کد خبر: ۶۲۸۷۴
تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱۳۹۴ - ۱۸:۱۷
مستنداتی از سیر حوادث و اظهارات و اعترافات متهمان وقایع پس از انتخابات

برخی همکاری‌های دولت اصلاحات با بنیاد سوروس(پاورقی)

متهم یحیی کیان تاج بخش
قاضی: آقای یحیی کیان تاج‌بخش در جایگاه قرار بگیرند! معاون محترم دادستان، کیفرخواست انفرادی متهم را قرائت کنند!
بسم الله الرحمن الرحیم
و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
ریاست محترم شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی تهران
الف: هویت متهم
آقای یحیی کیان تاج‌بخش فرزند سیروس، اهل تهران، ساکن تهران، متولد 1340، بازداشت به قرار تامین بازداشت موقت، دارای پیشینه محکومیت کیفری، شغل آزاد، متاهل.
ب: اتهام متهم: 1- اقدام علیه امنیت کشور از طریق عضویت در شبکه اینترنتی مربوط به «گری سیک» عضو سازمان سیا و عناصر بیگانه در جهت تحریک مردم و آشوب و اغتشاش در انتخابات ریاست جمهوری.
2- جاسوسی و ارتباط با عناصر بیگانه علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران. 3- قبول سمت مشاور بنیاد برانداز سوروس در جهت طراحی براندازی نرم علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران. 4- فعالیت تبلیغاتی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از طریق شرکت در تجمعات غیرقانونی و ایجاد شبهه جعل و تقلب در نتیجه انتخابات و سلب اعتماد عمومی نسبت به حاکمیت و مراجع رسمی کشور. 5- اخلال در نظم عمومی از طریق بلوا و آشوب و حرکات غیرمتعارف و ایجاد ترس و وحشت در جامعه.
ج- مکان دستگیری متهم: تهران.
د: دلایل و مستندات اتهام: 1- گزارش و تحقیقات مرجع امنیتی معاون اطلاعات قرارگاه ثارالله در خصوص متهم مذکور. 2- اقاریر صریح متهم به ارتکاب بزه‌های انتسابی به شرح مطروحه در پرونده‌ و گردش کار نهایی معاونت اطلاعات قرارگاه ثارالله مبنی بر اینکه متهم صدر الذکر با تحریک و تشویق افراد و گروه‌ها و تجمعات غیرقانونی و ایجاد بلوا اقدام نموده و هم‌چنین در راستای تبلیغ علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران از طریق ایراد الفاظ رکیک به مسئولان نظام و خوراک تبلیغاتی برای شبکه‌های خبری بیگانه و رسانه‌های معاند نظام اسلامی را فراهم می‌نمود. ارتباط نامبرده با بنیاد و سازمان‌های بیگانه که اهداف دراز مدت آن‌ها تغییر و براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران می‌باشد که از جمله آن‌ها بنیاد براندازی سوروس و نهادهای آمریکایی و اروپایی را می‌توان نام برد. متهم مذکور از طریق تلفن و ای‌میل با برخی از عناصر بیگانه از جمله دکتر «جیم کوهن» که از عوامل مرتبط در سرویس‌های امنیتی بیگانه بوده ارتباط و همکاری داشته است.
ه- دلایل قانونی درخواست کیفر و مجازات: اتهامات نامبرده با توجه به مجموع محتویات پرونده و دلایل و مستندات موجود منطبق است با مواد 610، 502، 500 و 618 قانون مجازات اسلامی مصوب 1370 با رعایت مواد 46، 42 و 47 قانون مربوط. بناء علی هذا با توجه به مطالب صدر الذکر و مجموع محتویات پرونده به لحاظ اهمیت موضوع و میزان خسارت وارده به کشور و اعتماد عمومی جامعه و هم‌سویی با رسانه‌های معاند و گروه‌های مخالف نظام و اخلال شدید در نظم و امنیت جامعه، محاکمه و اشد مجازات را برای متهم مذکور درخواست دارم.
قاضی: آقای تاج‌بخش، ابتدا خودتان را معرفی کنید!
