احسان نراقی-۱۲
نراقی منتدار فرانسویها(پاورقی)
Research@kayhan.ir
تألیفات
احسان نراقی از زمانِ دانشجویی در فرانسه، در زمینههای مورد علاقه آنان به تحقیق مشغول شد و به علت دسترسیهایی که به منابع و مآخذ کتبی و شفاهی در ایران داشت، مقالات متعددی درباره مسائل اجتماعی ایران که بیشتر کارکردِ بیرونی! داشت، به رشته تحریر درآورد که خیلی از آنها، حتی به فارسی هم ترجمه نشد. از آن جمله است:
1 . طبقات متوسط در ایران
2 . نخبگان قدیمی و نخبگان جدید در ایران
3 . علوم اجتماعی امروز و مسائل جاری ایران
4 . ارتباط بین مشکلات اقتصادی و امور اجتماعی ایران
5 . جنبههای جامعهشناختی از استقرار عشایر در خاور میانه
6 . همراه مردم و برنامههای توسعه در ایران
7 . مشکلات اجتماعی صنعت نفت
با وجود اینکه در برخی از گزارشهای سفارت آمریکا در ایران، احسان نراقی به عنوان «پرفسور» معرفی شد، ولی وی، محققِ پُرنویسی نبود و شرکت در جلسات و عضویت در هیئت مدیرهها و حرفزدن را بیشتر ترجیح میداد. به همین علت است که مطالبی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نامِ او منتشر شد، بیشتر، پیاده شده گفتگوهای دوجانبه و مصاحبههای ژورنالیستی است
برخی دیگر از آثاری که توسط احسان نراقی، در دوران قبل از انقلاب اسلامی، به صورت مقاله و کتاب منتشر شد، به شرح زیر است:
1 . فرار مغزها 1966 م . 1345ش
2 . علوم اجتماعی و سیر تکوینی آن
3 . جامعه، جوانان، دانشگاه
4 . غربت غرب
5 . آنچه خود داشت
6 . آزادی، حق و عدالت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نیز، کتب زیر به نام او منتشر شد:
1 . از کاخ شاه تا زندان اوین
2 . آن حکایتها
3 . در پی آن حکایتها
4 . اقبال ناممکن
5 . در خشت خام
احسان نراقی و غرب
احسان نراقی، زمانی که 21 سال داشت، برای ادامه تحصیل و با هدفِ دور نمودنِ وی از شرایط سیاسی کشور، به سوئیس فرستاده شد و آنچه به لحاظ سیاسی در سال پایانی دبیرستان در دارالفنون و یک سال تحصیل در دانشکده حقوق تهران آموخته بود، او را در ژنو، به سمت و سویِ فعالیتهای کمونیستی سوق داد و پس از آن نیز، حضور افرادی چون امیرعباس هویدا در سوئیس که از اعضایِ مورد توجه تشکیلات بهائیت بود و برقراری ارتباط با احسان نراقی،95 وی را به سمت و سویِ فعالیتهایی در راستای مأموریتهای پشت پرده هدایت کرد، هر چند که این فعالیتها، در پوششِ عضویت در حزب کمونیست سوئیس و زندگی در خانههای تیمی بود:
«من در آنجا، با کمک چهار دانشجوی ایتالیائی و فرانسوی و چکسلواکی و کانادایی، گروهی تشکیل دادیم ... به این گروه چپ تندرو، اشخاصی پیوستند؛ از جمله یک یوگسلاو که از من سنش بیشتر بود و با یک دختر سوئیسی ازدواج کرده بود. من با این زن و شوهر جوان، همخانه بودم ... حزب کمونیست سوئیس، از دوست من خواسته بود که او هم تیتو را محکوم کند ... رفیق من ... حاضر به اطاعت از دستور حزب نشد. به همین جهت، او را از حزب اخراج کردند. وقتی که حزب کمونیست سوئیس، به من توصیه کرد که خانه این دوست را ترک کنم، گفتم حالا که شما با این خشونت دوست مرا طرد میکنید، من هرگز او را تنها نمیگذارم.»96
این فعالیتها، ادامه یافت تا اینکه پس از حضور ایرج اسکندری در سوئیس و ملاقات چند روزه وی با احسان نراقی در تیرماه سال 1331ش، نراقی را با طراحیِ قبلی و به بهانه قطع ارز تحصیلی، روانه تهران کرد و در جریان فعالیتهای سیاسی داخلی، البته با هماهنگیهای لازم قرار داد:
«من، با تماسهایی که با برخی دوستان خارجی داشتم، توانستم اطلاعاتی را گردآوری کنم که رکن دو ارتش (یعنی بخش ضدجاسوسی)، نمیتوانست و یا نمیخواست آنها را در اختیار دکتر مصدق قرار دهد. من این اطلاعات را، به خودِ وی منتقل میکردم. هربار چنین اطلاعاتی را به وزیر کشور دولت مصدق، یعنی دکتر صدیقی میدادم، بیخبری دستگاه دولتی برای هر دو تعجببرانگیز میشد ... پل ماتیو، که درحال حاضر سرهنگ بازنشسته ارتش فرانسه است ... تا میتوانست به من اطلاعاتی درباره فعالیت انگلیس در ایران میداد... من بیدرنگ به مطب دکتر غلامحسین مصدق، فرزند مصدق، رفتم ... جریان را به او گفتم.»97
پس از پایان یافتنِ دوران حکومت مصدق و تشکیل دولت کودتا، احسان نراقی دوباره راهی اروپا شد و «فوراً در مؤسسه تحقیقات جمعیتشناسی، که آلفرد سووی ایجاد کرده بود، کار خود را آغاز» کرد.98این مرتبه، حضور در فرانسه و پس از آن، مأموریت یک ساله به انگلیس به میزانی برای او لذتبخش بود که برای تمامِ عمر، او را منّتدارِ آنان کرد:99
«از 28 مرداد که فراری بودم، آنها، با لطافت با من رفتار کردند. بورس دادند، دکترایم را گرفتم.»100