نگاهی اجمالی به نفوذ (قسمت پایانی)
بصیرت افزایی راهکار واکسینه کردن جامعه در برابر نفوذ
بابک نیکپندار
حال اگر یاد آنها زنده شود، انگار خود ایشان زنده شدهاند. پس بدیهی است که نفوذ، چنین حرکاتی را هدف قرار دهد و سعی در انحراف آنها داشته باشد.
ایجاد دغدغهها و مطالبات واهی و یا دستکاری در اولویتهای دغدغهها
مثالی که از چنین پروژهای وجود دارد و اتفاقا اکنون در گرماگرم اجرای آن نیز قرار داریم، وارد کردن مقوله کردیت و نظام مالی اعتباری به کشور اسلامی است. چند ماه پیش معاون بانک مرکزی با تاسف و حسرت عنوان نمود که در دنیا چهارصد نوع مختلف از کردیت در نظامهای بانکی وجود دارد که متاسفانه در ایران هیچ کدام وجود ندارد. باید در یک کلام برای تنویر افکار عمومی عنوان کرد آنچه که تحت عنوان کردیت و به عنوان یک نیاز مبرم و دغدغه عموم مردم معرفی میشود، درواقع دقیقا همان نظام بانکداری مبتنی بر ربا است! ورود کردیت مصادف خواهد بود با تضمین عدم اجرایی شدن هرگونه سیاستی که بانکداری اسلامی را هدف خود قرار داده باشد. این دغدغه واهی که از زبان مردم بیان میشود، همان چیزی است که تحلیلگران صندوق بینالمللی پول، شکست فتنه سال هشتاد و هشت را تا حد قابل توجهی مرهون نبودن بندهای مالی به پای مردم ایران عنوان کردند.
اگر بخواهیم بسیار مختصر و مفید به قدرت استقراض اجتماعی اشاره کنیم باید بگوییم این همان چیزی است که باعث میشود مردم کشوری مانند یونان به عینه ببینند که همگی جمع شدند و به انجام کاری رای دادند و فردای آن روز، دقیقا متضاد آنچه که به آن رای داده بودند انجام شد و حیثیت ملی آنها به سخره گرفته شد و از دست ایشان هم کاری برنیامد. موسسات دارپا و کارنگی و دیسیس با تاکید به اربابان خود هشدار دادهاند که تا نظام بانکی ایران از طریق ابزارهایی مانند کردیت به صندوق بینالمللی پول وابسته نشده، انجام پروژههای براندازی با خطر شکست مواجه هستند. اما اینکه دقیقا به چه دلیل ما ورود کردیت را آغازگر روند وابستگی به صندوق بینالمللی پول میدانیم، مقولهای است که نیاز به توضیح مفصل دارد و در این مجال نمیگنجد و انشاءالله در آینده نزدیک و در بررسی جنگ نرم و مقاومت اقتصادی به آن خواهیم پرداخت.
تعبیه درگاههای نفوذ جدید
برخلاف بیشتر کارهای ما در کشور که فاقد برنامهریزی بلندمدت میباشد، نظام سلطه یک سنت پول بیهدف خرج نکرده و یک دقیقه وقت را به بطالت نمیگذراند. آنها کارهای خود را با اهداف بلندمدت و میانمدت و کوتاهمدت سازماندهی میکنند و برای آینده برنامهای دقیق طراحی میکنند و با دقت به پیش میبرند. در مورد نفوذ هم این مسئله کاملا صادق است. نفوذیهایی که امروز ایشان از حاصل کار آنها بهرهمند میشوند، سی سال پیش در بدنه کشور تعبیه شده و رشد و نمو کردهاند. امروز نیز برای پنج و ده و بیست سال آینده برنامه میریزند و درگاههای نفوذ دایمی و یا با کارایی بلندمدت را تعبیه میکنند. یک قرارداد نفتی که دور از چشم مجلس و قانون منعقد میگردد و پای یک شرکت خارجی را به قلب اقتصاد ما باز میکند، مخصوصا اگر لغو و ابطال قرارداد با او نیز داوطلبانه از سوی ما منوط به پرداخت غرامتهای سنگین باشد، یک درگاه نفوذ عالی است که برای بهرهبرداری در آینده تعبیه میشود. سیستم آموزش مونته سوری که با دقت از سوی بهزیستی و وزارتخانههای مربوطه پیگیری میشود، عزیزترین نوباوگان و کودکان امروز میهن را هدف قرار داده و برای تبدیل کردن آنها به مدیران رده بالای وابسته به غرب در سی و چهل سال آینده هزینه میکند.
