روایتی از ستیز رژیم طاغوت با فرهنگ اسلامی (1)
مطبوعات جولانگاه سانسورچیهای ساواک(وحشت آفرینان)
ساواک این کلمه پنج حرفی که مخفف سازمان اطلاعات و امنیت کشور بود لرزه بر اندام هر انسانی میانداخت. سازمانی که نامش با وحشت و شکنجه عجین شده است ؛ هر چند شکنجه کارویژه اصلی ساواک برای مقابله با رشد مبارزات ملت مسلمان ایران بود ولی در نگاهی به تاریخچه این سازمان به مسائل دیگری نیز برخورد میکنیم از جاسوسی گرفته تا سانسور مطبوعات و کنترل فرهنگ و هنر کشور در جهت خواست رژیم و اربابان خارجی آن.
هر چند بررسی تاریخچه این سازمان جهنمی به هزاران صفحه نیاز دارد که در حوصله این نوشتار نیست ولی در این مختصر خواهیم کوشید تا به ابعاد مختلف فعالیتهای ساواک برای مقابله با خیزش عمومی ملت مسلمان ایران در برابر رژیم طاغوت بپردازیم.
در اولین گام از این سلسله نوشتهها به بررسی عملکرد ساواک برای کنترل فرهنگ در راستای مطامع و خواستههای رژیم شاه میپردازیم.
ساواک از همان آغاز فعالیت، در نظارت بر مطبوعات و روزنامههای کشور نقش اصلی داشت، هنگامی که ساواک تاسیس شد، مدتها از سرکوب مطبوعات مستقل میگذشت و دیگر روزنامهها و مطبوعات قابل اعتنایی منتشر نمیشدند ؛ بسیاری از روزنامه نگاران مخالف و ارباب جراید نیز از عرصه فعالیت مطبوعاتی کنار رفته و یا رفتار دلخواه حکومت را پیشه کرده بودند. اما این سازمان تازه تاسیس بیش از پیش در نظارت و جلوگیری از شکل گیری مطبوعات مستقل کوشید. اعطای مجوز انتشار روزنامه و مطبوعات، تنها به تائید این سازمان منحصر شد؛ تعیین صلاحیت سیاسی، اجتماعی و اخلاقی و فردی صاحبان، سردبیران و نیز نویسندگان و هیئت تحریریه نشریات نیز صرفا به ساواک سپرده شد. از آن پس تنها کسانی میتوانستند امتیاز نشریه داشته باشند و یا در مطبوعات به فعالیت بپردازند که پیشاپیش ساواک نظر مساعد خود را اعلام کرده باشد. در دوران ریاست تیمور بختیار بر ساواک، سانسور و کنترل مطبوعات با شدت هرچه تمام ادامه یافت. بختیار در راس فرمانداری نظامی تهران تجارب بسیاری در سانسور و نظارت بر نشریات اندوخته بود و تیم سانسور خود را به ساواک منتقل کرد و با گسترش دامنه فعالیت آن رعب و وحشتی تام در مطبوعات ایجاد کرد. در چهار سال پایانی دهه 1330، ساواک بر مطبوعات سراسر کشور نظارت داشت. در این میان نشریات و روزنامههای پایتخت بیشتر در تیررس ساواک و شخص تیمور بختیار قرار داشتند و ساواک در جهت دهی محتوایی مطبوعات نقش داشت.
نام تیمور بختیار بر اندام هر روزنامه نگار و صاحب جریده حتی موافق حکومت، لرزه میانداخت. بختیار در موارد متعدد شخصا روزنامه نگاران و ارباب مطبوعات را به دفترش احضار میکرد و درباره مسائل مختلف از آنان پرسش مینمود و تهدید میکرد. وی درباره جهت گیری نشریات مربوطه و مطالبی که از نظر او نمیتوانست منطبق با خواست حکومت باشد توضیح میخواست ؛ وی در برخورد با مخاطبان مطبوعاتیاش، به توهین و تهدید متوسل میشد.
