تحول در یک روستای محروم به همت بسيجي روشندل
یک بسيجي روشندل ايلامي با فعالیت سختکوشانه خود سبب تحول در روستای زادگاهش شد.
اكبر محمدزاده، كه در روستاي لريني عليا زندگي ميكند درباره توفیقاتش مي گويد: «من حدود 1200 مترمربع زمين كشاورزي دارم كه در آن برنج كشت ميكنم. از آنجايي كه درآمد حاصل از برنجكاري كفاف مخارج زندگيام را نميداد، تصميم گرفتم با استفاده از زمين بلااستفاده متصل منزلم، مرغ بومي پرورش بدهم.»
محمدزاده ميافزايد: «پرورش مرغ بومي پيشنهاد بسيج سازندگي بود و البته من نيز از بچگي با كار پرورش مرغ آشنا بودم. 5 ميليون تومان وام گرفتم و كار را شروع كردم و خدا را شكر از درآمد آن راضي هستم. همسر و فرزندانم در كار پرورش مرغ به من كمك مي كنند.»
او درباره ويژگي هاي مرغ بومي خاطرنشان ميكند: «مرغ بومي خيلي بيشتر از مرغ صنعتي تخم ميگذارد. از آنجايي كه غذاي طبيعي ميخورد و در محيط مورد علاقه اش رشد مي كند و نه در قفس، به هيچ وجه با مرغ صنعتي قابل مقايسه نيست. ما به مرغ بومي هورمون و آنتيبيوتيك نميزنيم چون در برابر بيماريها بسيار مقاوم است. اما اگر هم بيمار شوند با گياهان دارويي آنها را درمان مي كنيم. در منطقه ما گياهي هست كه نميدانم شما به آن چه ميگوييد اما ما آن را «ترس نداري» ميناميم، مرغها اگر مريض شوند اين گياه را ميجوشانيم و به خوردشان ميدهيم، از پونه محلي هم استفاده ميكنيم. به همين دليل مرغ بومي بسيار خوشمزهتر از مرغ صنعتي است.»
محمدزاده زماني كه فقط چند روز از به دنيا آمدنش سپري ميشده به بيماري آب سياه دچار مي شود و به علت فقر پدر و مادرش و ناتواني از تامين هزينههاي درمان، براي هميشه نابينا مي شود. او كه سرپرستي همسر و 5 دخترش را بر عهده دارد درباره كار برنجكارياش ميگويد: «در منطقه ما كشاورزان به ازاي هر 1200 متر مربع زمين، 300 كيلوگرم برنج مصرف ميكنند اما من به دليل خودداري از استفاده كود شيميايي و بهرهگيري از كودهاي ارگانيك در همين مقدار زمين 450 كيلوگرم برنج برداشت ميكنم.»
اين روشندل ايلامي اما در عين فعاليت جدي در عرصه توليد، به عنوان يك فعال اجتماعي تمام عيار نيز شناخته مي شود تا آنجا كه به تنهايي باني انتقال مكان يك روستا و همه خانوارهاي ساكن در آن به يك محل جديد و مناسب شده است. او در اين باره مي گويد: «اوايل انقلاب شغل اصلي مردم روستاي ما دامداري بود و ييلاق و قشلاق ميكرديم اما به مرور گرايش مردم به سمت كشاورزي رفت. مشكل روستا كوهستاني بودن آن بود، زمين بسيار كمي در اختيار مردم بود و با افزايش جمعيت حتي يك متر زمين براي ساخت خانه وجود نداشت چه برسد به كار كشاورزي. به اين نتيجه رسيدم كه با استفاده از طرح هادي بهترين گزينه براي حل اين مشكل نقل مكان روستا به محلي مناسب است.»
او مي افزايد: «وقتي مصمم به پيگيري دريافت زمين از دولت براي انتقال روستا به محلي ديگر شدم، بيشتر اهالي مخالفت مي كردند به خصوص آنهايي كه زمين كافي و خوب داشتند. اما من معتقد بودم بايد آينده روستا را ديد. موافقت مسئولان را گرفتم و آنها تقسيم زمينها را آغاز كردند اما هيچكس حاضر به جابجايي نشد. من و اعضاي خانوادهام به تنهايي به محل جديد روستا كه 4 كيلومتر از روستاي قبلي فاصله داشت نقل مكان كرديم در حالي كه از آب لولهكشي و برق بي بهره بوديم. يك سال با همين وضعيت زندگي كرديم تا تاسيسات زيربنايي روستا رسيد و مدرسه نيز تاسيس شد. مهاجرت مردم به روستاي جديد به مرور آغاز شد و هم اكنون همه 120 خانوار روستاي قديم، در همين روستاي جديد ساكن شدهاند و در زمين هاي زيادي که در اختيارشان است، كشاورزي ميكنند. روستاي جديد ظرفيت پذيرش 1200 خانوار را داراست.»
این روشندل بسیجی ،باني ساخت مسجد روستا نيز هست و خود افتخار خادمي مسجد روستا را بر عهده دارد. او درباره چگونگي ساخت مسجد روستا مي گويد: «براي ساخت مسجد پولي نداشتيم. خودم راه افتادم و سراغ قرارگاه سازندگي خاتم الانبياء(ص) و قرب كوثر رفتم. گفتم پول بدهيد مسجد بسازيم. خدا را شكر كمك كردند. مسجدي ساختيم دو طبقه با زير بناي 650 متر مربع به اضافه يك پايگاه بسيج و خانه عالم. خادم مسجد هم خودم هستم.»
محمدزاده در روستاي محل سكونتش براي دو زن بدون سرپرست هم پرورش بوقلمون راه انداخته و يك راس گاو نيز براي آنها تهيه كرده است. او در اين باره مي گويد: «به آنها گفتم چرا فقط به كمك هاي كميته امداد متكي هستيد؟ خودتان توليد كنيد و درآمد كسب كنيد. گفتند سرمايه نداريم. برايشان وام گرفتم و يك راس گاو و يك گله بوقلمون تحويلشان دادم. الان خودشان زندگي شان را اداره ميكنند، ماست و شير و دوغ و گوشت بوقلمون توليديشان را ميفروشند و مثل قبل هم محتاج نيستند.»
اكبر محمدزاده درباره مهمترين آرزویش ميگويد: «رهبر انقلاب فرمودند كه آرزويشان بسته شدن چاههاي نفت است. اميدوارم تا زنده هستم آن روز را ببينم. اگر اقتصاد مقاومتي ميخواهيم بايد تكيهمان به توليد روستايي باشد نه توليد نفت. بايد به جوان ياد بدهيم كه بعد از نماز صبح دست به كار كشاورزي و دامداري بشوند و به خدا توكل كنند.»