افرادی که چهل سال بعد قرار است به جرم جاسوسی و یا اختلاس و ارتشا و تبانی برای براندازی نظام محاکمه شوند، امروز چند سالی بیشتر از عمرشان نمیگذرد. ما آنها را که اکنون کودک هستند نمیشناسیم. اما راه برای شناسایی آنها توسط غرب باز میکنیم. فراتر از این، راه را برای پرورش یافتن این افراد در دامان غرب مهیا میکنیم. این همان کاری است که افرادی معلومالحال که امروزه ننگ خیانت در پیشانیشان حک شده، سی و اندی سال پیش با به بدترین شکل اجرا کردن سیاستهای مربوط به گزینش افراد انقلابی و متعهد برای تحصیل در دانشگاه و یا استخدام در ادارات دولتی انجام دادند. تمام کسانی که امروز از بدعهدی و کمکاری و کارشکنی و عافیتطلبی آنها رنج میبریم، بدون استثنا از آن سیستم گزینش کذایی نمره قبولی گرفتهاند و به دانشگاه راه پیدا کردهاند و امروز در کسوت استاد دانشگاه به جای تدریس و تحقیق و خدمت، مراسم شانزده آذر را به میتینگ سیاسی عمال براندازی نظام تبدیل میکنند.
نتیجهگیری بخش سوم (مصداقهای نفوذ)
در یک کلام، باید بگوییم اگر حتی میتوانستیم جلوی نیمی از پروژههای نفوذی که تاکنون در کشور اجرا شده را به شیوهای موفق بگیریم، اکنون وضعیت در کشور کاملا متفاوت میبود. البته این به آن معنی نیست که هیچ موفقیتی در مبارزه با نفوذ عاید ما نشده. موضوع این است که تاکنون برخورد ما با نفوذ کاملا موردی و در قالب عکسالعمل نسبت به اتفاقاتی که واقع میشده، بوده است. ما تا به امروز حرکت پیشگیرانه و منسجمی در مقابله با این پدیده شوم که باید اعتراف کرد در کشور ما بسیار مخرب و موثر ظاهر شده است، انجام ندادهایم. این همان مطالبه رهبر فرزانه انقلاب از آحاد مردم و مسئولان است. بایسته است بر روی این نکته تاکید شود که تا هنگامی که ما جلوی اجرای بیپروای پروژههای نفوذ را نگرفتهایم و هزینه نفوذ را به اندازه قابل توجهی برای دشمن بالا نبردهایم، هر حرکت سازنده دیگری که انجام دهیم در معرض فساد و خطر خواهد بود. ما باید به شیوهای موثر، پادتن این بیماری را در جامعه به وجود بیاوریم و سیستم ایمنی پیکره کشور اسلامیمان را نسبت به این بیماری تقویت نماییم. در غیر اینصورت، کا ما شبیه به کار کشتیگیری خواهد بود که با تنی بیمار که در تب میسوزد، برای انجام مهمترین کشتی خود بر روی تشک میرود.
قسمت چهارم، پیشنهادهایی برای مقابله با نفوذ:
نفوذ و در کل خیانت آگاهانه و یا ناآگاهانه به کشور، چیزی نیست که کسی مدعی شود که میتواند راه آن را برای همیشه ببندد. در کل دو راه برای مقابله با نفوذ و به حداقل رسانیدن آن وجود دارد که بایستی همزمان به اجرا گذارده شود. راه نخست کاهش نفوذپذیری جامعه است و دیگری بالا بردن هزینهها و تبعات منفی نفوذ برای دشمن.
پیشنهادهایی برای مقابله با نفوذ
کاهش نفوذپذیری جامعه
الف: عزت نفس اجتماعی
توجه به این نکته اهمیت حیاتی دارد که میزان نفوذپذیری کل در یک جامعه با میزان عزت نفس کل در آن جامعه نسبت عکس دارد. یعنی هرچه عزت نفس در آحاد یک جامعه بالاتر باشد، نفوذپذیری آن جامعه کمتر خواهد بود. لذا، هر کاری که در جهت افزایش عزت نفس اجتماعی افراد جامعه انجام شود، نتایج بسیار مثبتی نیز بر کاهش میزان نفوذپذیری خواهد داشت. از عوامل تاثیرگذار در میزان عزت نفس اجتماعی میتوان به سطح رفاه، میزان برقراری عدالت، میزان اجرای قانون در جامعه، عمق باورهای متعالی الهی در جامعه، سطح خرد و آگاهی جمعی اشاره نمود.