دفاعیات متهم
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، بنده یحیی کیان‌ تاج‌بخش هستم، متولد تهران 1340، فرزند سیروس.
قاضی: اتهامات شما در 5 بند قرائت شد. اگر لازم است تا بند به بند قرائت کنم، اگر نه دفاعیات خودتان را شروع کنید!
تاج‌بخش: ریاست محترم دادگاه، اگر اجازه بدهید یک عرایض کلی دارم که تا وکیل محترم در مورد اتهامات دفاع کنند.
قاضی: بفرمائید!
تاج‌بخش: به نام خدا، سلام عرض می‌کنم به حضار محترم و به ریاست‌محترم دادگاه، قبل از پرداختن به یک بحث کلی در مورد فرآیند برانداز نرم، باید بگویم که اتفاقات اخیر، اغتشاشات اخیر یک اتفاق نبوده، بلکه نتیجه یک برنامه‌ریزی درازمدتی است از سال‌های گذشته، که از زمان پایان جنگ تحمیلی و تأسیس دولت سازندگی با هدف خدشه‌دار ساختن نظام ولایت فقیه و مردم سالاری دینی شروع شد.
جناب آقای ریاست محترم دادگاه، من به علت بزرگ شدن در خارج از کشور ]رشد و نمو یافتن با فرهنگ و ادبیات خارج از کشور[، با بعضی جمله‌بندی‌ها شاید نتوانم مطلب را کامل به دادگاه ادا کنم.
قاضی: اشکال ندارد. بفرمائید متوجه می‌شویم.
متهم: بنابراین من از شما عذرخواهی می‌کنم، و هم از اینکه یک مقدار کندتر اگر من صحبت بکنم و فرصت بیشتری برای ادای مطلب اگر اجازه هست به من داده بشود.
قاضی: فرصت به اندازه کافی دارید، بفرمائید!
تاج‌بخش: بنده لازم می‌دانم بگویم که من مشاور سابق بنیاد سوروس در ایران بودم که البته دو سال است از بدنه این مجموعه جدا شدم و وظیفه خودم را می‌دانم که بعد از مطالعه بیشتر و برای روشن شدن حقایق و وقایع اخیر من برای روشن کردن مردم ایران، برای پیشبرد منفعت مملکت به بعضی از وقایع اخیر و حقایق بپردازم تا از بروز چنین وقایعی در آینده جلوگیری شود. عرض کردم اغتشاشات اخیر یک اتفاق ناگهانی نبوده،  بلکه نتیجه یک برنامه‌ریزی درازمدت بوده که از پایان جنگ تحمیلی شروع شده و هدف این برنامه‌ریزی در واقع حمله و تضعیف نظام مقدس جمهوری اسلامی بوده اما با استفاده از انتخابات دوره دهم این پروژه براندازی نرم کلید خورد. اما با هوشیاری مردم، مسئولین و به ویژه مقام معظم رهبری این پروژه براندازی نرم با استفاده از بهانه انتخابات ناکام ماند و شکست خورد. در این فاصله کوتاه از محضر دادگاه درخواست می‌کنم تا به برخی از حقایق پرداخته شود تا از بروز چنین وقایعی در آینده جلوگیری شود و به بعضی از این مصادیق و به بعضی از این پیشنهادها پایین‌تر ]بعدا[ اشاره خواهم کرد. مستحضرید در کشورهایی که آمریکا در آن  هنوز حضور رسمی دارد عامل اصلی پیشبرد منافع آمریکا در حوزه تغییر رژیم، وارد کردن دموکراسی غربی یا به لفظ دیگر پروژه براندازی نرم به عهده یک نهاد به عنوان  NED مخفف «صندوق حمایت از دموکراسی» است. اما در کشورهایی مثل ایران که آمریکا در آن حضور رسمی ندارد این برنامه پیشبرد منافع آمریکا از حوزه‌های دیگر پیگیری می‌شود که این حوزه‌ها عبارتند از:
1- حوزه‌های پنهان شامل سرویس‌های اطلاعاتی مثل سیا  CIA    
2- حوزه‌های نیمه‌پنهان مانند مرکز ویلسون در واشنگتن که از یک سو به سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا وابسته هستند و از سوی دیگر کاملا با دولت آمریکا در ارتباط هستند و هماهنگ هستند و تحت پوشش فعالیت‌های تحقیقاتی، علمی و سمینارهای دانشگاهی این برنامه‌های براندازی را جلو می‌برند و حوزه سوم در این مجموعه، بنیادها و نهادهای کاملا آشکار مثل بنیادهای کارنگی، راکفلر و به ویژه بنیاد سوروس که البته باید به این نکته توجه داشت که تمامی این سه حوزه در شرایط مثل ایران و کشورهای دیگرکه در آن انقلاب‌های رنگی رخ داده، ایفای نقش می‌کنند و به علاوه این، با همدیگر هماهنگ هستند.
