرد. تشدید این بینظمی در مورد حضور تعداد 8 انیمیشن بسیار حرفهای خوشساخت بود که در وهله اول به طور کلی از برنامههای جشنواره حذف گردید و بعد با اعتراض و فشار اهالی رسانه، برخی آنها در برنامه نمایش یکی از سینماهای جشنواره قرار گرفت ولی از نمایش آنها در کاخ رسانهای جشنواره خبری نبود تا اینکه ادامه فشار رسانهها برای تماشای این آثار شگفتانگیز سینمای ایران، موجب شد تا در آخرین سانس از آخرین روز جشنواره، انیمیشن «فهرست مقدس» در یکی از سالنهای کوچک کاخ جشنواره به نمایش درآید!
ادامه ندانمکاریها به حذف برخی فیلمها به خصوص فیلم خوشساخت «سیانور» از انتخابهای مردمی (به دلیل واهی عدم نمایش در 3 روز نخست!) انجامید و گافهای بعدی جشنواره، پس از نمایش خیل بسیاری از فیلمهای سیاه و چرک و کثیف و مملو از خیانت و تباهی و واماندگی و ... در داوری جشنواره اتفاق افتاد. در آن هنگام که برخی از خوشساختترین فیلمهای حاضر در بخش سودای سیمرغ مانند «بادیگارد» و «سیانور» از داوری منصفانه به دور ماندند.
عدم حضور فیلم «بادیگارد»، اثر خوشساخت و جذاب ابراهیم حاتمیکیا در میان نامزدهای بهترین فیلمنامه و کارگردانی و همچنین بهترین فیلم، از جمله عجایب و غرایب جشنواره امسال بود. این در حالی بودکه قریب به اتفاق افراد حاضر در جشنواره اعم از کارشناسان و منتقدین و مردم و مسئولینی که فیلم را دیده بودند، بر قوی بودن فیلمنامه و کارگردانی آن تاکید داشتند. اما فیلم «بادیگارد» به طرز سوالبرانگیزی از رقابت در اصلیترین رشتههای بخش مسابقه جشنواره سی و چهارم بازماند!
اینکه انتخابهای یک هیئت داوری 5 یا 7 نفره، در نهایت نتیجه سلیقههای معدودی است و اگر به جای اعضای یک هیئت داوری، اعضای دیگری بودند، نتیجه دیگری حاصل میگردید، امری منطقی است اما نکته آنجاست که انتخاب در میان فیلمی همچون «سرگیجه» آلفرد هیچکاک با «دلیجان» جان فورد، بحث سلیقه را به میان میآورد و هر هیئت داوری تخصصی ممکن است یکی از این دو فیلم را برگزیند ولی اگر یک هیئت داوری در میان انتخاب مابین همین«سرگیجه» هیچکاک با یک فیلمفارسی مانند «عنتر و منتر» ساخته امیر شروان، به مشکل برخورد و به جای «سرگیجه»، «عنتر و منتر» را برگزید، دیگر مسئله سلیقه و علاقه نیست، بلکه در خوشبینانهترین حالت، مسئله کمبود سواد سینمایی، نبود تخصص و عدم شایستگی برای داوری و اعتبار یک جشنواره سینمایی به میان میآید.
گفته شد انتقادات ابراهیم حاتمیکیا در طول جشنواره موجب چنین حذف و گزینشی شده است. این فرض، محتملترین گزینه برای عدم حضور فیلم حاتمیکیا در میان نامزدهای فیلمنامه و کارگردانی به نظر میرسد! در حالی که در جشنواره کن چند سال پیش که به دلیل شوخی لارس فن تریر (فیلمساز محبوب جشنواره کن) با رژیم صهیونیستی، وی را از آن جشنواره اخراج کردند، اما فیلمش همچنان در بخش مسابقه جشنواره فوق باقی ماند و حتی جایزهای هم دریافت نمود.
