روایت یک شاهد عینی از حماسه قم(بخش سوم)
بزم اهریمنی شاه و کارتر در جزیره ثبات استعمارگران!(پاورقی)
محسن حسینی نهوجی
...اسلام، تا وقتی در پوسـتۀ جامد موروثی و بیمسئولیّت فردی مطرح است...چون به صورت یک قدرت در زمان، مطرح نمیشـود، دشـمن ندارد.....درست مثل کشوری که نفت ندارد. طلا وکائوچو هم ندارد، بنابر این خیالش از شرّ استعمار راحت است...امّا وقتی که اسلام....به صورت یک حرکت مطرح میشود، قـیام میکـند و میایسـتد، خود به خود، به همان اندازه که امکانات تازه به دست میآورد، به همان اندازه که اوج میگیرد، به همان اندازه که در زمان ِحاضر حضور مییابد، به همان اندازه که غنی میشود، قوی میشود، تکامل پیدا میکند، زنده میشود، به همان اندازه هم آسیب پذیر میشود و به همان اندازه هم دچار خطر میگردد....یک انقلاب روحی، فکری،که به صورت یک بعثت تازه مطرح شده است، همه چیز را عوض میکند، همه چیز را ویران مینماید و همه چیز را از نوخواهد ساخت و همین است که دشمن دارد و همین است که در همه جا، حتّی نزد قدرتهای بزرگ، موجد احساس خطر میشود. الآن اسلام در تنگنای شـدیدی قرارگرفته که از هر دو سو با هم، و شاید با آگاهی هم، بمباران میشود و معلوم است که این اسلام، با این شکل، تضاد پیدا میکند، امّا با چه چیز؟ هم با منفعتها و قدرتها و طمعهای جهانخواری، هم با مکتبها و ایدئولوژیها و مذهب و عقایدی که مدّعی نجات و دعوت انسانند....اسلام، الآن در دوجبهه در معرض خطر قرارگرفته است: یکی جبهۀ قدرتهای ضد انسـانی و یکی جبـهۀ ایدئولوژیهایی که به ظاهر به انسان و نجات و آزادی انسان تکیه میکنند و شعار میدهند و خود را به عنوان دعوت و انگیزه و حرکت در برابر اسـتعمار و قدرتهای ضد انسانی جهان معرفی میکنند......اکـنون در خاورمـیانه خطر چیست؟ در تمام این منطقه و حتّی دورتر از خاورمیانه، تمام این آسیا را نگاه کنید...آسیا را، از خاور دور، تا مرز اروپا، ترکیه، نگاه کنید. یک موج اسلامی انقلابی میآید، از طرفی وجود و سـلطۀ استعمار غربی را محو و ریشـه کن میکند و از طرف دیگر فضا و زمینه را پر میکند و در ذهن و وجدان اندیشمندِ نسل روشن و آگاهِ این منطقه جای میگیرد و بنابر این جا را بر ایدئولوژی مارکسیستی تنگ میسازد. پس مارکسیسم در این منطقه با اسلام به این عنوان مخالف است که نیروی برخاستهای است،که جا را بر او تنگ میکند و به عنوان یک فکر، طردش مینماید. و استعمار، با اسلام به عنوان نیرویی درگیر است،که دارای حرکت انقلابی است و او را به عنوان یک قدرت نفی میکند... به هر حال این دوتا، دو غول اند،که از دوطرف، دهان بازکردهاند وشک نیست که با همۀ تضادی هم که ممکن است، با یکدیگر داشـته باشند، در نفی و ریشــهکن کردن این آتشـی که در بهترین و حسـاسترین منطـقۀ دنیا [غرب آسـیا] دارد دامن میگسـترد، همداسـتان باشـند، چنانکه شـواهد و آیات بسـیاری بر این همداسـتانی هست.
کارتر در بزم اهریمنی کاخ نیاوران، سرمستانة چنین گفت: «ایران تحت رهبری عالی شاه جزیرة ثبات وآرامش، در یکی از طوفانیترین مناطق جهان است.» براساس دادههای ساواک و تحلیل و ارزیابی سازمانهای جاسوسی پیشبینی میشد ایران تاسالهای طولانی، عرصة تاخت و تاز و «جزیرة ثبات» عیّاشان وکلاّشان آمریکایی و غارتگاه عظیم نفت وگاز و پایگاه جاسوسی علیه شوروی، و حیاط خلوت کفتارهای اشغالگر قدس خواهد بود.
