kayhan.ir

کد خبر: ۶۲۷
تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱۳۹۲ - ۱۶:۲۲

ادامه 16 آذر يا... ؟! (يادداشت روز)


60 سال پيش و تنها چند ماه پس از کودتاي شوم 28مرداد، زماني که ابر سياه وحشت و سايه هولناک خفقان بر کشور سايه انداخته بود، زماني که رهبران و پيشگامان نهضت بيداري مردم و علماي تراز اول مبارز در زندان و تبعيد بودند، آمريکا با اطمينان از اينکه کودتايش ايران را به جزيره ثبات! تبديل کرده نيکسون، معاون رئيس جمهور وقت آمريکا را راهي ايران کرد. رژيم ديکتاتور پهلوي که نوکر و نوکرزاده بود، همه چيز را براي اين سفر پيش‌بيني کرده بود چند روز قبل از آن هم رابطه با انگليس خبيث برقرار شده بود و سفارت بازگشايي شده بود. تدابير شديد امنيتي خبر از سفري امن مي‌داد.  اما ناگهان غيرت انقلابي فرزندان ملت در دانشگاه تهران درخشيد و جوانان غيور عليه حضور نيکسون تظاهرات کردند. رژيم که غافلگير شده بود وحشيانه به صف دانشجويان يورش برد،  3 تن را به شهادت رساند، عده‌اي را مجروح کرد و جمع کثيري را هم روانه زندان کرد. خون آن شهيدان چراغ مبارزه در دانشگاه را روشن کرد و سال‌ها بعد که امام راحل، پيشواي بلامنازع مبارزه و جهاد في‌سبيل‌الله شد، دانشگاه به عنوان بازوي مهم مبارزه، همراه مردم شد و در پيروزي انقلاب اسلامي نقش موثر و به سزايي ايفا کرد.
حرکت آن روز دانشجويان انقلابي، هدفي روشن داشت و دشمني مشترک را نشانه رفته بود. در بين جوانان آن روز از عارف مبارزه‌جويي چون شهيد دکتر مصطفي چمران تا کساني که تمايلات ديگري داشتند حضور داشتند اما آنها با درايت و فهم بالا، دشمن اصلي را شناختند و همه اختلافات دروني را کنار گذاشتند و در يک نقطه متفق شدند، اينکه آمريکا دشمن اصلي مردم ماست و به قول امام(ره) بايد هرچه فرياد هست بر سر آمريکا کشيد.
در نقطه مقابل، آمريکاي زخم‌خورده از اين حرکت ضد استعماري دانشجويان،  به شيوه معروف «فتح از درون» روي‌آورد و سعي کرد «اسب ترواي» خود را به درون دانشگاه گسيل کند. آنها سعي کردند نوکران فکري خود را در صف استادان دانشمند و دلسوز کشورمان رخنه دهند تا روح وابستگي و ذلت را در جوانان ما پديد آورند اما اين کافي نبود! در کنار القاء ياس و حقارت توسط اين افراد خودباخته، بايد جنبش دانشجويي هم از مسير اصلي خود منحرف مي‌شد، بايد پوسته مبارزه حفظ مي‌شد اما جهت آن تغيير مي‌کرد! بايد مبارزه و خروش دانشجويي ادامه مي‌يافت اما عليه هر چيزي جز آمريکا! مخصوصا آن که انقلاب اسلامي، مبارزه را به بستر اصلي آن کشانده بود، پس دست به کار شدند و تشکل‌هاي گوناگون مثل قارچ در هر دانشگاه و دانشکده‌اي روئيد و دانشگاه به «اتاق جنگ»تبديل شد! اما جنگ عليه که و چه!؟ بيشترين هنر! اغلب اين تشکل‌ها و جريان‌هاي دست‌آموز- و نه تشکل‌هاي اصيل دانشجويي- جنگ عليه يکديگر، عليه مسئولين دانشگاه و نهايتا جنگ با نظام برخاسته از خون شهيدان بود! با آن که در طول دوران جنگ تحميلي، دانشگاه کانون رويش رزمندگان و شهيدان فراواني بود اما پس از جنگ تدريجا برخي جريان‌هاي سياسي مجري سياست «فتح از درون» شدند و با طمع در نسل جوان و جريان دانشجويي، دانشگاه را از کانون علم و مبارزه عليه شيطان بزرگ آمريکا به آوردگاه حقير منازعات سياسي و اردوکشي‌هاي انتخاباتي تبديل کرده و کوشيدند با حمله به اين نهاد انقلابي و آن رسانه ارزشي و حمله به شخصيت‌هاي خدوم، ترويج لاابالي‌گري و اباحي‌گري را جايگزين هدف متعالي و بلندمرتبه شهداي جنبش دانشجويي کنند و نه تنها به جاي مبارزه با استکبار مناقشات بي‌پايه و خود ساخته دروني تقويت شود، بلکه عملا هوس و آرزوي رابطه با آمريکا، بالاترين آرزوي برخي جريانات فريب‌خورده دانشجويي شود! مرور و کالبد شکافي هشت سالروز 16 آذر دوره اصلاحات، به خوبي از سوءاستفاده جريانات سياسي و تاثير اسب ترواهاي غرب بر برخي از جريانات دانشجويي حکايت مي‌کند.  