جناب ریاست‌ دادگاه، می‌خواهم بحث کلی این فرآیند براندازی نرم را در 7 لایه یا 7 بعد تشریح بکنم. که من به ترتیب اینها را می‌شمارم.
1) شناسایی و جذب نخبگان که این شامل شناسایی افراد و نخبگان که علاقه‌مند به همکاری با نهادهای حوزه‌های مختلف آمریکایی و اروپایی همراه هستند.
2) شبکه‌سازی و نهادسازی از طریق معرفی پروژه‌های عملیاتی که یکی از این اهداف معرفی پروژه‌ها و وصل کردن نخبگان با توده‌ها است.
3)  از طریق کارگاه‌های آموزشی، جزوه‌های مختلف، مطالب، پژوهش، نتایج سمینارها و نشست‌های مختلف،  آن شبکه و آن نهادسازی که در واقع  شکل این شبکه را می‌سازد، با یک محتوا پر می‌کند که این محتوا هم سو و هم جهت اهداف درازمدت براندازی است یا حداقل تغییر رژیم به سوی منافع دموکراسی آمریکایی است.
پله 4 در این فرآیند کلی براندازی، حمله به پایه و ستون‌های نظام است که از طریق سه نوع عملیات اجرا می‌شود: الف- از طریق مشروعیت‌زدایی به این معنی که به باورها و اعتقادهای مردم حمله می‌شود و از طریق تضعیف این باورها و اعتقادهای مقدس، پایه‌های نظام تضعیف می‌شود. ب- اعتبارزدایی از طریق ناکارآمد جلوه دادن مسئولین و دولت، آن اعتبار به اصطلاح هم دستگاه‌های دولتی و هم نظام در چهره‌های مردم کاسته می‌شود، کم می‌شود ضعیف می‌شود. ج- از طریق عملیات اعتمادزدایی که از طریق شایعه‌پراکنی، تهمت زدن و اینکه مسئولین دروغ می‌گویند یا صلاحیت ندارند یا مراجع رسمی کشور صلاحیت برای حتی شمارش آرا و برگزاری انتخابات ندارند با هدف ایجاد تنفر در مردم نسبت به مسئولین و دولت اقدام می‌شود.
بنابراین از این سه نوع عملیات، هدف سست و تضعیف کردن پایه و ستون‌ها و ارکان نظام است. این 4 پله اول فرآیند کلی براندازی نرم در واقع زمینه‌سازی است برای رسیدن به یک هدف خاص و این پله 5: دو قطبی ساختن جامعه، ایجاد شکاف بین مردم و جامعه منجر می‌شود که این با هدف جابه‌جایی افکار که در واقع سرمایه اجتماعی سنتی، دینی و مقدس سلب می‌شود و از طریق استفاده از سرمایه اجتماعی مدرن و لیبرال و غربی، تقویت می‌شود و نیروهای در واقع مخالف نظام جذب می‌شوند و با نظام سنتی و مقدس جمهوری اسلامی مقابله می‌کنند.