الف-1) رفاه عمومی
رفاه مقولهای است که انسان از روی فطرت به تامین آن میاندیشد. شاید این تعبیر همان ضربالمثل قدیمی باشد که شکم گرسنه خدا نمیشناسد. بسیار مفید است اگر فرد در جایگاه اجتماعیای که قرار دارد، احساسی از یک امنیت مالی را داشته باشد و امیدوار باشد که در صورت حفظ روند فعلی زندگانی، خواهد توانست از مواهب معمول یک زندگی معمولی برخوردار باشد. در چنین صورتی، پذیرش نفوذ برای او بسیار سخت خواهد بود. دلیل این سختی آن است که او با خود خواهد اندیشید که اگر قبول کند دست به کاری بزند که جامعه آن را بد و حتی جرم میداند، در صورت برملا شدن کار وی، او از امتیازاتی که در حال حاضر از آن برخوردار است، محروم خواهد شد. لذا، انگیزهای قوی برای حفظ وضع موجود در زندگانی خویش پیدا میکند.
الف-2) میزان برقراری عدالت
پیامبر عظیمالشان فرمودهاند که: ملک را با کفر میتوان اداره کرد اما با ظلم نه. عدالت، به معنی رعایت حقوق افراد و جلوگیری از ضایع شدن حق در جامعه، شاید از مهمترین ارکان بالا بردن آسیبهای اجتماعی در کل جامعهها باشد. نفوذ نیز به عنوان یک آسیب اجتماعی، از این قاعده مستثنا نیست. فرض کنید فردی که دارای استعدادهای مثبت فراوان است، احساس کند که جامعه به او خیانت کرده وحق او ضایع شده و برای مثال، شایستهسالاری از جامعه رخت بربسته و به جای او کسی بر سر کار است که دارای تواناییهای پایینتری است. چنین فردی به این نتیجه میرسد که جامعه از او میخواهد قواعدی را در زندگی رعایت کند که دیگران آن را رعایت نمیکنند. او احساس خواهد کرد که بهتر است اگر لازم شد، او هم از اصول خود عدول کرده و کاری انجام دهد که قلبا میداند نا به حق است، اما احساس میکند که به وسیله انجام آن کار، به حق از دست رفته خود میرسد و یا آن را جبران میکند. ناگفته پیداست که این فرد کاملا آماده پذیرش نفوذ از بیگانگان خواهد بود.
بنابراین اگر به عنوان یک کارمند ساده و یا یک دبیر و یا افسر راهنمایی و رانندگی و یا هر شغل دیگری که با ارباب رجوع و به ویژه جوانان سر کار دارد، مشغول به کار هستیم، باید بدانیم که ممکن است یک برخورد خوب ساده و کوچک از طرف ما و یک تکریم کوچک نسبت به ارباب رجوع، جوانی را به جامعهای که در آن زندگی میکند امیدوار کند. اگر خوب نگاه کنیم، خواهیم دید که بسیاری از گوشههای تیز در رفتار ما و دیگران وجود دارد که به سادگی میتواند قلبی را بشکند و یا بذر کینه را در دل جوانی بکارد. کاملا قابل درک است که بسیاری از این گوشههای تیز، در واقع، بازخورد رفتارهای بدی است که خود ما هم دایما در جامعه از دیگران دیدهایم. اما به عنوان یک شهروند دغدغهمند، باید بدانیم که اندکی گذشت و ایثار در این خصوص و اندکی رعایت بیشتر حق در محل کار و یا در پشت فرمان و یا در کوچه و بازار، قطعا یکی از بهترین راهکارها برای بالا بردن عدالت و عزت در میان هممیهنان ما خواهد بود.