اما در مقابل اين جريان واداده که سعي مي‌کرد جنبش دانشجويي را به زانو زدن در برابر آمريکا وادارد و با نشخوار تئوري‌هاي نخ‌نماي يکي‌دو قرن قبل غرب، روح خودباوري را در آنها بخشکاند، جريان اصيل علمي و فکري دانشجويي رخ نماياند. اين حرکت اصيل از يک سو کمر همت به رفع نيازهاي علمي و زيربنايي کشور بست و در مجاهده‌اي خاموش و بي‌ريا هر آنچه جهان غرب با تکبر و تفرعن از مردم ما دريغ مي‌کرد را به دست آورد و از ديگرسو مبارزه جدي و علمي و عملي با استکبار و حضور فعال و همه جانبه در جبهه مقابله با آمريکاي پليد و زنده نگهداشتن ياد و نام شهداي دانشجو را  نصب‌العين خود قرار داد. تاکيدات مکرر رهبر فرزانه انقلاب بر لزوم قرار گرفتن کشورمان در قله‌هاي علمي و فناوري جهان سبب شد تا  اين جريان احساس مسئوليت کند و طي دوره‌اي حدودا ده ساله افتخاراتي بيافريند  که هيچ کس تصور آن را  هم نمي‌کرد. ستاره‌هاي پرفروغي چون شهرياري، عليمحمدي، احمدي‌روشن و... پرچمداران جريان علمي بودند که تعريف جديدي از حرکت دانشجويي به ما نشان دادند. آنها نه شيشه‌اي شکستند نه جايي را به آتش کشيدند نه عکسي راپاره کردند و نه به هيچ يک از مقدسات توهين کردند. آنها به اشاره دست  يک نفر يعني امام و مقتداي خود  به سوي قله‌ها حرکت کردند و راهي  روشن از خود به يادگار گذاشتند.
 اما اين راه براي برخي يک عيب و اشکال دارد! جواني که دل در گرو دين و انقلابش دارد به درد بهره‌برداري سياسي گروه‌هاي سياسي و جريانات موج‌سوار نخواهد خورد! و اين همان عيب و اشکال راه پرافتخار شهيدان علمي کشور است! چاره کار از نظر آنها خيلي هم دشوار نيست! بايد بار ديگر جوانان دانشجو را از هويت ديني و هستي علمي‌اشان خالي کرد. بايد سرگرم به مناقشات داخلي و پوچ و بي‌حاصل بشوند. بايد شانه‌هاي خوبي براي جريانات سياسي از درون دانشگاه‌ها پيدا کرد. بايد دانشگاه و دانشجو را با ارتجاع و بازگشت هولناکي روبرو کرد بايد به قبل از سال 1332 برگردند و در حالي که جهان به رويارويي با آمريکا مشغول شده، بند ذلت و بندگي را به گردن بياويزد! و بعد از آن واپسگرايي از اهداف 16 آذر را جشن بگيرند!  اين روزها يک جريان سياسي آلوده اصرار دارد دانشجوي ما  از همه راه آمده توبه کرده و پيش پاي کدخداي جهان زانو بزند! 
اين 2 راه مشخص و غيرقابل انکار است؛  راه شهداي 16آذر 32، راه شهداي علمي کشور و راه احمدي‌روشن‌ها در مقابل راه سرگرم کردن دانشجويان به مناقشات ساختگي و نهايتا زانو زدن در برابر آمريکا. نماد و نشانه بارز اين دو راه را در 16 آذر هر سال شاهديم.  امسال هم بايد ديد چه کسي از کدام راه سخن مي‌گويد؟  آيا حق هفتاد و چند ميليون ايراني و بيش از چهار ميليون دانشجو در تريبون‌ها و مراسم روز دانشجو مطرح مي‌شود يا موهومات دشمن‌پسند حرف اصلي مراسم بعضي‌ها  مي‌‌شود؟ آيا سعي مي‌شود حقوق ضايع شده ما به دست آمريکا مطرح و مطالبه ‌شود يا عده‌اي در قامت نمايندگان جنبش دانشجويي و همه دانشجويان، آرزوها و اوهام  سياسي خود را و روياي ذلت در آغوش آمريکا را از تريبون‌ها فرياد خواهند کرد؟ و بالاخره بايد صبر کرد و ديد متوليان امر و مسئولين وزارت علوم، دل در گرو استمرار پيشرفت و افتخارات علمي کشور دارند يا به دميدن در تنور اختلافات موهوم و تبديل دوباره دانشگاه به اتاق جنگ رضايت مي‌دهند!؟ گرچه مردم ما تجربه اين راه را در دوره  اصلاحات از سرگذرانده و ثمر آن را هم ديده‌اند.
نویسنده : حسين شمسيان