روایت یک شاهد عینی از حماسه قم(بخش دوم)
آیههای امید
محسن حسینی نهوجی
در شرایطی که ساواک، به عناوین مختلف از تدریس معارف و تبیین مبانی نظری اسلام و تفسیر قرآن و نهج البلاغه و تألیف کتاب و جزوه، توسّط شاگردان امام و اندیشمندان متعهّد جلوگیری میکرد؛ کمونیستها ازکانالهای مختلف سیل جزوه و انواع کتاب شــبه علمی و شـبه فلسـفی به سـوی جوانان سـرازیرکرده بودند و درشرایطی که برخی از روشنفکران فاقد تخصص علوم اسلامی نیز درباره اصول و مبانی نظری اسلام، نظریه پردازی میکردند، به دلیل فقدان یک منشور اسلامی و مانیفست مورد توافق، خطر نفوذ مبانی فکری بیگانه و بروز التقاط، قشر جوان را تهدید میکرد، آیتالله سید علی خامنهای با درک شرایط، به منظور چارهاندیشـی و یافتن معبر و نقشـۀ راهی،که بتوان به اتّکاءِآن، از میان موانع دشمن عبور و جوانان را از خطر التقاط آگاه کرد، در دیمـاه سال 55 عازم تهـران شـد. در جلسۀ10/10/55 ( تاسوعا) 11/10/55 (عاشورا) و 12/10/55 به ترتیب دکترعلی شریعتی، آیتالله خامنه ای، آیتالله مطهری و آقای فخرالدین حجازی درباره تغذیۀ فکری جوانان، تلاش دشمن و رقیب و لزوم تدوین متون مورد نیازگفتگوکردند. و در پایان حضرت آیتالله خامنهای که مدیریت جلسه را به عهده داشتند، استنتاج مذاکرات را در قالب قطعنامۀ ذیل قرائت کردند:
ـ احساس یک خلأ فکری و ایدئولوژیک در نسل جوینده و جستجوگر اسلامی
ـ وجود تلاش و کاوش از طرف این نسل و کسب دستاورد فکری و عملی
ـ لزوم کوشش همه جانبۀ اشخاص صلاحیتدار برای بازیافتن و بازگفتن ایدئولوژی
ـ ضرورت تخصص و صلاحیت لازم برای طرح اصولی مسائل اسلامی
ـ لزوم بسط و توسعۀ اندیشمندی و احساس مسئولیت اندیشیدن در میان همگان
ـ لزوم تماس مداوم متخصصان با مسائل عینی و درک کامل و همهجانبۀ نیازهای انسان امروز
ـ لزوم بهره گیری از فرهنگ و معارف و میراث فکری اسلامی به عنوان یک اصل اساسی
ـ لزوم بهره گیری از معارف و فرهنگ رایج جهان و استفاده از همۀ دستاوردهای اندیشۀ بشری
ـ لزوم طرح همه جانبۀ اسلام در مباحثات و تحقیقات اسلامی [اجتناب از یکجانبهنگری معنوی یا مادی]
صبح روز اول آبان 56 بستگان امام خمینی با پیکر بیجان آیتالله سید مصطفی مواجه شدند و موجی از ابراز همدردی با رهبر دور از وطن سراسر ایران را فرا گرفت. انبوه جمعیت مردمی که ازسالها پیش آرزو داشتند به نحوی علاقۀ خود را به ایشان ابراز نمایند، در مجالس سوگ مرحوم آقا مصطفی با شنیدن نام امام، با فرستادن 3 صلوات پرشور مجلس را به لرزه میانداختند. پس از پایان مراسم هم با سردادن شعار درود بر خمینی شدت علاقۀ خود را ابراز میکردند. واژۀ خمینی برای شاه به منزلۀ کابوسی دردناک تلقی میشد. انتشار اخبار برگزاری مجالس پیاپی برای آقا سید مصطفی و تکرار مداوم نام خمینی، به ویژه طنین عنوان پرشکوه امام خمینی از بلندگوی مسجد ارک در قلب تهران شاه را سراسیمه ساخت. از یکسو سیاست نمایشی حقوق بشرکارتر در جریان انتخابات آمریکا و پز حمایت از بهبود وضعیت حقوق بشر او در سراسر جهان و فشار به دیکتاتورهای دست نشانده، برای اجرای نمایش فضای بازسیاسی، قدرت واکنش در برابر امواج خروشان مردم و تجدید حیات 15 خرداد را از شاه سلب کرده، از سوی دیگر ظهور نسلی که برای آغاز درگیری با رژیم ستمشاهی لحظه شماری میکردند، او را درآستانۀ جنون قرار داده بود. امواج فزایندۀ اظهار علاقه به امام به شکل عجیبی همچنان اوج میگرفت که شاه در22 آبان 56 عازم آمریکا شد. محافل اقتصادی