اما می‌رسیم به پله شش به پله نهایی که این مربوط به فرآیند انتخابات است که البته این مسئله انتخابات دو شکل دارد. در شکل اول در صورتی که نیروهای ضدنظام و مخالف نظام موفق به پیروزی در انتخابات هستند وارد دولت می‌شوند و از درون حکومت، از استفاده کردن از ابزار قانون به سمت تغییر جامعه و ارزش‌های سنتی حرکت می‌کنند. نمونه چنین حرکتی را ما با آقای گورباچف در روسیه مشاهده کرده‌ایم. اما در صورتی که نیروهای مخالف نظام موفق به پیروزی در انتخابات نمی‌توانند بشوند مجبور به حرکت به پله نهایی یا هفتم این فرآیند براندازی می‌شوند که این در واقع همان نافرمانی مدنی است که با دعوت کردن مردم برای تجمع در خیابان‌ها، در میادین و در شرکت کردن در راهپیمایی‌های غیرقانونی و بدون مجوز که خود این اقدام منجر به اغتشاشات، خشونت و به اصطلاح بهم ریختگی امنیت جامعه می‌شود. هدف فشار آوردن روی نظام است که از طریق غیرقانونی عقب‌نشینی بکند و از این طریق به اصطلاح این جابه‌جایی قدرت شکل بگیرد.
حال که این فرآیند کلی هفت‌گانه شیوه براندازی را برای دادگاه محترم عرض کردم به تحلیل سه جریان، نوع و شکل براندازی در ایران در دو دهه گذشته می‌پردازم. بعد از اتمام جنگ تحمیلی ما شاهد سه نوع جریان، می‌شود گفت سه نوع شیوه از نوع براندازی، بودیم که این سه شیوه عبارتند از: 1- شیوه استحاله فرهنگی 2- شیوه استحاله سیاسی 3- همان نافرمانی مدنی یا آنچه که معروف به انقلاب‌های مخملی یا رنگی شده که من به ترتیب مصادیق نسبت به هر سه جریان را به طور مختصر به حضرت‌عالی عرض می‌کنم.
در دوره دولت سازندگی ما شاهد شروع برنامه استحاله فرهنگی بودیم. در همان زمان از طریق شهرداری تهران، از طریق تاسیس روزنامه همشهری، جذب نخبگان به سمت معرفی ارزش‌های جدید مدرن شهری حرکت می‌کند که نهایتا از طریق همین ارگان دولت اصلاحات حمایت می‌شود. مصداق دوم: از طریق شهرداری زمان، آقای کرباسچی یک شیوه جدید فرهنگی برای مدیریت شهری عرضه و معرفی می‌شود برای کل شهر تهران که در شهرهای دیگر ایران هم اشاعه می‌شود و تاسیس نهادهایی مثل فرهنگسراها و نهادهایی مثل دفتر پژوهش‌های فرهنگی و خانه هنرمندان که مستقیما از طرف شهرداری تهران که وابسته به دولت سازندگی بوده حمایت مالی و سازمانی می‌شود که این نهادها قرارگاه روشنفکران مانند دکتر امین جهانبگلو می‌شود که این نهادها مکان برای اشاعه تفکر کاملا دموکراسی غربی، سکولاریسم و لیبرالیسم می‌شود.
اما آنچه مهم است و شواهد نشان می‌دهد این است که آن برنامه‌ها که در زمان دولت سازند‍گی اتفاق می‌افتد با حمایت بنیادهای آمریکایی مثل بنیاد جست‌و‌جو، بنیاد کارنگی و بنیاد سوروس و حتی بنیاد NED همان صندوق حمایت از دموکراسی مستقیما پشتیبانی می‌شد.
کل اساتید خارجی که از نمایندگان  مهم متفکر دموکراسی از منتقدان مهم نظام دینی، مبلغان جدایی دین از حکومت دعوت می‌شدند از اروپا و آمریکا و در سالن‌های عمومی با دعوت گسترده از دانشجویان، از نخبگان و از افراد، عموم این دیدگاه‌ها در قالب سخنرانی، کتاب، مقاله و غیره تبلیغ می‌شد که این در واقع یک فرآیند نهادینه شده درازمدت بوده که چندین سال ادامه داشت.
مصادیق دیگر از همان سال‌ها سفر آقای عطریانفر به دعوت بنیاد سوروس به نیویورک و ملاقات مستقیم آقای عطریانفر با خود آقای سوروس که می‌شود یکی از نقاط عطف شروع همکاری و ارتباط بین جریان داخل و خارج تلقی کرد.