امّا 7 روز پس از یاوه سرایی کارتر، زنان متعهّد مشهد، با پیروی از مشی امام خمینی، در روز 17 دی56، سالروزکشف حجاب رضا میرپنج، با حمل پلاکارد درخواست آزادی زندانیان سیاسی و با شعار«الله اکـبر» به دفاع ازکرامت انسانی و اسلامی زن ایرانی برخاستند و ادّعای «حقوق بشر» کـارتر و «آزادی زن» مدّعایی شـاه را به چالش کشیدند.
7 روز پس از بزم شومی که اهریمنیان به سلامتی یکدیگرجام میبرجام زدند و براثر نشـئة توهّمزایش،کارتر سرخوش ازرؤیای «جزیرةثبات»،آرزوهای دور ودراز ِغارت در سر میپروراند؛ شاه سرمستِ غرور و قدرت، در صدد برآمد اکنون که به لطف حمایت ارباب قدرتش تحکیم یافته، علیه مردم و امام خمینی عقدهگشایی کرده؛ در جراید به حضرت امام اسائۀ ادب نماید. غروب17دی56 درپی انتشارمقالة موهن«استعمارسرخ وسیاه» در روزنامة اطلاعات، جوانان، دانشجویان و طلاّب وقتی بااهانت به حجّت مسلمانی خود «خمینی» مواجه شدند؛آنچنان برآشفتند،که بیمحابا درمسجد اعظم وصحن مطهّرحرم حضرت معصومه(س) درحضور انبوه زائران روزنامة هتّاک اطلاعات را پاره کرده، با طنین فریادخمینی خمینی خدانگهدارتو، بمیردبمیرد دشمن خونخوار تو، عزم قاطع خود را برای تعطیل نمودن هردرس وتدریس ومَدرس و هربحث و مباحثه و مبحثی درحوزة علمیّة قم و حرکت توأم با سکوت به سمت بیوت مراجع؛ به منظور ادای احترام به محضر امام خمینی وتأدیب و پشیمان نمودن شاه از یاوهگویی را، باصراحت وشجاعت اعلام کردند و با فوریّت فوق تصوّر، مراجع عظام ومدرّسین محترم حوزه را از تصمیم خود مطلع ساختند. خبر«راهپیمایی سکوت» به سمت بیوت مراجع، به نحوشگفتی از اوائل شب در بین تمامی اقشار مردم قم، دهان به دهان منتشرشد. موضوع شگفتی که کمترمورد توجّه راویان واقعه قرارگرفته آرامش و طمأنینة طلاّب پرجنب وجوشی است که باپرداختن به ورزشهای رزمی وپیاده روی شبهای جمعه از انتهای چهارمردان تاکوه خضر، وکوه نوردی ازآنجا تا جمکران و پیادهروی مسیر بازگشت، دارای اندامی چابک بودند و درچنین مواقعی پس از سردادن شعار علیه شاه و حمایت از مشی امام، با تاکتیک بزن در رو،آسایش مأموران شهربانی وساواک را سلب و ابراز وجود میکردند؛ اکنون علیرغم شدّت نفرت از رژیم ودستیابی به کوکتل مولوتفهای انفجاری پرقدرت بدون فتیله،که به محض برخورد به هدف منفجر میشد و پرتاب کنندة ترک سوار موتورسیکلت، دغدغة شعله ور نشدن، یا خاموش شدن فتیله درشرایط هیجانی را نداشت؛ هیچ دکّة پلیس و بانکی را به آتش نکشیده، حتّی از هدف قراردادن شعبة حزب رستاخیزکه فقط دو نگهبان داشت و به آتش کشیدن آن موجب خوشحالی وتقویت روحیة مردم میگشت، خودداری ورزیدند و انگار با سایرطلاّبی که پیشتر با آنها نظرات متفاوت وحتّی متعارض داشتند، تحت تأثیر یک ارادة برتر مرموزی که تمامی اذهان را مسخ نموده، به صورت شگفتی متّفقاً به راهکار واحد رسیده؛ هیچ تدبیری به جز«راهپیمایی سکوت» به سوی بیت مراجع را برنمی تافتند.