اما گویا انتقادات ساده حاتمیکیا چنان خشمی در میان برگزارکنندگان جشنواره امسال برانگیخت که حتی در هنگام اعلام آرای مردمی بهترین فیلم، پس از خوانده شدن فیلمهای پنجم و چهارم و سوم، نام فیلم «بادیگارد» که با اختلاف بسیار ناچیزی در حد چند صدم درصد، رتبه دوم را به خود اختصاص داده بود، قرائت نشد و یک راست به سراغ فیلم رتبه اول رفتند!! اما وقتی فریاد مردم حاضر در سالن برخاست که چرا نام فیلم دوم اعلام نمیشود، آن وقت رضا میرکریمی که این اعلام نتایج را برعهده داشت، نام «بادیگارد» را با صدایی ضعیف اعلام کرد و به سرعت از آن گذشت. این درحالی است که از روزهای قبل، پیشتازی فیلم «بادیگارد» در میان آرای مردمی، وجود داشت و معلوم نیست در روز آخر چگونه این نتیجه برعکس شد و ناگهان فیلم «ابد و یک روز» جلو آمد و بر «بادیگارد» نیز با اختلاف بسیار کمی، پیشی گرفت!!!
نکته قابل تامل این است که در دورههای گذشته جشنواره فیلم فجر، وقتی فاصله آراء دو فیلم خیلی به هم نزدیک بود، هر دو فیلم را به عنوان انتخاب مردمی اعلام میکردند که این اتفاق باعث شد تا در دوره بیست و پنجم، فیلم «سنتوری»در کنار «اخراجیها» اعلام گردد (در حالی که اختلاف آرایشان 24 درصد بود) و در دوره سی و دوم هم «خط ویژه» در کنار «شیار 143» مطرح شد.
اما عظیمترین و حیرتانگیزترین گاف جشنواره سی و چهارم، اعطای جایزه بهترین فیلم به اثر ماندگار«ایستاده در غبار» بود که تنها 2 جایزه فنی و جنبی بدست آورد در حالی که رقیبش با فیلم سیاه ابرو یک روز و با حمایتهای ویژه! 9 جایزه از جمله جوایز بهترین فیلمنامه و کارگردانی را هم گرفته بود! مانند آن است به دانشآموزی که اغلب نمرههایش را صفر و یکی دوتا هم تک یعنی زیر 10 داده اید، در کارنامه معدل 20 بدهید و برعکس دانشآموزی که 9 تا نمره 20 آورده را در کارنامه معدل قبولی ندهید!
این تناقض چطور امکان دارد فیلمی که علاوه بر 7 جایزه مهم، دارای بهترین فیلمنامه و کارگردانی (یعنی اصلیترین محورهای برتری یک فیلم) شناخته شده، به عنوان بهترین فیلم معرفی نشود؟! مگر به جز فیلمنامه و کارگردانی چه عنصر اصلی دیگری در برگزیدن یک فیلم برتر دخالت دارد؟ این فقره با کدام منطق و عقل سینمایی و هنری جور درمیآید؟!!
به نظرم در جشنوارهای که آقایان برگزار کردند، عناصر دیگری در گزینش فیلم خوب «ایستاده در غبار» به عنوان بهترین فیلم وجود داشته است. شاید شرمندگی مسئولان سینمایی از برگزاری بینظمترین دوره جشنواره و نمایش انبوهی از ضعیفترین و سیاهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران و اعطای جوایز متعدد به یکی از آنها و همچنین عدم اعتنا به معدود آثار سینمایی و مردمی حاضر در این جشنواره، باعث گردید تا به خیال خود به مردم باج داده و یک فیلم خوب دفاع مقدس را به عنوان بهترین فیلم انتخاب کنند!
البته این خط باجدهی در دوران وزیر فراری ارشاد دولت به اصطلاح اصلاحات مطرح شد که وی در بخشی از استیضاح خود توسط نمایندگان مجلس گفت که در کنار تمامی فیلمهای ضدارزشی، سعی کرده برای خالی نبودن عریضه و فرار از انتقادات مردمی، ویترین جشنواره فیلم فجر را با یک فیلم دفاع مقدس تزیین نماید!! به نظر میآید مسئولان امروز جشنواره نیز همچنان همان خط باجدهی وزیر فراری را دنبال میکنند، غافل از اینکه مردم ایران در 37 سال گذشته ثابت کردهاند اهل باجگیری و باجدهی نیستند!
و نکته آخر؛ همچنان که دوستان عنوان «فجر» را از بخش بینالملل جشنواره حذف کردند، به عنوان دومین کار مثبت خود در کارنامهشان، لطف کرده این عنوان را از بخش سینمای ایران آن نیز برداشته تا هم خیال خود را راحت کرده و هم خیال ما را!!