در آن زمان راه‌اندازی مجله گفت‌وگو که به عنوان نماینده چپ سکولار در ایران شناخته شده که مفاهیمی مثل جامعه مدنی و دموکراسی غربی و  لیبرالیسم را معرفی می‌کردند و خودشان را به عنوان نماینده همچنین تفکری به جامعه عرضه می‌کردند.
نقد اقتصاد ناکارآمد دولت جمهوری اسلامی و پیشبرد مسئله خصوصی‌سازی با این جهت‌گیری که دولت را ناکارآمد جلوه بدهد و برای بخش خصوصی به‌خصوص بخش خصوصی بین‌المللی جایگاه باز بکند که نفوذ در داخل کشور پیدا بکند، حال نهایتا از طریق این نوع فرهنگ‌سازی این استحاله فرهنگی به همان مصداق دوقطبی ساختن جامعه تهران و شهرهای بزرگ دیگر انجامید، به این معنی که با ارزش‌های جهانی‌سازی،  مصرف‌گرایی، ما شاهد شکاف بین یک جامعه شهری یا می‌شود گفت بالاشهری و تحقیر یک جامعه به اصطلاح پایین‌شهری و سنتی یا روستایی، می‌دیدیم که این ارزش‌های مصرف‌گرایی که از طریق واردات کالاهای بین‌المللی و جهانی‌سازی منجر به تغییر رفتار در نسل جوان شد و نهایتا به تغییر گزینش‌های سیاسی و اجتماعی آنها هم شد.
جناب آقای رئیس دادگاه محترم، بعد از تاسیس دولت اصلاحات در دوم خرداد 76 ما یک تغییر در شیوه این شکل یا شیوه براندازی را مشاهده می‌کنیم که از شیوه استحاله فرهنگی به نوع توسعه سیاسی یا استحاله سیاسی ما می‌بینیم. به دلیل فعالیت (معذرت می‌خواهم، دهانم خشک است، یک مقداری سخت است صحبت کردن) به دلیل فعالیت و ادامه فعالیت افراد سرشناس جریان‌های سیاسی سازندگی و دوره احزاب اصلاحات و همکاری و حمایت برخی از مسئولین جمهوری اسلامی مثل نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل نیویورک و فعالیت چهره‌های سرشناس دانشگاهی و سیاسی، یک حاشیه امن برای این فعالیت‌ها و همکاری‌ها بین عناصر داخل کشور و بیرون کشور ایجاد شد که این منجر به عدم حساسیت نظام نسبت به اهداف درازمدت این برنامه‌ها شد که می‌شود گفت این عدم حساسیت و این حاشیه امن باعث شد که نیروهای بیگانه و به ویژه آمریکایی از دو در وارد ایران شدند. در اول: احزاب سیاسی اصلاحات بودند و در دوم: NGOها یا سازمان‌های غیردولتی که از آن زمان بنیادهایی مثل بنیاد سوروس به طور آشکار با همکاری‌ برخی از مسئولین و با دعوت‌های رسمی آشکارا شروع به فعالیت در ایران کردند که من برخی از مصداق‌های این نوع فعالیت را در آن زمان، دوره دولت اصلاحات خدمت شما عرض می‌کنم.
1- مذاکرات پنهان تحت عنوان Track Two  یا «ردیف دو» که چهره‌های سیاسی آمریکایی و ایرانی در کشورهای اروپا برای تبادل‌نظر و برای هماهنگی برنامه‌های خود جلسات متعددی برگزار می‌کردند که البته به این نکته ما باید توجه کنیم که حمایت مالی و سازمانی از این برنامه Track Two  از طریق بنیاد راکفلر و بنیاد سوروس نشانه آن جهت‌گیری و اهداف درازمدت برای این برنامه Track Two  است که نهایتا اگر ما یکی از اولین نمونه‌های این برگزاری ارتباط، سفر آقای عطریانفر به بنیاد سوروس قبل از سال 76 ببینیم، می‌توانیم نهایتا به ملاقات مستقیم جناب آقای خاتمی همراه با جناب آقای ظریف با آقای سوروس در نیویورک در حدود 1385 ببینیم. بنابراین این یک ارتباط مستمری بوده که ادامه داشته است.