در ماههای پایانی سال 1339، مطبوعات جان گرفتند و سانسور مطبوعات تا اندازهای فروکش کرد ؛ این روند تا پایان دوره نخست وزیری علی امینی نیز با نوساناتی ادامه یافت. در سالهای نخست دهه 1340، همزمان با ریاست سرلشکر حسن پاکروان بر ساواک و آغاز نهضت امام خمینی(ره)، مرحله نوینی از برخورد ساواک و مجموعه حاکمیت با مطبوعات و رسانهها آغاز شد. در دوره نخست وزیری علم، حدود 80 نشریه ادواری و روزنامه به بهانههای مختلف تعطیل شدند. نشریههایی نیز که اجازه انتشار یافتند، تحت سانسور و نظارت شدید ساواک قرار گرفتند و در تعیین مطالب و محتوای آنها، ساواک دخالت میکرد.
با آغاز ریاست نصیری بر ساواک، سانسور مطبوعات گسترش یافت، در دهههای 50-1340، مطبوعات و روزنامهها از محتوی عاری شدند ؛ در همان حال روزنامه نگاران و ارباب مطبوعات، تحت مراقبتهای دائمی ساواک قرار گرفتند. دوران نخست وزیری امیرعباس هویدا (13۵۶-13۴۳) سختترین برهه سانسور و کنترل سازمان یافته مطبوعات و روزنامهها را تجربه کرد و ارباب مطبوعات و نویسندگان جرائد، تنها در چهارچوب تعیین شده از سوی ساواک و مجموعه حاکمیت قلمفرسایی میکردند. مطبوعات همواره سایه سنگین ساواک را بر فعالیتهای خود احساس میکردند. آن چه در نشریات منعکس میشد، در درجه اول ارائه تصویری غیرواقعی، تحسین آمیز و ستایش گرانه از شخص شاه و دربار بود. چنین القا میشد که کشور تحت هدایتهای شاه به سرعت در مسیر توسعه و تعالی قرار گرفته و مخالفان حکومت جز جلوگیری از این حرکت قصدی نداشته و بنابر این محکوم به شکستند. به عبارت دیگر مطبوعات تنها مواردی را منعکس میکردند که خوشایند ساواک، دربار، شاه و مجموعه حاکمیت بود.
با آغاز دهه 1350 و با افزایش قیمت نفت، شاه بیش از پیش به استبداد روی آورد، توهم قدرت او را دچار بیماری مزمنی کرده بود ؛ سانسور مطبوعات شدت بیشتری یافت و ساواک با همکاری وزارت اطلاعات و جهانگردی در کنترل ارباب مطبوعات و روزنامه نگاران از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد. در آن برهه، حتی نشریاتی که وفاداری بدون قید و شرطی به حکومت داشتند نیز از اعمال فشار ساواک و سانسورچیان مطبوعات آسوده نبودند.
مهمترین اتفاق عرصه مطبوعات در سال 1353، تعطیلی حدود 63 روزنامه، مجله و نشریه ادواری بود که دلیل آن هیچ گاه بطور واضح و روشن اعلام نشد. اما تعطیلی نشریات که تعداد باقی مانده آنها به زحمت از ده مورد تجاوز میکرد، زمینه تاسیس حزب واحد رستاخیز را در اسفند ماه 1353 فراهم آورد ؛ ساواک در گزینش و تعطیلی این نشریات عامل اصلی بود. به نظر میرسید شاه و مجموعه حاکمیت، دیگر حتی انتشار نشریات و روزنامههای موافق نظام حاکم را نیز تحمل نخواهند کرد.
در این دوره نشریات و روزنامههای فکاهی و طنز نیز از تیغ سانسور در امان نماندند و در موارد متعددی نشریات فکاهی به دلیل انتشار مطالب طنز و انتقاد از برخی نارساییها، توسط ساواک توقیف شدند.
ادامه دارد
پی نوشت:
برای مطالعه بیشتر به شاهدی، مظفر، ساواک سازمان اطلاعات و امنیت کشور، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم مراجعه کنید.