آمریکا و کارتلهای بزرگی که هزینه تبلیغاتی کارتر را پرداخته بودند، کارتر را تحت فشار قرار دادند تا از دوستان آمریکا در اوپک بخواهد از افزایش قیمت نفت جلو گیری کند. شاه نیز در 25 آبان درکاخ سفید، قبل از ضیافت رسمی شام در کنفرانس مطبوعاتی مخالفت خود را با هرگونه افزایش قیمت نفت اعلام کرد. در قبال آن از فشار برای ایجاد فضای باز سیاسی و رعایت حقوق بشرکاهش یافت. در 9 دیماه 56 کارتر وارد ایران شد و مورد استقبال شاه قرار گرفت. سفر کارتر به ایران و حمایتش از شاه، به وی احساس قدرت بخشید. اما فدائیان خمینی، کارتر را نیز بینصیب نگذاشته، زمانی که با اسکورت عظیم از مقابل دانشگاه صنعتی میگذشت به سویش گوجه و تخممرغ گندیده پرت کردند. جوانانی که دوران نزدیک به فضای انقلابی 15خرداد را درگهواره سپری نموده، شخصیت وجودی شان از آن دوران اثرپذیرفته بود و از طریق تلمّذ نزد شاگردان امام و ارتباط با بزرگوارانی چون استاد مطهری، آیتالله خامنهای و آیتالله بهشتی و مطالعۀ کتب امام خمینی، براساس مکتب و مرام و سیرۀ ایشان تربیت شده، خود را برای نقش آفرینی در بزنگاههای مهمّ نهضت اسلامی، مهیا ساخته بودند.
آیت الله سید علی خامنه ای، درجلسۀ خصوصی12دی 55 با وقوف بر روند شتابان اوجگیری نهضت اسلامی و اشاره به یک معجزه وفرمول ناشناخته، طلیعۀ دوران موعود و بازشکوفایی«آیۀ امید» را در پوشش تفوّق در مبارزه با کمونیسم، چنین بشارت داد :«..جوان امروز با نداشتن امکانات فکری،کتابهای اقتصادی، تاریخی، فلسفی و نداشـتن به قول آقای دکتر، یک مانیفست مجمل، در مقابل مکتبی قرارگرفته که از هزارکانال، سیل جزوه، نمایشـنامه، داسـتان،کتاب علمی، شـبه علمی و شـبه فلسفی به سویش سـرازیرکرده، امّا...احسـاس میشود یک معجزهای وجود دارد. فرمول ناشـناختهای هسـت... با اینکه کانالهای هزارگانه یا چندهزارگانۀ مکتب رقیب، یک لحظه از صادر کردن، فرستادن،کپیه دادن و چاپ کردن فرو نمانده، بلکه زیادترشدهاند. میبینیم علیرغم همۀ این ظواهر مأیوسکننده و به تعبیر ایشان آیات یأس، باز هم شکوفایی و بالندگی فکر اسلامی، مثل یک آیۀ امیدِ روشنی بخشی در مقابل چشمها پیداست...این اسلام امروز به عنوان یک مکتبی که در حال باز ولادت یافتگی است چشمها را، ذهنها را، فکرها را، به طرف خودش جذب میکند..»
و دکترعلی شریعتی، درهمان جلسه،آتشی را که در بهترین وحسّاسترین منطقۀ دنیا دامن خواهدگسترد و همداستانی ابرقدرت شرق و غرب برای نفی و ریشـه کن کردن آن را چنین توصیف کرد :«....یکی از این آیات امید، پیدا شدن یک نسل تازه از اسلام و تشیّع است که تلاش میکند تجسّم اعتقاد، ایمان و مکتب فکری، اخلاقی و اجتماعی اسلام و تشیّع راستین باشد. و این یک تلاش تازه است...نسل جدید، یعنی نسل تقریباً بعد از ماها، نسل خیلی مانده [که] جوانتر از نسل جوان است، درست مثل پیگردها و پاجوشهایی که از یک درخت چنار رو به خشکی و پوسیدگی جست میزند؛ از این اسلام و مسلمانها و قشرمذهبی، پیگردها و پاجوشهای جوانی بیرون خواهند آمد،که نمونههای عملی، عینی و وجودی این ایدئولوژی هستند و نفاقی راکه ما الآن گرفتارش هستیم(.یعنی در رفتارناچار، مشی زندگی اجتماعی، اقتصادیمان، ما را به طرف یک نوع عثمان گرایی، معاویه گرایی و عبدالرحمن بن عوف گرایی میکشاند...ولی از لحاظ احساس و اعتقاد، تماماً مخلصانه مؤمن به اهل بیت و مشی زندگی اصحاب و حتّی شکل زندگی اصحاب صفّه هستیم) در خودشان کشته اند...و به اخلاص وجودی رسیدهاند.