2- ترویج و تعمیق الگوی دموکراسی غربی در زمان دولت اصلاحات از طریق معرفی شوراهای انتخاباتی اسلامی شهر و روستا با هدف سیاسی کردن فضای شهر و فضای شوراها که البته تحت عنوان تقویت جامعه مدنی می‌توانیم بگوییم که این هدف سیاسی کردن این نهاد مردمی دوری کردن این نهاد مردمی است از مبانی قرآنی خود که در قانون اساسی هم ذکر شده است. نکته جالب این جاست که بنده بعد از دو دهه دوری از مملکت در سال 77 که وارد ایران شدم از طریق همکاران جناب آقای تاج‌زاده لطف فرمودند و بنده را به وزارت کشور دعوت کردند. البته به من گفته بودند که یکی از دوستان گفته بودند که شما علاقه دارید بیایید در مورد توسعه شهری که تخصص دانشگاهی بنده است، که یک سخنرانی در مورد توسعه شهری در ایران در واقع گوش بدهید. من گفتم: بله، علاقه دارم. و با هماهنگی رسمی وارد ساختمان اصلی وزارت کشور شدیم و من وارد اتاق شدم و چون خودم برای در واقع گوش دادن سخنرانی آمده بودم نه لباس رسمی داشتم نه یادداشتی داشتم و در واقع با این دوستم رفتم صندلی پشت اتاق نشستم نه یادداشتی داشتم و در واقع با این دوستم رفتم صندلی پشت اتاق نشستم. دیدم که بعداز چند دقیقه جناب آقای تاج‌زاده که آن زمان معاون سیاسی وزارت کشور بودند، با تعداد 10-12 نفر از کارمندان و کارشناسان خود وارد شدند و دور میز رسمی نشستند که البته صندلی کنار آقای تاج‌زاده خالی بود. من چند دقیقه منتظر بودم که سخنرانی شروع بشود یک دفعه جناب آقای تاج‌زاده فرمودند: که خوب، آقای تاج‌بخش، ما حاضر هستیم که سخنرانی شما را بشنویم که من به دوستم نگاه کردم، گفتم که من که نیامدم سخنرانی کنم. من 20 سال است که ایران نبودم من تسلط کامل روی فارسی که آن موقع نداشتم هیچ، امروز هم با عرض معذرت امروز هم ندارم. من چه بگویم؟ بعد آقای تاج‌زاده گفتند: اشکالی ندارد شما بیایید و صحبت کنید و در مورد حوزه‌های جدید تخصصی در مورد توسعه شهری و منطقه‌ای شما اگر مطلبی دارید بفرمائید که من فی‌البداهه موضوعی که در دانشگاه، چون آن زمان بنده ]عضو[ هیئت علمی دانشگاه نیویورک بودم و مسئولیت تدریس مدیریت شهری داشتم، مطلبی را که  حضور ذهن داشتم آن جا من ارائه کردم که البته برای من جالب بود چون برای من فضای جدید بود. دیدم که همه دوستان دور میز البته بعدا متوجه شدم که این یک عادت در واقع می‌شود گفت حالت به هر حال آموزشی در ایران است، همه دارند تقریبا حالت دیکته دارند تندتندتند دارند تقریبا تمام حرف‌های من را دارند یادداشت می‌کنند در کتابچه‌‌ها که البته این برای من یک تجربه جدیدی بود.
چون نه من فکر کردم حرف با ارزشی برای یادداشت کردن داشتم و اینکه می‌خواهند چه کار کنند با این یادداشت‌ها به هر حال؟!  که آقای تاج‌زاده فرمودند که اشکالی ندارد، بنده خیلی قشنگ‌تر پس فردا، ایشان مزاح فرمودند و گفتند که، شما می‌بینید که پس فردا در یک سخنرانی من همان صحبت‌های شما را ولی به لفظ خیلی قشنگ‌تر استفاده خواهم کرد. استنباط بنده این بود که در واقع این مطلب در مورد برگزاری دموکراسی غربی در ایتالیا بوده از طریق سیاست‌های تمرکززدایی که البته در حوزه علمی در واقع آن تنفیذ اختیارات از دولت مرکزی به شهرداری‌ها یا به شوراها به عنوان تمرکززدایی شناخته می‌شود و من زود متوجه شدم که دولت اصلاحات این برنامه اجرای اولین انتخابات شوراها را در پیش دارد.