الف-3) میزان اجرای قانون در جامعه
قانون، از برکات تمدن مدرن است. قانون حتی اگر اندکی هم ناعادلانه باشد، بودنش بهتر از نبودنش است و اجرا شدنش بهتر از اجرا نشدنش. اگر قانون عینا در یک جامعه اجرا شود، حتی کسی که به واسطه اجرای قانون حقی از او ضایع شده نیز احساس عزت بیشتری پیدا خواهد کرد. چرا که میداند طرف حساب او قانون بوده و نه کمکاری و یا کارشکنی فلان قاضی و یا بهمان مامور انتظامی، لذا، کینه عمیق در دل او نسبت به دیگری به وجود نمیآید. این در حالی است که بدون ذرهای اغراق، متن قانونهای جمهوری اسلامی ایران، به گواه بسیاری از کارشناسان بینالمللی حقوق، از بهترین قوانین در دنیا است و کمتر پیش میآید که قانون کشور ما مخالف عدالت باشد.
در جامعه قانونمدار هم امیدوار خواهند بود که حتی اگر اشکالی در قانون باشد، میتوانند آن را با نماینده خود در مجلس مطرح کنند و اطمینان داشته باشند که این ایراد در مجرای قانونی مورد بررسی و کنکاش قرار میگیرد. اما هنگامی که قانون ضمانت اجرایی خود را از دست بدهد و یا اینکه از ضمانت اجرایی پایینی برخوردار باشد، دیگر برای کسی اهمیتی نخواهد داشت که قانون چه میگوید. حتی کسی که به واسطه قانون به حقش می رسد نیز توسط اطرافیان مورد شک قرار میگیرد که حتما از پارتی و یا رشوه استفاده کرده که توانسته حق خود را بگیرد و چه بسا که آنچه که به آن رسیده است، اصلا حق او نبوده باشد. این واقعیت تلخ، پاشنه آشیل اتحاد و تعهد اجتماعی است. متاسفانه جامعه ما در این خصوص دچار مشکلات عدیده است که باید مورد بررسی و چارهجویی قرار داده شود.
الف-4) عمق باورهای الهی متعالی در جامعه
هر فردی پیش از قانون و عرف، در پیشگاه خودش و توسط خودش به داوری گذارده میشود. وجدان فردی و اجتماعی، واقعیتی است که ضعیف بودن آن در جوامع غربی، آثار جبران ناپذیر خود را هر روز بیشتر از گذشته نشان میدهد. جامعه ما بهعنوان جامعهای خدا محور، تاکنون توانسته است بسیاری آسیب ها را با تکیه به وجدان افراد از خود دور کند. اما همین باورهای متعالی، خود مورد شدیدترین حملهها توسط رسانهها و شبکههای اجتماعی نظام سلطه قرار دارد. اگر کسی نظام ارزشگذاری فردی خود را از دست بدهد و یا به عبارت دقیقتر، در آن تغییرات نامطلوبی ایجاد کند، دیگر معیار و محک خود برای تشخیص راه از چاه را از دست خواهد داد. چنین فردی، هدفهای خود را بالاتر از هر هدفی که در جامعه انتخاب شده باشد خواهد پنداشت. بدیهی است که آنگاه، پذیرش این تفکر رایج در غرب که هدف وسیله را توجیه میکند، برای فرد دور از باورهای دینی قوی، سادهتر خواهد بود. نفوذ، راه خود را دقیقا از میان این افراد است که به یک جامعه پیدا میکند.
الف-5) سطح آگاهی و خرد جمعی در جامعه
همانطور که پیشتر گفته شد، بسیاری از افرادی که مورد نفوذ قرار گرفتهاند را کسانی تشکیل میدهند که در آغاز فریب خوردهاند و به هیچ عنوان قصد تبدیل شدن به یک عامل نفوذی را نداشتهاند. اگر رسانههای متعهد و سایر نهادهایی که در این زمینه کاری از دستشان برمیآید، بتوانند به صورت مداوم و پیوسته، سطح آگاهی افراد جامعه و به ویژه نخبگان را نسبت به محلهای مشکوک و خطرساز که درگاههای نفوذ به شمار میروند در جامعه بالا نگه دارند و همچنین، روشهای معمول نفوذ را به جامعه معرفی نمایند، همین آگاهی به بصیرت منجر شده و بسیاری از افراد که میرفت تا در دام نفوذ گرفتار شوند، خود با تکیه بر خرد و بینش خود، از این دام رهایی مییابند و کشور در ایمنی بیشتری به سر خواهد برد.
