افزایش سطح تنش استراتژی عربستان علیه ایران(نگاه)
محمدرضا مرادی
بیش از سه دهه استقلال، ایران را تبدیل به کشوری قدرتمند کرده طوری که هیچ موضوعی بدون حضور ایران در این منطقه قابل بررسی و حل شدن نیست. هژمونی در حال شکلگیری ایران رفتهرفته با ابزار موثر خود یعنی قدرت نرم، قلب ملتهای منطقه را تسخیر و امید به آیندهای بدون خشونت را برای منطقه زنده کرده است. قدرت روزافزون ایران باعث شده برخی از بازیگرانی که توهم قدرت و نفوذ در بین ملتها را دارند برای سد نفوذ ایران هرگونه سیاستی را به کار ببرند. این رفتار ناشی از بروز نشانههای «تغییر نظم منطقهای» است که ایران به عنوان بازیگر اصلی این نظم خود را به قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای شناسانده است و از اینرو تلاش برای «سد نفوذ» بیشتر ایران شروع شده است. سیاست «مهار ایران» در چند دهه گذشته نه تنها از سوی بازیگران منطقهای بلکه از سوی قدرتهای برتر جهان نیز دنبال شده و هیچگاه به نتیجه نرسیده است. عربستان در میان بازیگران منطقهای در این مورد جایگاه ویژهای دارد. این کشور که ادعای رهبری جهان اهل سنت را یدک میکشد با تصور «رقابت با ایران» سیاستهای خود را ترسیم و اجرا میکند. (البته این ادعا در حالی است که سعودیها نشان دادهاند نه تنها رفتارشان منطبق بر شرع اسلام نیست بلکه بیشترین ضربه را به وجهه اسلام ناب محمدی(ص) وارد کردهاند.) سعودیها همواره از یک نکته کلیدی در این رقابت غافل ماندهاند و آن اینکه نظامهای استبدادی و پادشاهی قدرت تسخیر قلوب را نخواهند داشت، به همین دلیل همواره از ایران شکست خوردهاند و این شکستهای پی در پی تبدیل به نوعی «حسادت کودکانه» نسبت به جایگاه کشورمان شده است. عربستان در برخورد مستقیم با ایران هیچ شانسی برای خود متصور نیست بنابراین به سمت دوستان و متحدان ایران در محور مقاومت رفته و سعی داشته از این مسیر ایران را تحت فشار قرار دهد. اما در پنج سال گذشته در این مسیر نیز شکست خورده است. مهمترین نماد این شکست در سوریه است که این کشور با وجود هزینههای زیاد برای تجهیز تروریستها نتوانست به هدف مورد نظر خود در ابتدا یعنی حمله نظامی به سوریه و هدف ثانویه یعنی برکناری بشار اسد از طریق سیاسی دست یابد. البته یمن نیز اوج ضعف سعودیها بوده و قدرت پوشالی و ادعایی آنها در این کشور نتوانست در برابر چند سلاح ساده و ابتدایی مقاومت کند.
اکنون سعودیها در رویارویی با ایران در قالب «استراتژی مهار» و «سد نفوذ»، سیاستی دیگر اندیشیدهاند. سعودیها اخیرا آیتالله نمر رهبر شیعیان این کشور را اعدام کردند. این در حالی بود که این روحانی بلندپایه یکی از دوستداران نظام جمهوری اسلامی بود و همواره از کارآمدی سیستم ایران تمجید میکرد. اما چرا عربستان این اقدام را مرتکب شد؟ آیا سعودیها از پیامدهای این اعدام آگاه نبودند؟ در پاسخ به این سوالات باید تاکید کرد که برای پیشبینی پیامدهای این اعدام حتما نباید عالم علم سیاست بود و هر تحلیلگری نیز قادر به پیشبینی و ترسیم این پیامدها میباشد. در واقع سعودیها با علم به پیامدهای سنگین این تصمیم، آن را اجرا کردند. هدف سعودیها این است که از این طریق «میزان حساسیت» و نوع واکنش ایران نسبت به متحدین و دوستانش را بسنجد. البته سعودیها در این مسیر به این اقدام بسنده نخواهند کرد و سعی خواهند کرد تا حوزه اقدامات خود را باز هم گسترده کنند. از اینرو چند روز قبل از این اعدام «شیخ زکراکی» رهبر شیعیان نیجریه زخمی و دستگیر شد و هزاران شیعه نیجریه نیز به شهادت رسیدند. این پروژه سعودیها برای «مهار نفوذ» ایران در حاشیه خلیج فارس شدت بیشتری خواهد داشت. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به جز عمان در بیشتر مواقع مطیع اوامر عربستان بودهاند و به عنوان نمونه، بحرین به مثابه یکی از «شهرهای» سعودی به شمار میرود که حاکمان بحرینی بدون مجوز ریاض اقدامی نمیکنند. در بحرین «شیخ علی سلمان» دبیر کل جمعیت الوفاق بیش از یک سال است که در حبس به سر میبرد. حجتالاسلام «شیخ حسین المعتوق» دبیر کل بزرگترین تشکل سیاسی شیعیان کویت موسوم به «ائتلاف اسلامی ملی» نیز بارها از سوی مقامات امنیتی این کشور تحت تعقیب و بازداشت قرار گرفته است. در پارهای از رسانههای کویتی، این تشکل را با حزبالله لبنان و «حسین المعتوق» را با «سیدحسن نصرالله» مقایسه میکنند. در یمن نیز جنبش انصارالله توسط عربستان بیش از 9 ماه است که آماج حملات شبانهروزی قرار گرفته است و رهبر این جنبش «عبدالملک الحوثی» بزرگترین تهدید در مرزهای جنوبی عربستان به شمار میآید و حتی رسانههای سعودی وی را رهبری بزرگ در محور مقاومت توصیف کردهاند. نگاهی به این اقدامات نشاندهنده نوع سیاست عربستان در برابر «هژمونی» رو به تزاید ایران است. سعودیها نیک دریافتهاند که یارای مقاومت و نبرد مستقیم در برابر ایران را ندارند و باید در میدانی غیر از مرزهای ایران قدرت خود را به محک بگذارند.
استراتژی عربستان به ویژه در زمان «ملک سلمان» در برابر ایران مبتنی بر «افزایش سطح تنش» است. عربستان به دنبال آن است تا ایران را به این بازی وارد کند و از طریق تشدید تنشها، منطقه را بیش از پیش به آشوب بکشاند. این سیاست عربستان که نتیجه آن «تفرقه بیشتر در جهان اسلام» خواهد بود بدون شک در جهت اهداف صهیونیستها و کشورهای غربی هم هست که ایران را بزرگترین مانع در برابر پروژههای خود در جهان اسلام میدانند. بازی سفارتخانهها نیز در چارچوب استراتژی افزایش سطح تنش سعودیها قابل تفسیر است. اما این قطعه از پازل عربستان چندان کارایی ندارد، چرا که تنها چند کشور بسیار کوچک عربی آن هم با فریب دلارهای نفتی سعودی به این بازی لبیک گفتهاند. عربستان باید به این نتیجه برسد که در منطقه در میان ملتها هیچ جایگاهی ندارد. مردم عراق، بحرین، یمن، لبنان و مصر عربستان را عامل اصلی بیثباتی و ناامنی در کشورهایشان میدانند. اکنون باید گفت سعودیها عقلانیت رفتاری خود را بیش از پیش از دست دادهاند و همانند دیوانهای در خیابان به راه افتادهاند و رفتار قابل پیشبینی یا منطقیای نمیتوان از این کشور انتظار داشت. سعودیها رفته رفته به پایان راه نزدیک میشوند.