3- ترویج و تعمیق تفکر غربی سرمایه اجتماعی. چندی پس از ارائه این سخنرانی وزارت کشور از طریق همان همکاران احزاب سیاسی از من دعوت شد از طرف آقای دکتر حجاریان که آن زمان در مرکز استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت بوده که من مطلبی مستقیم‌تر و واضح‌تر در مورد سرمایه اجتماعی ارائه بدهم که البته آن سرمایه اجتماعی همان بخشی از آن سخنرانی قبلی من بوده که گویا دوستان علاقه‌مند بودند که این مبحث به طور مفصل‌تر باز بشود و من آنجا به کتاب «پاتنام» که از سرشناس‌ترین اساتید علوم سیاسی آمریکا و کتاب آن به عنوان «پایدار ساختن دموکراسی از طریق جامعه مدنی» ]استناد کردم[، آن جا من محتوای آن کتاب را تشریح کردم و علاقه خودم را برای پیگیری پژوهش یا تحقیقات دانشگاهی در همین حوزه توضیح دادم که پس از پایان سخنرانی که تعداد زیادی از اساتید و افراد دیگر، که همه را به یاد ندارم امروز، حضور داشتند، آقای حجاریان فرمودند که این مطلب چارچوب جدید سرمایه اجتماعی مفید است به این علت که دوره سرمایه انقلابی به پایان رسیده و الان ما باید سرمایه اجتماعی نوین را برای سازندگی جایگزین کنیم برای آن سرمایه انقلابی که البته یکی از مصداق‌ها، یعنی در واقع اهداف سرمایه اجتماعی از دید لیبرالی از دید غربی تقویت آن جامعه مدنی به عنوان قرارگاه سازمان‌های غیردولتی مستقل و جدا از حکومت که نهایتا با ظرفیت‌سازی آن نهادهای غیردولتی برای مقابله با حکومت و نظام از طریق شیوه‌های مختلف مثل نافرمانی مدنی است. لازم به ذکر است که با همکاری چهره‌های سرشناس همچون دکتر حجاریان نه تنها کتاب آقای پاتنام مستقیما از طریق وزارت کشور ترجمه و چاپ شد به فارسی، یعنی در ایران چاپ شد، بلکه از دفتر پژوهش‌های فرهنگی که عرض کردم از طریق جریان سازندگی حمایت می‌شد،  به بنده سفارش دادند که کتاب مرجع دیگری در مورد سرمایه اجتماعی در ایران تدوین بکنم که این کتاب مرجعی برای ورود این بحث در ایران باشد. مضافا باید عرض کنم که با همکاری چهره‌های مختلف سیاسی و دانشگاهی این موضوع سرمایه اجتماعی به تصویب قانون مملکت در مجلس ششم رسید.
مصداق چهارم، با همکاری مستقیم دولت، دولت دوره اصلاحات، بنیاد سوروس موفق شد که با وزارت بهداشت در ایران یک پروژه همکاری و قرارداد منعقد بکند و با ارسال بیش از 100 میلیون تومان از بنیاد سوروس در نیویورک به حساب وزارت بهداشت در تهران این اعتبار ارسال شد. اگرچه پروژه‌های در سطح‌ کارشناسی بعضا ارزشمند هستند که به هر حال از این طریق است که نخبگان را می‌توانند جذب بکنند اما نکته مهم این است که برای مدیران بنیادهایی همچون بنیاد سوروس و راکفلر اهداف درازمدت جایگاه پیدا کردن این نهادها داخل ایران است.
مصداق پنجم در دوره اصلاحات فعالیت گسترده سازمان‌های غیردولتی است که در حوزه‌های مختلف مثل فرهنگ، حقوق بشر، حقوق زنان، جوانان، رسانه و غیره و با معرفی پروژه‌های مختلف مستقیما به تقویت نهادهایی که ارزش‌های حقوق بشر غربی را دنبال می‌کنند ]‌می‌پردازند[.