ب) بستن درگاههای نفوذ و کنار گذاردن افراد نفوذی
باید در نظر داشت که نفوذ دقیقا مانند یک بیماری ویروسی عمل میکند. برای مقابله با بیماری ویروسی دو راه وجود دارد. یکی بالا بردن سطح ایمنی بدن و دیگر جلوگیری از آلودگی بیشتر به ویروس، راهکارهایی که در بالا به آنها اشاره شد، در واقع همان کارهایی هستند که باید برای بالاتر بردن سطح ایمنی پیکره کشورمان نسبت به این بیماری انجام گیرد. اما راهکارهایی که در زیر به آنها اشاره میشود، شامل اقداماتی است که کمک خواهد کرد تا ویروس کمتری به بدنه کشور و نظام راه پیدا کند.
ب-1) محدود کردن فعالیت نهادها و ارگانها و سفارتخانههای بد سابقه
در خلال این مقاله اشاره شد که سر حلقه پروژههای نفوذ را جاسوسهای تاجرنما و مدرسنما و سفیرنما تشکیل میدهند. شاید یکی از پر برکتترین کارهایی که در طول انقلاب اسلامی انجام شده باشد این بوده که سفارت آمریکا در ایران بسته شد. اما این کار یک پیامد هم داشت و این بود که با جراحی این غده چرکین، عفونت در سفارتخانهها و نهادهای بینالمللی باقی مانده در ایران که وابستگی شدیدی به آمریکا داشتند پخش شد. افتضاح بزرگ کنترل جمعیت که مستقیما زیر نظر سازمان بهداشت جهانی سالها در ایران اجرا شد، از مصداقهای این بد غفلتی در بستن درگاههای نفوذ میباشد. متاسفانه اکنون و در این دوران طلایی پسابرجام، نه تنها از تعداد این سفارتخانهها و نهادهای جاسوسی کاسته نمیشود، بلکه فعالتر و شادابتر از هر زمان دیگری به کار مشغول هستند. وضعیت امروز کشور در این باره انسان را به یاد طنز تلخ فرمایش امام راحل میاندازد که هنگامی که برخی با وسواس از بخشودگی عوامل رژیم پهلوی و بازگشتن آنها بر مناصب و مسندهای خود پشتیبانی میکردند، اما با طعنه فرمودند: اصلا چطور است به هویدا هم بگوییم بیاید و برگردد سر کارش!
باید پذیرفت که تا هنگامی که ما مهمترین راههای نفوذ این ویروس را نبسته باشیم، هر سال بر تعداد افرادی که روزی فرزندان عزیز کشور بودهاند و هزار امید به بالندگی آنها میرفت؛اما امروز در جایگاه اتهام در دادگاه قرار دارند و در خصوص خیانتشان به کشور مورد بازجویی قرار داده میشوند، افزوده خواهد شد.
ب-۲) تشدید قوانین بازدارنده و بالا بردن هزینه نفوذ
هر قانونی که اندکی امنیت اجرایی کشور را به نفع بسته شدن درگاههای نفوذ و بالا رفتن هزینههای نفوذ تغییر میدهد، بلافاصله پس از مطرح شدن، با سیلی از انتقادها مواجه میشود و همواره برخی بیم آن دارند که مبادا فضای کشور پلیسی شود! اما آنچه که این جماعت به مردم نمیگویند این است که چنین قوانینی حداکثر شامل چندصد نفر از افراد معلومالحال میشوند و به هیچ عنوان کاری با آزادیهای شخصی هشتاد میلیون ایرانی شریفی که با عزت در کشور خویش زندگی میکنند نخواهد داشت.ما چه مرعوب این سیاهنماییها بشویم و چه نه، باید یک بار برای همیشه قوانین خود را از این حیث تقویت نماییم.
جمعبندی راهکارها
ضروری است که هم کشور نسبت به بیماری نفوذ ایمن شود و هم ویروس این بیماری کمتر وارد پیکره کشور شود. اما هیچ کدام از این کارها اتفاق نخواهند افتاد مگر اینکه به صورت جدی مورد مطالبه قرار داده شوند. رهبرمعظم، حضرت امام خامنهای به نوبه خود باب این مطالبه را گشودهاند. این آحاد مردم شریف و به ویژه بسیجیها هستند که باید هوشیار باشند و این راه را ادامه دهند. این بسیجیها هستند که باید بابصیرت بیاندیشند و بدانند که چرا حضرت آقا این فرمایشات را در جمع فرماندهان بسیجی ایراد فرمودند که از جای جای ایران اسلامی برای دیدار ایشان آمده بودند.