احسان نراقی-۱۷
مشاورههای نراقی به رؤسای ساواک(پاورقی)
Research@kayhan.ir
احسان نراقی و مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی
در اردیبهشت ماه سال 1336ش، سازمانِ یونسکو، بررسی فعالیت و راهاندازیِ مؤسسات علوم اجتماعی در کشورهایِ مصر، لبنان، سوریه و عراق را به عهده احسان نراقی گذاشت:153
«یونسکو، در سال 1336 مأموریتی را در کشورهای خاورمیانه به من محول کرده بود، که به موجب آن، طرح استقرار مؤسسات علوم اجتماعی را در این کشورها، به اجرا گذارده بودم.»154
این مأموریت، در مردادماه به ایران رسید، که پس از دعوتِ او به ساواک، به ملاقات با حسن پاکروان ختم شد. در این ملاقات، بین احسان نراقی و حسن پاکروان، که خود با فرهنگ فرانسویان، آشنایی کامل داشت، درکِ متقابل! شکل گرفت و محققِ جوانِ یونسکو را، به یکی از مریدانِ دائمی! حسن پاکروان، تبدیل کرد:
«با صراحت به شما میگویم که پاکروان، هر کمکی از من میخواست به او میکردم... به پاکروان گفته بودم، مایل نیستم کارمند تو باشم، ولی از نظر فکری و عملی، هرگونه کمکی از من بخواهی، انجام میدهم.»155
در همین زمان، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، که تجربهی اجرایِ آن توسطِ نراقی، در کشورهای اشاره شده موجود بود، در دانشگاه تهران و با بهرهگیری از وجاهت علمی و سیاسی دکترغلامحسین صدیقی، شکل گرفت. احسان نراقی، دربارهی علتِ بهرهگیری از نام غلامحسین صدیقی در این حرکت، میگوید:
«برای پرهیز از انتصاب مؤسسه با ساواک، خود را در سایه صدیقی قرار دادم.»156
و کمی بعد نیز، امتیاز «مجله علوم اجتماعی»، به صورت فصلنامه، به نامِ نراقی صادر شد.157
جالب این است که در این زمان، اداره کل سوم ساواک، او را «فاقد پیشینه مضره»، که «هفت نشریه مختلف به زبانهای فرانسه و انگلیسی منتشر مینماید.» معرفی و انتشار مجله علوم اجتماعی را، مفید اعلام کرد؛158 ولی با وجود این، وزارت کشور، به دلایلِ نامعلومی، که به نظر میرسد، اختلافاتِ درونیِ ساواک، در خصوصِ پیشینه سیاسی اوست، مجوز انتشار را در 19 ماه بعد، یعنی اسفندماه سال 1339، به نام او صادر کرد159 که البته با تأخیری حدوداً دو ساله، به مرحل انتشار رسید.160
با شروعِ نهضت امام خمینی(ره) در جریانِ مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، در مهر ماه سال 1341ش، جبهه ملی که در جریان ملاقات با گراتیان یاتسویچ، رئیس دفتر سازمان سیا در ایران، برای حضور در فعالیتهای سیاسی کشور هماهنگ شده بود،161 از هرگونه اظهارنظری خودداری کرد162 و پس از آن نیز، در جریان حمله به مدرسه فیضیه قم و طالبیه تبریز و همچنین، قیامِ خونین 15 خرداد 1342نیز نه تنها عکسالعملی از خود نشان نداد که دستگیری برخی از افرادی که به نامِ جبهه ملی در جریان تظاهرات خیابانی دستگیر شده بودند را، به تعصب آنان نسبت داد:
«اگر چنانچه افرادی از این تشکیلات دستگیر شده باشند، مربوط به رهبری جبهه ملی نمیباشد و افراد متعصبی در بین اعضاء جبهه ملی هم هستند که به اراده خودشان در تظاهرات اخیر شرکت کردهاند.»163
در این موقع، یکی از نقشهای مؤسسه مطالعات که از همکاری برخی از دانشجویانِ طرفدار جبهه ملی، مانند ابوالحسن بنیصدر نیز برخوردار بود، آرام نگه داشتنِ محیطهای دانشجویی و کنترلِ آن به نفع رژیم شاهنشاهی بود؛ نقشی که در زمانِ دولت علی امینی و در جریانِ تظاهراتِ دانشجویی سال 1340ش، تجربه شده بود:
«حوالیِ غروب، بنیصدر به من تلفن زد و گفت شما میتوانید به مهندس فریور و دکتر امینی بگوئید، حالا دیگر میتوانند به خانه هایشان بروند.»164
از این رو، در جریانِ زلزلهای که در فروردین ماه سال 1342 در کرمانشاه، کنگاور و صحنه رخ داد، تعدادی از دانشجویان تأثیرگذار در جریان حرکتهای دانشجویی، مانند: «ابوالحسن بنیصدر . حسن پارسا . حسن ابراهیم حبیبی» را به استقبال دانشجویان هلندی که برای کمک به زلزلهزدگان، به ایران مسافرت کرده بودند، فرستاد.165
به دلیلِ انجامِ اینگونه مأموریتها بود که، دکتر معینالدین مرجائی، که عضو حزب مردم بود، به تعطیلی کشاندنِ جلسات منزل دکتر غلامحسین صدیقی را به این مؤسسه نست داد:
«دکتر صدیقی دیگر درب خانهاش را به روی مردم بسته است. او، گولِ دکتر احسان نراقی را خورده است و دارودسته مؤسسه تحقیقات و مطالعات اجتماعی، او را از مبارزه بازداشتهاند و هرچه هم که به او توصیه شد، خودش را از دسته نراقی جدا نکرد.»166